سقوط کارآمدی و شایستگی در یک جامعه چگونه رخ می دهد؟
سقوط هر سیستم اجتماعی (خواه یک شرکت، خواه یک خانواده، خواه یک نظام سیاسی) دو بعد و چهار مرحله دارد که پی در پی و به نوبت رخ می دهند.
واقعیت این است که هر قدرتی پیش از آنکه در تجسم بیرونی خود پاشیده شود در ذهن و ضمیر افرادی که تحت سیطره آن قدرت هستند فرو ریخته می شود. به همین دلیل جوزف نای نظریه پرداز برجسته علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه هاروارد در کتاب « اهمیت اخلاق » می نویسد: « دیوار برلین نه با شلیک توپخانه؛ بلکه با ضربه چکش ها و بولدوزرهای افرادی که ایمان خود به کمونیسم را از دست داده بودند؛ فرو پاشید.»
استاد محسن رنانی در مقاله ای تحت عنوان «سقوط» معتقد است که: «سقوط هر سیستم اجتماعی (خواه یک شرکت، خواه یک خانواده، خواه یک نظام سیاسی) دو بعد و چهار مرحله دارد که پی در پی و به نوبت رخ می دهند. بُعد اول، «سقوط ذهنی» است که دو مرحله دارد: «سقوط کارآمدی» و «سقوط شایستگی»؛ و بُعد دوم، «سقوط عینی» است که آن هم شامل دو مرحله است: «سقوط نمادها» و «سقوط ساختارها»
«سقوط ذهنی» یعنی وقتی «کارآمدی» و «شایستگی» یک سازمان در ذهن اعضایش فرو بریزد؛ و «سقوط عینی» یعنی وقتی که «نمادها» و «ساختارها»ی آن سازمان در عمل و در واقعیت فرو بریزند. مثلا در یک خانواده، وقتی یک طرف یا هر دو طرف از نظر عاطفی از هم ناامید یا دلزده یا متنفر شوند و روابط عاطفی شان بگلسد و متوقف شود، در این ساختار خانواگی، «سقوط ذهنی» رخ داده است (طلاق عاطفی). ولی وقتی خانواده واقعا از هم فرو بپاشد و جدایی عملی و قانونی رخ دهد «سقوط عینی» رخ داده است (طلاق قانونی). و البته سقوط ذهنی مقدمه سقوط عینی است.
- مرحله نخست سقوط، «سقوط کارآمدی» است، یعنی وقتی عملکرد سازمان یا ساختار از نظر اعضا یا کارکنان یا ذینفعانش چنان دارای بحران و اشکالات بنیادین باشد که اعضا را به این باور برساند که این ساختار دیگر نمی تواند وظایف و ماموریت ها و نیازهای مورد انتظار را برآورده کند. مثلا وقتی پدر، برای سال های زیادی کسب وکار مناسبی نداشته باشد یا توانایی های لازم برای حل و فصل مسائل اقتصادی و اجتماعی خانواده را نداشته باشد، او در ذهن اعضای خانواده دچار «سقوط کارآمدی» می شود.
- مرحله دوم سقوط، «سقوط شایستگی» است، یعنی وقتی شکوه، ارزشمندی و مشروعیت اخلاقی مدیران و ساختار سازمان در ذهن اعضا یا بازیگران یا ذینفعانش فرو بریزد؛ یعنی آنها به این باور برسند که این ساختار دیگر حتی ارزشمندی و شایستگی لازم را برای ادامه فعالیت ندارد. مثلا وقتی یک پدر، معتاد باشد و تلاش برای ترک اعتیاد او پی در پی به شکست بینجامد، یا بسیار خشن و بداخلاق و بددهن باشد یا گرفتار فساد اخلاقی باشد، مشروعیت اخلاقی و اعتبار ذهنی این پدر نزد همسر و بچه ها فرو می ریزد و اقتدار او وارد مرحله «سقوط شایستگی» می شود.
- مرحله سوم، «سقوط نمادها» است. مثلا در مورد خانواده، نماد بیرونی خانواده این است که اعضایش با علاقه زیر یک سقف زندگی می کنند؛ یکدیگر را با نام کوچک و صمیمانه صدا می زنند؛ با هم به پارک یا مهمانی می روند؛ عکس روز ازدواج شان به دیوار آویخته است؛ برای همدیگر هدیه می خرند و جشن تولد می گیرند و نظایر این ها. وقتی این گونه «نمادها» در خانوده نباشد، دیگران متوجه می شوند که انسجام و همدلی درونی این خانواده از دست رفته است.
- مرحله چهارم نیز «سقوط ساختارها» است. یعنی وقتی که این خانواده وارد مرحله کشمکش و درگیری و فحاشی و خشونت و قهر و مراجعه به دادگاه می شود و عملاً دو همسر از یکدیگر جدا زندگی می کنند؛ و خانواده از طرف سرپرست، تامین مالی نمی شود. آنگاه این وضعیت آنقدر ادامه می یابد تا یکی از طرفین بمیرد یا دادگاه حکم طلاق را صادر کند و این ساختار خانوادگی متلاشی شود.»
از آنجا که حرکت اخلاق بر مدار باورهاست؛ می توان گفت: هر ساختار و سیستم اجتماعی اعم از یک شرکت، یک خانواده، یا یک نظام سیاسی که اخلاق مدارتر باشد؛ از خطر سقوط دورتر خواهد بود.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.