بخشی از یک پازل بزرگ/ تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین
به اعتقاد صابر گل عنبری تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین بازمی گردد که از نظر اروپایی ها، ایران در آن دخالت دارد؛ از این منظر، تصمیم تروئیکای اروپایی ادامه طبیعی مواضع تند آنها در دو سال اخیر می باشد که احیانا شدیدتر از آمریکا هم بوده و به نظر می رسد از مدت ها قبل مترصد فرا رسیدن چنین فرصتی بوده اند.

صابر گل عنبری: بالاخره عملا مکانیسم ماشه و تحریم ها و قطعنامه های سازمان ملل فعال شد. این تشدید تنش قبل از آنکه تبیین شود حامل چه پیامدها و تبعاتی است، جهت و دورنمای رویکرد غرب در قبال ایران و ورود مناقشه میان دو طرف را به پرتنش ترین دوره خود نشان می دهد.
اینکه اروپا حتی حاضر نشد با تمدید قطعنامه2231 برای چند ماه دیگر صبر کند که شاید در مذاکرات گشایشی حاصل شود و کلا بی خیال توافق قاهره میان آژانس و ایران به عنوان اندک شانس تمدید قطعنامه شد؛ نشانگر حساس تر شدن شرایط، محاسبات متفاوت آن نسبت به گذشته و درعین حال، نوعی عجله و شتاب است. درک سرّ این تعجیل اروپا برای فهم گام های بعدی آنها مهم است.
در واقع، فعال سازی مکانیسم ماشه فراتر از مسئله برنامه هسته ای ایران و با کلیت منازعه میان ایران و غرب و همه پرونده ها و مسائل آن مرتبط است.
در کنار فاکتورهای پیش گفته، این اقدام سه کشور اروپایی را می توان محصول تلاقی سه عامل دیگر نیز پنداشت:
نخست، هماهنگی با دولت ترامپ؛ با وجود اختلاف نظرهای اروپا، اسرائیل و آمریکا درباره پاره ای مسائل و موضوعات، اما به نظر می رسد که درباره پرونده ایران تا حدود زیادی اتفاق نظر دارند. این مسئله در نوعی حمایت ضمنی این کشورها از جنگ ۱۲ روزه اسرائیل و حملات آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران نمود داشت. بنابراین، می توان گفت که بازگرداندن قطعنامه های شورای امنیت بخشی از پازلی بزرگ است که با جنگ ژوئن گذشته با سرعت و شدت بیشتری در حال شکل گیری است.
دوم، تغییر نگرش اروپا نسبت به مفهوم امنیت پس از جنگ اوکراین بازمی گردد که از نظر اروپایی ها، ایران در آن دخالت دارد؛ از این منظر، تصمیم تروئیکای اروپایی ادامه طبیعی مواضع تند آنها در دو سال اخیر می باشد که احیانا شدیدتر از آمریکا هم بوده و به نظر می رسد از مدت ها قبل مترصد فرا رسیدن چنین فرصتی بوده اند.
از این زاویه، بعید نیست که تغییر رویکرد یا حداقل تغییر لحن اخیر ترامپ در قبال جنگ اوکراین، نتیجه نوعی هماهنگی بیشتر میان آمریکا و اروپا درباره ایران و روسیه باشد؛ به این معنا که اروپا در موضوع ایران کاملاً همسو با آمریکا حرکت کند و در مقابل، ترامپ در موضوع اوکراین و در قبال روسیه، توجه بیشتری به دغدغه های اروپا نشان دهد. کما این که شرط اروپا برای از سرگیری مذاکرات با آمریکا نیز موید این هماهنگی و هم پوشانی است.
سوم، تلاش برای بازتعادل سیاست اروپا نسبت به اسرائیل؛ در ماه های اخیر و به ویژه در هفته های گذشته، برخی متحدان اروپایی اسرائیل با شناسایی کشور فلسطین و انتقادهای تند از ادامه جنگ و نسل کشی در غزه، نارضایتی شدید تل آویو را برانگیختند. از نگاه اسرائیل، این اقدام ها نشانه ای از فاصله گرفتن اروپاست.
در چنین وضعی، خودداری از فعال کردن «اسنپ بک» می توانست شکاف میان دو طرف را بیشتر کند و پیامدهایی به همراه داشته باشد.
بنابراین، به نظر می رسد یکی از انگیزه های اصلی سه کشور اروپایی برای فعال کردن «اسنپ بک» این بوده که سیاست خود در قبال اسرائیل را متعادل کنند و جلوی آسیب بیشتر به روابطشان را بگیرند.
در کل، شرایط نسبت به قبل خیلی متفاوت شده است و دیگر شیوه های گذشته در مواجهه با وضعیت امروز پاسخگو نیست و اساسا هم انتخاب ها و گزینه ها نیز روز به روز محدودتر شده و می شوند.
وقتی منازعه وارد فاز نظامی می شود، یعنی قبح خیلی از کارها شکسته شده و شرایط به طور بنیادین تغییر کرده است.
در گذشته قبل از این قبح شکنی ها به ویژه در دوره جو_بایدن فرصت موفقیت دیپلماسی دوجانبه مبتنی بر قِسمی «برد-برد» بیشتر بود که از دست رفت؛ اما امروز با آمدن ترامپ و به ویژه با حملات، بیشتر منطق زور و واقع گرایی حاکم است تا زور منطق و در چنین شرایطی و پس از تغییر ادراک ها، دیپلماسی دو جانبه جای خود را به دیپلماسی یک جانبه و مشروط می دهد.
امروز ترامپ خود را در موضع قدرت می بیند و مذاکره و دیپلماسی از نظر او به معنای چانه زنی برای رسیدن به توافقی مورد رضایت طرفین نیست، بله امضای توافقی مطلوب او برای گرفتن حداکثر امتیازات در همه پرونده های مورد مناقشه است.
* تحلیلگر ارشد روابط بین الملل