مدیریت شرکت های هواپیمایی؛ فرآیند یا رویداد؟
مدیریت در شرکت های هواپیمایی یک فرآیند است، نه یک رویداد. هرچه این فرآیند روشن تر، مبتنی بر شایستگی و همراه با آموزش هدفمند باشد، هم افراد با انگیزه بیشتری آن را دنبال می کنند و هم شرکت ها با اطمینان بیشتری آینده مدیریتی خود را می سازند؛ آینده ای که در آن جانشین پروری نه یک شعار، بلکه نتیجه طبیعی یک مسیر حرفه ای درست طراحی شده است.
خلیل الله معمارزاده: از نگاه IATA که این راهنمای جامع را به تازگی منتشر کرده است، مدیریت در یک شرکت هواپیمایی نه یک عنوان شغلی ناگهانی است و نه حاصل انتصاب های مقطعی، بلکه نتیجه طی کردن یک مسیر حرفه ای تدریجی، شفاف و مبتنی بر شایستگی است؛ مسیری که اگر درست طراحی و به درستی دیده شود، هم فرد را به صورت طبیعی برای نقش های مدیریتی آماده می کند، هم برای سازمان یک ذخیره پایدار از استعدادهای مدیریتی و جانشینان آینده می سازد و هم به طور هم زمان یک رقابت سازنده و سالم میان استعدادهای برتر، مبتنی بر انگیزه های درونی انسانی، ایجاد می کند.
صنعت هواپیمایی به دلیل وابستگی شدید به داده ها، پیچیدگی ذاتی و حساسیت بالای تصمیم ها، بیش از بسیاری از صنایع دیگر به مدیرانی نیاز دارد که «از دل کار تحلیلی و تصمیم سازی واقعی» رشد کرده باشند، نه صرفاً از مسیرهای شبکه ای یا روابط اداری.
در این نگاه، مسیر مدیریت از جایی آغاز می شود که فرد ابتدا منطق صنعت را به درستی بفهمد؛ بداند که مدیریت یک ایرلاین، پیش از هر چیز، نیازمند درک عمیق از سازوکارهای اقتصادی، مالی و عملیاتی آن است و در بسیاری از کشورها، توان بالای رایزنی سیاسی، حقوقی و نهادی در سطوح مختلف دولتی و حاکمیتی نیز نقش تعیین کننده ای دارد.
مدیر آینده باید بداند یک ایرلاین چگونه می تواند منابع مالی متنوع ایجاد کند، ساختار هزینه هایش چگونه شکل می گیرد، و تصمیم های درست چگونه می توانند سود یا زیان شرکت را به طور بنیادین تغییر دهند.
واقعیت این است که اداره یک شرکت هواپیمایی، در هر نقطه ای از جهان، همواره با چالش های جدی همراه است و تفاوت اصلی را نه شرایط، بلکه کیفیت مدیریت رقم می زند؛ چرا که مدیران ضعیف معمولا فقط به اندازه امکاناتشان کار می کنند، نه فراتر از آن. به همین دلیل، IATA تأکید می کند که پایه ورود به مسیر مدیریت ایرلاین، ترکیبی از دانش اقتصاد، کسب و کار، مالی، تحلیل داده، درک مقررات و منطق حمل ونقل هوایی و توان بالای تعامل و رایزنی مؤثر است. این دانش و مهارت ها قرار نیست صرفا نظری باقی بمانند، بلکه باید به ابزار تحلیل، مدل سازی و تصمیم گیری تبدیل شوند؛ ابزارهایی که فرد بتواند با آن ها حجم بزرگی از داده ها را معنا کند، سناریوهای مختلف را مقایسه نماید و اثر هر تصمیم را بر سود و زیان شرکت به دقت بسنجد.
پس از شکل گیری این پایه دانشی، فرد وارد مرحله ای می شود که IATA آن را نقطه شروع واقعی مسیر مدیریتی می داند. در این مرحله، تمرکز اصلی بر یادگیری عمیق از طریق کار با داده های واقعی، تقویت توان تحلیل، پرورش تدریجی مهارت های رهبری و درک ارتباط زنده و پویا میان بخش های مختلف شرکت است. این دوره، دوره شکل گیری «ذهن مدیریتی» است؛ ذهنی که می آموزد یک تصمیم خوب، تصمیمی است که هم زمان عملیاتی، مالی و استراتژیک باشد و پیامدهای کوتاه مدت و بلندمدت آن دیده شود.
با چند سال تجربه در این سطح، فرد به تدریج وارد مرحله ای می شود که نقش هدایت گری پیدا می کند. او دیگر صرفا تحلیل گر نیست، بلکه مسئول هدایت تیم های کوچک، مدیریت پروژه ها، دفاع از پیشنهادها در برابر مدیران ارشد و پاسخ گویی مستقیم به نتایج تصمیم هاست.
در این مرحله، مهارت هایی مانند مدیریت افراد، ارتباط مؤثر، ارائه حرفه ای، مدیریت تعارض و توانایی دیدن تصویر کلان اهمیت ویژه ای پیدا می کنند. IATA در این مقطع، آموزش های مرتبط با مدیریت درآمد پیشرفته، مالی ایرلاین، مدل های کسب وکار، مدیریت پروژه و رهبری را ضروری می داند، زیرا مدیر آینده باید بتواند میان تحلیل عددی دقیق و هدایت انسانی مؤثر تعادل برقرار کند.
مسیر حرفه ای زمانی به بلوغ مدیریتی می رسد که فرد، پس از سال ها تجربه تحلیلی و مدیریتی، به سطحی برسد که تصمیم هایش مستقیماً جهت گیری استراتژیک شرکت را شکل دهد. در این نقطه، فرد نقش های متنوعی را می پذیرد؛ نقش هایی که در آن ها باید هم زمان به آینده کوتاه مدت و بلندمدت شرکت بیندیشد، ریسک ها را بسنجد و مسیر رشد پایدار را ترسیم کند. اینجاست که آموزش های پیشرفته و تخصصی هوانوردی معنا پیدا می کنند، زیرا مدیر باید زبان هیئت مدیره، ذینفعان کلیدی، سرمایه گذار و بازار را به خوبی بفهمد و بتواند با هر سه، به درستی و اقناع کننده سخن بگوید و چه بسا کسا که همان ذینفعان کلیدی خودشان را هم در طی تجربه های خودشان به درستی نشناسند و درست از همین نقاطی که شل گرفتند، محکم بخورند.
در نهایت، همین مسیر تدریجی و شفاف است که امکان رسیدن به بالاترین سطوح مدیریتی را فراهم می کند؛ جایگاهی که در آن فرد مسئول یکپارچه سازی تمام تصمیم ها و هم راستاسازی اجزای مختلف سازمان است. IATA تأکید می کند که ارزش واقعی این مدل، صرفاً در پرورش مدیران نیست، بلکه در شفاف سازی مسیر رشد نهفته است؛ شفافیتی که باعث می شود استعدادهای برتر بدانند چه بیاموزند، چه تجربه ای کسب کنند و در چه زمانی آماده گام بعدی هستند.
همین شفافیت، رقابت سالم ایجاد می کند، انگیزه یادگیری را افزایش می دهد و سازمان را از وابستگی به افراد خاص نجات می دهد.
در مجموع، پیام اصلی IATA این است که مدیریت در شرکت های هواپیمایی یک فرآیند است، نه یک رویداد. هرچه این فرآیند روشن تر، مبتنی بر شایستگی و همراه با آموزش هدفمند باشد، هم افراد با انگیزه بیشتری آن را دنبال می کنند و هم شرکت ها با اطمینان بیشتری آینده مدیریتی خود را می سازند؛ آینده ای که در آن جانشین پروری نه یک شعار، بلکه نتیجه طبیعی یک مسیر حرفه ای درست طراحی شده است.