شبلی و بایزید، شمر و یزید / گفتوگویی درباره محبت و قهر در دنیای سیاست
وبلاگ تین نیوز | یک؛ دکتر هادی خانیکی نیاز به معرفی ندارد. هم چهرههای دانشگاهی او را به خوبی میشناسند، هم علاقهمندان به دنیای سیاست با عملکردش آشنا هستند. دکتر خانیکی این روزها مشغله زیادی دارد اما با همه گرفتاریها روی ما را زمین نینداخت. وقتی تماس گرفتیم و موضوع گفتوگو را مطرح کردیم، مهربانی کرد و وقتی در اختیار ما گذاشت تا بنشینیم و سر حوصله سوالاتمان را مطرح کنیم و پاسخهای او را بشنویم. از این بابت از ایشان ممنونیم.
دو؛خوب یادم هست وقتی سن و سالی نداشتیم و هنوز با قواعد دنیای سیاست آشنا نبودیم، وقتی کسی شعر «سیاستپیشه مردان حقه بازند» را میخواند، با خودمان میگفتیم این شعر با اینکه زیباست و سر زبانها افتاده اما گویای همه حقیقت دنیای سیاست نیست.
ما حق داشتیم، چون با همان عقل کودکانه چیزهایی دیده بودیم که نمیتوانست مصداق این شعر باشد. تا جایی که یادمان میآید باور داشتیم آدمها ممکن است با هم رقابت کنند، ممکن است کارشان به دعوا و مرافعه بکشد اما قرار نیست بزنند دخل هم را بیاورند. هنوز هم البته به همین حقیقت اعتقاد داریم، هنوز هم البته فکر میکنیم توی کشور ما سیاست باید با همه جای دنیا فرق داشته باشد.
وقتی بزرگتر شدیم با اینکه روی دیگر دنیای سیاست را مشاهده کردیم اما هرگز به آینده آن بدبین نشدیم. هنوز هم اگر به رمانتیسیسم متهم نمیشویم، اعتقاد داریم همه تلخکامیهای دنیای جدی و عبوس سیاست را میشود با مهر و محبت به شیرینی و آشتی تبدیل کرد.
سه؛ اما واقعیت فعلی؛ این روزها در دنیای سیاست بیشتر از اینکه شاهد مهر و محبت و مهربانی باشیم، حرف قهر و کینه و انتقام میشنویم. کافی است به صفحات روزنامهها رجوع کنیم تا ببینیم رفقای گرمابه و گلستان چطور پشت سر هم صفحه میگذارند و برای هم خط و نشان میکشند.
اغلب کسانی که دلشان برای آینده کشور میسوزد، اعتقاد دارند روال فعلی نتایج بدی به بار خواهد آورد. به خاطر همین، در شماره ویژه «محبت» تصمیم گرفتیم درباره مهر و قهر در دنیای سیاست گفتوگویی با یکی از فعالان سیاسی داشته باشیم که قرعه به نام دکتر خانیکی افتاد. اگر مصاحبه را خواندید، مثل ما دعا کنید از پس این روزها، روزهای بهتری بیاید؛ روزهایی که همراه با مهربانی و مدارا باشد.
رسانهها مدام مردم را به مهر و محبت و مهربانی دعوت میکنند اما از آن طرف رجال سیاسی در مواجهه با هم قهر و کینه را جایگزین محبت مهربانی میکنند. این تضاد نشانه چیست؟
البته من خیلی به این تقسیمبندی دوگانه قائل نیستم و در عمل اینگونه نمیبینم که همه رسانهها به مهر و محبت دعوت کنند و رجال سیاسی دنبال مناقشه و دعوا باشند. بعضی رسانهها به این اختلافات دامن میزنند، اما رسانههایی هم هستند که افراد را به اخلاقمداری و محبت دعوت میکنند. همانطور که سیاست رجال سیاسی نیز بر همین مبنا متفاوت است. حتی گاهی این دعوت به قهر، دامنش به رسانه ملی نیز کشیده میشود.
با این تفاصیل آیا اصلا نسبتی بین سیاست و مهر و محبت وجود دارد؟ آیا اصلا میتوان در عالم سیاست جایگاهی برای محبت قائل بود؟
هم بر اساس مبانی و مبادی معرفتی و هم دیدگاههای بشری در طول تاریخ میشود نمونههایی را مبتنی بر یگانگی یا همسویی با محبت و نمونههایی هم مبتنی بر تباین یا تعارض بین سیاست و محبت دید.
به این دلیل که محبت یا قهر را باید مقولههایی در حوزه اخلاق دانست و کنش سیاسی، یعنی همگرایی و همکاری و مشارکت و در مقابلش منازعه و ستیز را مقولههایی باید دانست که در حوزه سیاست رخ میدهند.
سیاست و اخلاق گاه خیلی به هم نزدیک میشوند و گاه خیلی از هم دور. تعیین نسبت بین این دو حوزه هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ تجربی کار مفیدی است. در موقعیتهایی مثل موقعیت امروز که ایران به انتخابات نزدیک میشود و یا از سوی دیگر در عرصه بینالمللی و منطقهای که استعدادهای خشونت بالاست، این کار ضروری است.
لزوم ورود به این بحث که به نظرم موضوع بسیار مهمی است ناشی از چند مسئله است. در کانون سیاستورزی قدرت وجود دارد، به این معنا که کسب قدرت هدف است و باید هم از آن دفاع کرد. کسب قدرت امر ناپسندی نیست، بلکه کسب قدرت از راههای نامعقول و غیردموکراتیک امر ناپسندی است.
اساس سیاست این است که افراد از امکاناتی که وجود دارد برای کسب قدرت استفاده کنند. اگر در قدرت امکان فاسد شدن افراد هست، طبیعتا سیاست هم درش این استعداد وجود دارد. اگر سیاسیون ابزارهای مهار قدرت را نداشته نباشند به سمت فساد متمایل میشوند که یکی از جنبههای فساد هم همین خارج شدن از حوزه مهر و محبت است.
در واقع سیاست فن کسب قدرت و نگهداری از آن است. به طور عادی اگر آن اینرسیها و محرکهای لازم در اخلاقی شدن فرد اعمال نشود با اخلاق که حوزه پاکی و لطافت و مهر و محبت است در تعارض قرار میگیرد. این یک مسئله مهم است.
نجمالدین کبری، عارف مشهور، تعبیر زیبایی دارد. او میگوید «حاکمان در زمان معزولی/ همه شبلی و بایزید شوند/ لیک چون بر سر عمل آیند/ همه یا شمر و یا یزید شوند». یعنی درواقع موقعیتهای انتخابی است که امر اخلاقی را معنادار میکند، همانطور که امر سیاسی را.
به این ترتیب میتوانیم بگوییم آن آزمون مهم و معنادار وقتی رخ میدهد که امر سیاسی که میتواند اخلاقی یا غیراخلاقی انجام بگیرد به سمت غیراخلاقی بودن و قهر و منازعه برود. از آن طرف امر اخلاقی در بیقدرتی خودش را نشان نمیدهد. امر اخلاقی در قدرت و در عرصه سیاست است که خودش را نشان میدهد. پس فصل مشترک بین سیاست و اخلاق آن میدانی است که به نظر من باید در توضیح هر رفتار یا هر کنشی دنبال کنیم.
آموزههای دینی و اخلاقی ما قرنها مهر و مدارا را به ما گوشزد کردهاند، اما صفحات روزنامهها امروز چیز دیگری نشان میدهند. دینداری ما دچار اشکال است یا از اخلاق دور شدهایم؟
در تعریف که همه اینها میتواند عامل بروز این وضعیت باشد. یعنی هم فاصله گرفتن از دین – به عنوان عنصری که تقویتکننده مبانی اخلاقی است- میتواند کار را غیراخلاقی کند و هم دور شدن از اخلاق. به دلیل اینکه ما به تقدم امر اخلاقی معتقدیم و هدف از مبعوث شدن پیامبر(ص) را کامل کردن اخلاق میدانیم.
این موضوع نشان دهنده این است که نمیشود امر دینی و دینورزی را بدون اخلاق تعریف کرد. درنتیجه به میزانی که ما از امور اخلاقی دور میشویم، از امور دینی نیز دور میشویم و بالعکس، از طرفی تا جایی که از دین دور میشویم، از امور اخلاقی نیز فاصله میگیریم.
مولوی هم به این نکته اشاره کرده که از محبت خارها گل میشود و این یعنی قطعا محبت میتواند تغییری در فضای جامعه و در حوزه عمومی در میدان کنش به وجود بیاورد.
اینجا یک پرسش دیگر پیش میآید. به نظر شما آیا وجود احزاب و گروهها با سلیقههای مختلف سیاسی، در ذات خود منشأ اختلاف و دعوا است؟
من خیلی برای این امر ذات قائل نیستم. اتفاقا امر سیاسی بیشتر در متن روابط ساخته میشود. احزاب و نهادها یکی از کارکردهایشان این است که میتوانند به اخلاقیتر شدن جامعه کمک کنند. یعنی وقتی افراد در احزاب میتوانند کار جمعی و رفتار دموکراتیک را بیاموزند و نحوه گفتوگو را یاد بگیرند و به آن عمل کنند، نوعی تجمیع آرا و همگرایی رفتار در یک مجموعه رخ میدهد که میتواند در مجموعه دیگری همین قاعده را داشته باشد.
یعنی هنر جامعه متشکل و هنر جامعه نهادوند و از جمله هنر تحزب در عرصه سیاست این است که این فرصت را هم فراهم میکند که جامعه را اخلاقیتر هم کند.
در کنارش حزب هم مثل هر نهاد مدنی دیگری این استعداد را دارد که اگر دچار کج کارکردی یا عوامل دیگری مثل ضعف فرهنگ سیاسی یا تمرکزگرایی در قدرت شد که در جامعه تاثیرگذارند، به مکان یا امکان منازعه تبدیل شود. کما اینکه یکی از تجربههای منفی تاریخی که در ایران وجود داشته، این بوده که جامعه ایرانی خیلی به لحاظ تاریخی نگاه مثبت و عملکرد مثبتی از احزاب ندیده و به همین دلیل یکی از تعابیر منفی هم که در زبان عامه مردم وجود دارد «پارتیبازی» است. این از همان کار حزبی گرفته شده است.
اما اگر از من بپرسید خواهم گفت تا وقتی جامعه مدنی قوی نشود، تا وقتی فرهنگ گفتوگو در جامعه ما سامان نگیرد و هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ مهارت و تجربه جا نیفتد و گفتمان مسلط نشود، تا وقتی تحزب در عرصه سیاست به طور جدی و عملی چه از سوی نهادهای رسمی و قدرت چه از سوی نخبگان و چه از سوی شهروندان مورد قبول قرار نگیرد، به همان نسبت هم آسیبپذیریهای اخلاقی در جامعه وجود خواهد داشت و ممکن است بیشتر هم شود.
از جمله آن آسیبها این است که رحم و مروت و به تعبیر عامه مرام از جامعه رخت برمیبندد. در متن فرهنگ عامیانه ما مرام داشتن واژه خیلی مثبتی است و مرام داشتن را اگر بخواهیم تعریف کنیم از دل همان مرامنامه بیرون میآید. و تا وقتی احزاب و نهادهای مدنی وجود نداشته باشند جای آنها را باندها و گروههای ذینفوذ میگیرند که دیگر آنها صاحب مرام نیستند و مرامنامه هم ندارند.
در مدت فعالیتهای سیاسیتان موردی سراغ داشتهاید که با یک نظر مهرآمیز، یک رفتار یا یک جمله همراه با محبت از یک کجروی یا آسیب بزرگ جلوگیری کرده باشد؟ از تجربههای خودتان بگویید.
من همیشه در این مسیر نمونههای موفقی دیدهام که کم هم نبودهاند. یعنی جریانهایی که هم به اخلاق وفادار بودهاند و هم به سیاست. البته کار خیلی سختی است. به طور عادی اگر این دو هسته را رها بکنید یا کار اخلاقی را یک نفر برمیگزیند یا امر سیاسی را و چون نگه داشتن امر اخلاقی در حوزه سیاست کار دشواری است اغلب سیاستمدارانی هم که دغدغه اخلاقی داشتهاند در نهایت عطایش را به لقایش بخشیدهاند.
یاد وصیت معروف محمد عبدو افتادم که در نامهای به همسرش مینویسد: من دیگر از حروفی که کلمه سیاست را مینویسند هم متنفرم. چون خیلی دیده که در عالم سیاست عدول از اخلاق وجود دارد. ولی به نظرم میشود این سختجانی را هم داشت و برای ایجاد همپیوندی و رابطه مثبت بین محبت و سیاست تلاش کرد. یعنی اخلاق را به عرصه عمومی نراند و سیاست را در کانون امر عمومی نگه نداشت.
یعنی هم اخلاق را در عرصه عمومی دید و هم سیاست را بدون امر اخلاقی معطوف به هدف ندید. تجربه من این بوده که تعارض نهادی بین دو عرصه عمومی و خصوصی تعارض بین امر اخلاقی و امر سیاسی تبدیل نشود. یعنی اینکه بگوییم انفرادی میشود اخلاقی بود ولی در کار جمعی نمیشود اخلاقی بود.
کار بسیار سختی است. تجربه خود من این است که این موضوع قربانیهای زیادی داشته است و کم نبودهاند سیاستورزانی که به میزانی که در کار سیاسی حل میشدند از اخلاق فاصله میگرفتند اما آیا باید از این قضیه، این نتیجه را گرفت که اگر میخواهیم اهل اخلاق و محبت باشیم باید به سمت دوری از سیاست برویم؟
من قائل به آن نیستم. به رغم همه دشواریهایی که هست باید از خصوصی کردن امر اخلاقی و از غیراخلاقی کردن امر سیاسی فاصله بگیریم. این کار دشواری است اما ناممکن نیست. به نظر من راهی که نهاد اخلاقی و سیاسی در مقابل هم قرار نگیرند این است که ما بتوانیم سیاست را دموکراتیزه بکنیم، آنوقت هم قدرت اخلاقی میشود و هم اخلاق به قدرت میرسد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.