| کد خبر: 204407 |

◄ درسی که از کاپیتان «عبدالرضا پازوکی» آموختم

«گاهی مهم نیست کجا کار می‌کنید، مهم این است مدیرتان کیست؟» آنها می‌توانند هم نقش یک چالش فنر در توسعه فردی شما را داشته باشند و هم یک بالش نرم و راحت سقوط.

تین نیوز

داستان عمر ما انسان‌ها به نحوی است که گاهی از مسیرهای مختلف با عزیزانی در یک مسیر مشترک، در یک دوره زمانی همسفر می‌شویم، در انتخاب همسفرانتان و کسانی که در صندلی‌های کناری شما می‌نشینند، دقت کنید. «گاهی مهم نیست کجا کار می‌کنید، مهم این است مدیرتان کیست؟» آنها می‌توانند هم نقش یک چالش فنر در توسعه فردی شما را داشته باشند و هم یک بالش نرم و راحت سقوط.

درسی که از کاپیتان پازوکی(1) آموختم، این انگاره و هویت کاریزماتیکی مدیریتی بود که در سازمانی که کار می‌کنی، برای رشد سازمانت بجوش، بخروش و آرام ننشین. احساس تعلق سازمانی و معنویت سازمانی را از او آموختم. مرام، معرفت و مردانگی در سازمان، متغیرهای معنویت سازمانی و یا کدهای اخلاقی و ارزشی هستند که پیام بدون کلامی آن در سازمان از طرف یک مدیر انتشار می‌یابد و بحث روز مدیریت رفتار سازمانی و روانشناسی سازمانی دنیاست.

این‌که اگر دیدی سازمان و حتی کشوری که در آن زندگی می‌کنی در حال غرق شدن است برای نجات و رشد سازمان اجتماعی، از خودت بگذری و بی‌درنگ و بی محابا «شیرجه بزنی»، که به آن سرمایه اجتماعی هم گفته می‌شود، موضوع و فرهنگی که از دهه 40 شمسی با لوتی‌ها ترویج می‌شد و همین سرمایه اجتماعی در دفاع مقدس به کار آمد و همین سرمایه‌های اجتماعی در دهه‌های 70 و 80 شمسی به‌خاطر ترویج تزویر در جامعه و سازمان‌ها از بین رفت.

دو خاطره هم بگویم این آموزه را روشن تر می‌کند:

همشهری ما آقای دکتر منصوریان در ایران ایر تعریف می‌کرد اوایل انقلاب یک عده از مدیران رفتند ژاپن برای گرفتن تسهیلات بانکی، خب از آنجایی که جو آن‌روز به هم ریخته و غیر تخصصی هم شده بود، طرف ژاپنی سورینگ گارانتی یا همان ضمانت‌نامه طلب می‌کند، رئیس هیئت مذاکره کننده ایرانی یک تار سیبیلش را می‌کند و می‌گوید این گرو و اتفاقاً وام هم داده می‌شود و بازپرداخت آن هم به موقع توسط همان مدیر انجام گردید. در سری بعد بازدید از آن موسسه مالی، دیدند آنها آن تار مو را داخل محفظه‌ای شیشه‌ای قرار دادند و داستان آن را زیر قاب شیشه‌ای به عنوان یادگار نوشته‌اند.

خاطره بعدی که پدربزرگ همسرم تعریف کرد این بود که، ایشان در یک کارخانه ریسندگی در سمنان کار می‌کرد، که مدیر کارآفرینش آقای کاشانی حدود 80 سال قبل به همراه رضاشاه برای افتتاحیه آمد، به کارگرهای بی‌سواد آن موقع در افتتاحیه یک جمله ساده مدیریتی گفت: «فکر کنین یک بچه تو حوض افتاده و داره خفه میشه»،  اینجوری کار کنین و جوش بزنیند در شرکت.

پی نوشت:
1-کاپیتان عبدالرضا پازوکی مدیرکلی آموزش عملیات پرواز شرکت ایران‌ایر، معاون عملیات شرکت آتا و نیز مدیرعاملی شرکت آتا را در پیشینه کاری دارد.

*کارشناس صنعت حمل و نقل هوایی

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.