◄ ده اشتباه بزرگ دولت دونالد ترامپ، نقل از فارن پالیسی
استفان ام والت در فارن پالیسی در مورد 10 اشتباه بزرگ ترامپ نوشت: دولت دونالد ترامپ با مجموعه ای از اقدامات و سیاست ها، به تخریب «قدرت نرم» ایالات متحده پرداخت؛ دارایی راهبردی که مبتنی بر جذابیت، الهام بخشی و توانایی جذب دیگران به جای اجبار است.

عباس قربانعلی بیک: خلاصه نوشتار استفان ام والت در فارن پالیسی (20250910) در مورد 10 اشتباه بزرگ ترامپ: دولت دونالد ترامپ با مجموعه ای از اقدامات و سیاست ها، به تخریب «قدرت نرم» ایالات متحده پرداخت؛ دارایی راهبردی که مبتنی بر جذابیت، الهام بخشی و توانایی جذب دیگران به جای اجبار است.
این تخریب در ده حوزه کلیدی رخ داده است:
1) جنگ تجاری بسیار بد، وحشتناک و زیان بار: من طرفدار مطلق تجارت آزاد نیستم و می دانم که در برخی موارد دلایل موجهی برای محدود کردن تجارت بین المللی از طریق تعرفه یا اقدامات دیگر وجود دارد. اما حمله نامنظم، متناقض و بی دلیل دونالد ترامپ به نظم تجاری جهانی به شکلی مدیریت شده، همزمان به ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر آسیب می رساند. اگرچه واکنش بازارها تا این لحظه به دلایل مختلف ملایم بوده، اما عوارض بر واردات خارجی همین حالا رشد اقتصادی آمریکا و جهان را کاهش و تورم را افزایش داده، تولید صنعتی آمریکا را به دلیل گران تر شدن مواد اولیه وارداتی مختل کرده ...
2) طمع برای گرینلند، کانادا و شاید بیشتر: چه نوع نابغه راهبردی از پیش و علناً اعلام می کند که می خواهد سرزمینی را تصاحب کند که متعلق به کشور دیگری است؟ پیشنهاد ترامپ برای تبدیل کانادا به ایالت پنجاه ویکم و سیاست تعرفه ای تنبیهی او علیه آن کشور به شکست نامزد طرفدار ترامپ در آخرین انتخابات کانادا کمک کرد.
3) متحد کردن دیگران علیه ایالات متحده: در یک جهان چندقطبی، هدف باید جذب هرچه بیشتر متحدان مهم و منزوی کردن رقیب یا رقبا باشد. همان طور که صدراعظم آلمان، اتو فون بیسمارک، گفته بود، در جهانی با پنج قدرت رقیب، هدف باید این باشد که در جمع سه قدرت باشید.
4) چراغ سبز به نسل کشی: سیاست آمریکا در خاورمیانه مدت هاست که ناکارآمد بوده و ترامپ مسئول پاسخ شرم آور و بی اثر دولت بایدن به جنگ نسل کشانه اسرائیل در غزه نیست. اما حمایت سخاوتمندانه و بی قید و شرط از اسرائیل، با وجود اقداماتش در غزه و کرانه باختری، نه آمریکایی ها را امن تر یا ثروتمندتر می کند و نه احترام بیشتری در جهان برای آنان به همراه می آورد.
5) گذاشتن جیبش در اختیار پوتین: باور ترامپ که می تواند با تحت فشار گذاشتن رهبران اوکراین و دلجویی از ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، جنگ را پایان دهد، در بهترین حالت ساده لوحانه بود.
6) معکوس کردن انقلاب سبز: در هنگامی که انتشار گازهای گلخانه ای دمای جهانی را بالا می برد، رویدادهای خطرناک آب وهوایی را تشدید می کند و جان میلیون ها نفر را در سراسر جهان تهدید می سازد، و در شرایطی که هوش مصنوعی و دیگر فناوری های نو تقاضا برای مقادیر عظیم تازه ای از برق را بالا برده اند، آیا کوچک ترین منطقی دارد که تلاش های آمریکا برای توسعه بیشتر ظرفیت انرژی خورشیدی و بادی را نابود کنیم؟
7) نمایش های بی فایده از قدرت نظامی: ترامپ را می توان به خاطر احتیاط در پرهیز از «جنگ های بی پایان» که جورج دبلیو. بوش، رئیس جمهور پیشین، را به دام انداخت و باراک اوباما هم نتوانست از آن بگریزد، ستود. اما او علاقه دارد از نیروی هوایی در کارزارهای کوتاه علیه دشمنان ضعیفی استفاده کند که توانایی تلافی آسان علیه آمریکا را ندارند؛ مانند ایران، حوثی ها در یمن یا یک قایق کوچک حامل قاچاقچیان مواد مخدر در کارائیب.
8) تلاش برای در اختیار گرفتن فدرال رزرو: یک بانک مرکزی مستقل و قابل اعتماد باعث افزایش اعتماد خارجی ها می شود که سیاست پولی ایالات متحده تابع منافع شخصی یا هوس های رئیس جمهور نیست؛ در نتیجه، تمایل بیشتری به پذیرش بدهی آمریکا و استفاده از دلار به عنوان ارز ذخیره جهانی خواهند داشت.
9) نهادینه کردن بی کفایتی: اشتباهات سیاست خارجی تعجب آور نیست، زیرا دولت عمداً افرادی را به سمت ها منصوب کرده که نه صلاحیت لازم برای مسئولیت های خود دارند، نه تجربه ای در اداره سازمان های بزرگ، و نه به خاطر دانش حرفه ای بلکه صرفاً به دلیل وفاداری شخصی به رئیس جمهور انتخاب شده اند.
10) پایین آوردن سطح علمی و فکری آمریکا: بزرگ ترین دارایی راهبردی ایالات متحده موقعیت ژئوپلیتیکی بسیار مطلوب آن است، اما این مزیت عظیم همواره با دانشگاه ها، کالج ها و دیگر نهادهای علمی تراز اول جهان تقویت شده است. این مراکز هر سال میلیاردها دلار از محل شهریه دانشجویان خارجی به اقتصاد کشور تزریق می کنند، کشفیات و ایده های تازه ای ارائه می دهند که بهره وری را بالا می برد، ما را سالم تر و امن تر و برتری فناورانه ارتش آمریکا را حفظ می نماید. این ده مورد را کنار هم بگذارید، تصویری از نابودی سیستماتیک چیزی به دست می آید که همکار فقیدم جوزف نای به «قدرت نرم» توصیفش می کرد.