مصادره ساختار تصمیم سازی از درون/ با خطای انسانی مواجه ایم یا با پروژه ای هوشمندانه برای «خودویران سازی»؟
چه کسانی پشت سیاست هایی هستند که به وضوح به زیان کشور و به دنبال مهندسی هدفمند نارضایتی هستند؟ و هرگاه کسی نسبت به آن هشدار می دهد بلافاصله با تعقیب و مجازات روبرو می شود؟ آیا با خطای انسانی مواجه ایم یا با پروژه ای هوشمندانه برای «خودویران سازی»؟

سهند ایرانمهر: این روزها کلمه نفوذ هم آنقدر از سوی مقامات تا رسانه ها تکرار شده که در حال تبدیل به اصطلاحی عادی و بدون حساسیت شده است. وقتی می گویند «نفوذی»، ذهن اغلب مان می رود سمت جاسوس، شنود، دوربین مخفی یا شبکه های خبرچین. گاهی کار به جایی می رسد که حتی نقد دلسوزانه هم زیر سایه این انگ، بی اثر می شود. وضعیت ایران امروز چیزی فراتر از نفوذ سنتی ست. ما با چیزی به مراتب عمیق تر، خطرناک تر و بی صدا تر روبروییم: «مهندسی ساختار تصمیم سازی از درون، در جهت منافع بیگانه» و ساده اندیشی است اگر فکر کنید این مهندسی از سوی آن کسانی است که معمولا به توده مردم نشان می دهند.
در ادبیات امنیتی جهان، اصطلاحی قابل تامل وجود دارد:
State Capture by Strategic Penetration که به معنای « تصرف ساختاری حاکمیت از طریق نفوذ راهبردی» است. این اصطلاح اولین بار از دل تجربیات کشورهای پسا شوروی، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین بیرون آمده و اشاره دارد به وضعیتی که در آن، نهادهای رسمی حکومت (از بانک مرکزی تا رسانه ملی، از کمیسیون های پارلمان تا شوراهای راهبردی و مراکز تصمیم گیری) عملاً به وسیله نیروهایی اداره می شوند که نفع شان نه با ملت، بلکه با منافع بیرونی گره خورده است.
در این الگو که شوروی در چکسلواکی و آمریکا در لیبی اجرا کرد، دیگر خبری از نظامی گری نیست. بیگانه مستقیم وارد عمل نمی شود. بلکه از درون، از طریق مهره های داخلی، بدنه حاکمیت را تصاحب می کند. این ها لزوماً جاسوس نیستند. شاید حتی وطن دوست هم باشند. اما تصمیم هایشان، سیاست گذاری شان، مدیریت شان، دقیقاً در همان مسیری عمل می کند که یک قدرت خارجی خواستار آن است: افزایش بی ثباتی، تحریک نارضایتی، تقویت بی اعتمادی و نهایتاً، تخریب سرمایه ی اجتماعی.
روش اجرای این برنامه بسیار هوشمندانه است. عامل نفوذی نه با نفوذ مخفیانه، بلکه از طریق انتصاب رسمی، یا ساخت شبکه ای از نیروهای هم سو، به جایگاه هایی می رسد که در ظاهر بخشی از ساختار مشروع و رسمی کشورند: کمیسیون های مشورتی، اتاق های فکر، بولتن نویس ها، پژوهشگاه ها، نهادهای بالادستی یا نهادهای رسانه ای. در این جایگاه ها، او «قانونی» اثرگذار است. بیشتر این افراد خود را در مقام «تئوریسین»، «اقتصاددان»، «متفکر مستقل»، یا «چهره متعهد و معتقد» معرفی می کنند. پیشنهادهای آنان معمولاً در لفافه زبان علم یا اخلاق پیچیده شده، اما برآیند آن ها گسست تدریجی انسجام اجتماعی یا فلج سازی حکمرانی است.
تصرف ساختاری لزوماً از طریق «دستور» عمل نمی کند، بلکه از طریق تغییر در چارچوب فکر کردن و تغییر در اولویت ها عمل می کند. او در محافل خودی، صغارت مردم و ناتوانی آنان در درک مصلحت خود را تثبیت می کند، گرای کانون خطر را اشتباهی می دهد، تغییر و شجاعت تجدیدنظر را به مفاهیم ضد خود جلوه می دهد، راه حل را چیزی نشان می دهد که خود خطرساز است و چهره ای از خود ارایه می دهد که موجه، خودی و منطبق با ایدئولوژی حاکمیت است. خطرناک و مستحق تعقیب و مجازات دانستن آنها که نسبت و حضوری در قدرت ندارند و آشکارا زبان نقد را برمی گزینند ، نمود بارز «پرچم دروغین» است که در این مهندسی هوشمند به حاکمیت نشان داده می شود.
اگر امروز سیاست های اقتصادی ما بی ثمر، سردرگم یا متناقض اند؛ اگر رسانه های ما از جامعه جا مانده اند؛ اگر تصمیم های کلان، نه به کاهش نارضایتی، بلکه به انباشت خشم عمومی منتهی می شوند؛ اگر نهادهای نظارتی، ناکارآمدند یا حتی خودشان بخشی از مسئله شده اند؛ آیا حق نداریم بپرسیم: چگونه یک جریان خاص درست زمانیکه مردم به نام ایران، دست در دست یکدیگر داده اند، از «وضعیت آغلی» سخن می گوید؟ چگونه قبل و در میانه جنگ پیامک تذکر حجاب منتشر می شود؟ چگونه گاهی از درون مراکز تصمیم گیری یا اجرایی همان جهتی ترسیم می شود که کشور متخاصم می خواهد؟ چگونه لایحه صیانت از سوی دولت تهیه می شود که صدای مشفقانه کارشناسان و متخصصان را درمی آورد و خود دولت که آن را بر اساس گزارش و توصیه به اصطلاح کارشناسانی تهیه کرده تلویحی اظهار ندامت می کند و می گوید در پی پس گرفتن آن است!
واقعاً چه کسانی پشت سیاست هایی هستند که به وضوح به زیان کشور و به دنبال مهندسی هدفمند نارضایتی هستند؟ و هرگاه کسی نسبت به آن هشدار می دهد بلافاصله با تعقیب و مجازات روبرو می شود؟ آیا با خطای انسانی مواجه ایم یا با پروژه ای هوشمندانه برای «خودویران سازی»؟ اینجاست که حتی رایج کردن اصطلاح نفوذ، خودش یک مهندسی هوشمندانه برای کاستن از هیبت «تسخیر بی صدای از درون» است.