| کد خبر: 127806 |

لزوم توجه به محورهای اصلی انقلاب اسلامی در حوزه شهری

تین‌نیوز | وبلاگ عباس آخوندی-کلان‌شهر تهران دارای ۱۳.۵ میلیون نفر جمعیت است. شهری که در ابتدای دهه ۶۰ تنها دارای ۶ میلیون جمعیت بود. پس می‌بینیم که سهم شهرهای جدید در این زمینه اندک بوده و نمی‌تواند به‌عنوان یک راهکار مناسب در این عرصه به شمار برود.

 قطعاً اگر مسئله انسان‌ها در این دو حوزه دیده نشود آخر کار می‌بینیم که همین افراد علیه شما بلند می‌شوند امری که تاکنون نیز شاهد آن بوده‌ایم.

این اندیشه باید در تمام مراحل حوزه شهری موردتوجه قرارگرفته و در مقام عمل قرار گیرد. این در حالی است که می‌بینیم امروزه نهاد شورشگر مدرنیته تمامی اندیشه‌ها را به زیر سایه خود قرار داده و ما شاهد غلبه تکنیک بر این اندیشه‌ها هستیم.

 

 امروزه می‌بینیم که هزاران میلیارد تومان در کلان‌شهرها هزینه می‌شود تا ما شاهد کاهش تعداد روزهای برخوردار از هوای سالم بوده و بخش عمده‌ای از عمر خود را در ترافیک باشیم. هزینه‌هایی که نه‌تنها طراوت شهرها را از بین می‌برد بلکه چهره آن‌ها را نیز عبوس کرده و روابط انسانی را نابود می‌سازد. در حال حاضر ایرانیان مسیر روبرو خود را روشن نمی‌بینند و برای یافتن انگیزه و انرژی باید به عقب برگردند. این مسئله نکته بسیار مهمی است که باید موردتوجه قرار گیرد.

 

 ما باید شهری داشته باشیم که غیر آدم در آن در جهت رفاه انسان‌ها استفاده شود. مسئله‌ای که گفتن آن ساده است ولی بدون شک عمل کردن به آن کاری بسیار سخت و دشوار محسوب می‌شود چراکه نیاز به یک تغییر انگاره بنیادین دارد.

 

تغییر انگاره با دستورالعمل محقق نمی‌شود بلکه نیاز به تغییر در نحوه اندیشه در حوزه توسعه دارد. ما باید به هسته توسعه‌ای در شهرها توجه کنیم به‌واقع آیا این هسته توسعه‌ای همچنان به گسترش و تکرار طرح‌های عمرانی نیاز دارد یا نحوه تفکر یک ملت و قدرت آن‌ها برای همین چالش‌های بنیادین راه‌حل رسیدن به آن است؟ این مسئله بحثی است که با هیچ دستوری قابل‌تعمیم نبوده و نیاز به تلاش تاریخی و جمعی دارد.

من منکر پروژه نیستم چراکه هیچ کاری بدون تصرف در محیط قابل‌اجرا نیست ولی بحث موردتوجه در این قسمت عدالت است، اینکه ما چگونه می‌خواهیم از این محیط به‌طور عادلانه بهره‌برداری کنیم.

بدون شک نباید به‌گونه‌ای از محیط پیرامون خود بهره‌برداری کنیم که این فضا از ما انتقام بگیرد. آنچه امروز ذهن من را به خود مشغول کرده است همین عدم تعادل‌های موجود در کشور است.

 

در آن زمان تقاضای بسیاری به دلیل مهاجرت‌های ناشی از جنگ، بیکاری و رشد جمعیت در شهرها به‌ویژه شهرهای بزرگ به وجود آمد. درنتیجه گرایش شدیدی به سمت شهرهای جدید مطرح شد. در آن زمان تصور می‌شد که با تسلط به تکنیک می‌توانیم تمامی مشکلات را به‌راحتی برطرف کرده و در هر مکانی عقلانی بود شهر جدیدی را ایجاد کنیم؛ اما امروزه پس از گذشت ۳۰ سال مجموع شهرهای جدید باوجود برخورداری ظرفیت پذیرش ۴.۵ میلیون جمعیت تاکنون شاهد اسکان یک‌میلیون نفر بوده‌اند.

 

 قاعدتاً این شهرها در پیرامون شهرهای بزرگ واقع‌شده‌اند تا بتوانند رشد کلان‌شهرها را کنترل کرده و جمعیت را به این مناطق منتقل کنند. این در حالی است که کلان‌شهر تهران دارای ۱۳.۵ میلیون نفر جمعیت است. شهری که در ابتدای دهه ۶۰ تنها دارای ۶ میلیون جمعیت بود. پس می‌بینیم که سهم شهرهای جدید در این زمینه اندک بوده و نمی‌تواند به‌عنوان یک راهکار مناسب در این عرصه به شمار برود.

 

من نمی‌خواهم بگویم که اندیشه شهرهای جدید اشتباه است. من خود از طرفداران این اندیشه هستم. ولی اگر بخواهیم ارزیابی مجددی در بازخوانی اندیشه‌های این شهرها داشته باشیم باید ببینیم که چرا سیاست‌های پیشین شهرهای جدید نابودشده و اهداف مشخص‌شده محقق نشده است.

ما باید نقطه گرفتاری کانونی این شهرها را پیدا کنیم. آمارهای جمعیتی موجود از این مناطق حاوی دو پیام بسیار مهم در حوزه سیاست شهرسازی در این مناطق هستند. یکی کاهش سرعت رشد قابل‌توجه جمعیت شهری و دیگری توجه به ظرفیت جمعیت‌پذیری شهرهای موجود است.

 

 اگر به ظرفیت جمعیت‌پذیری شهرهای موجود کشور نگاه کنیم می‌بینیم که تقریباً اکثر شهرها قدرت جذب جمعیت بیش از خود را دارند. طبق مطالعات اخیر انجام‌شده در حال حاضر حدود ۳.۹ میلیون خانه‌ در تهران وجود دارد که مفهوم آن این است که با در نظر گرفتن بعد خانوار ۳.۲ ظرفیت جمعیت‌پذیری آن به حدود ۱۳ میلیون نفر می‌رسد. این در حالی است که ظرفیت حقیقی آن برابر با ۸.۲ میلیون نفر است. این مسئله تقریباً در تمامی شهرهای کشور دیده می‌شود که نشان‌دهنده ظرفیت جمعیت "‌پذیری بسیار گسترده شهرهای موجود ما در ایران است.

 

در حال حاضر طبق آمار گفته‌شده غیر از چند استان اکثر استان‌های کشور دارای نرخ رشد جمعیتی کمتر از یک یا منفی هستند.

اگر از جهت خرد این مسئله را موردبررسی قرار دهیم داستان بسیار پیچیده‌تر می‌شود. آمارها نشان می‌دهد که در حال حاضر ۲ میلیون و ۵۸۷ هزار خانه خالی در کشور وجود دارد که از نظر اقتصاد ملی رقم بسیار تکان‌دهنده‌ای  به شمار می‌رود.

 

این رقم بسیار بزرگ از نظر مفهوم مالی و اقتصادی به آن معناست که اگر هر خانه را ۱۰۰ هزار دلار در نظر بگیریم با رقمی بالغ‌بر ۲۰۰ هزار میلیارد دلار خانه با بهره‌برداری صفر روبرو می‌شویم. این ارقام واقعیتی است که هم‌اکنون در ایران به چشم می‌خورد.

 

 بدون شک این مسئله بر روی زندگی شهرهای جدید و آینده توسعه شهرنشینی تأثیرگذار خواهد بود. مسئله‌ای که قطعاً نمی‌توانیم نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم. به تصور من با به اتمام رسیدن تمامی پروانه‌های صادرشده طی سال‌های ۹۱ و ۹۲ در سال‌های آتی شاهد افزایش مجدد این آمار خواهیم بود. به‌طوری‌که شاید در ۵ سال آینده این رقم به بیش از ۳ میلیون خانه افزایش پیدا کند.

باوری بسیار عجیب که فضاها، آسمان، مقررات و ظرفیت‌های زیستی یک شهر فروخته شود تا آن شهر در کوتاه‌مدت به شکل ظاهری آباد شود.

 در این سال‌ها شاهد تفکر سوداگرانه‌ای از مدیریت شهری بودیم که بدون شک ریشه تمامی گرفتاری‌های فعلی ما محسوب می‌شود. اینکه وقتی همه‌چیز تبدیل به کالا و ابزاری برای معامله شود نتیجه آن نوعی سیاست فاسد و این محصول خام و تلخ می‌شود. محصولی که ما همچنان با آن مواجه بوده و هنوز در کشور به‌صورت شفاف درباره آن صحبت نکرده‌ایم.

 

به همین دلیل است که عاقلان این سیاست هنوز فکر می‌کنند که می‌توانند آن را ادامه داده و همچنان فضا و پیرامون مارا بفروشند. ما باید ببینیم که در پیرامون ما چه اتفاقات سهمگینی در حال وقوع است.

باید بسیار اندیشمندانه فکر کنیم که چه اندیشه مناسبی برای آینده شهرنشینی در کشور داشته باشیم. امروزه با توجه به اینکه تمامی استراتژیست‌های ایرانی همیشه از قدرت دریا و مزیت‌های نسبی آن برای کشور صحبت می‌کنند ولی در عمل می‌بینیم که دریا رها شده و تمامی نشانه‌ها به سمت مرکز کشور است. این صحبت‌ها درد دل نیست این مسائل بازی با طبیعت است که قطعاً آثار خود مانند فرونشست‌ها و خشک شدن هامون‌ها را برای کشور خواهد داشت.

 

 ازآنجایی‌که ما نمی‌توانیم براین مسائل بی‌توجه باشیم باید تجدیدنظری در خصوص اهداف و مبنای ایجاد شهرهای جدید در نظر بگیریم. ازاین‌پس شهرهای جدید نباید پاسخگوی سرریز جمعیت کلان‌شهرها باشند بلکه مبنای احداث آن‌ها باید بازگرداندن تعادل به جغرافیای ایران باشد.

 

مفهوم احداث این شهرها آن است که به این عدم تعادل‌ها پرداخته شود نه اینکه مسیر قبلی و ساخت صرفاً خوابگاه‌هایی در کنار شهرهای بزرگ ادامه پیدا کند چراکه این کلان‌شهرها از قدرت جمعیت‌پذیری گسترده‌ای برخوردار هستند.

 

 اگر با توجه به رویکرد اقتصادی به مسئله نگاه کنیم باید از این ظرفیت ۴.۵ میلیون نفری شهرهای جدید بهره‌ ببریم. قاعدتاً با فعال شدن مسکن مهر به شکل اسمی تصور می‌شود که جمعیت از یک‌میلیون نفر به ۲.۵ میلیون نفر افزایش پیدا کند که اگر مبنا را بر همین مسئله قرار دهیم ظرفیت ۲ میلیون نفری دیگری باقی می‌ماند که دارای نرخ بهره‌وری بسیار اندکی است پس باید ببینیم که چگونه می‌توان از این ظرفیت در جهت تأمین مسکن و ارتقای کیفیت زندگی در شهرهای جدید استفاده کنیم.

 اگر سیاست سوداگرانه را کنار بگذاریم می‌بینیم که مسئله مسکن ایران در سه حوزه مسکن خانه اولی‌ها، مسکن افراد ساکن در بافت‌های فرسوده و حاشیه شهرها متمرکز می‌شود که باید در سیاست‌‌گذاری‌های حوزه مسکن موردتوجه قرار گیرد.

 

با این تاریخ نه سیاست شهرهای جدید و نه سیاست مسکن هیچ‌کدام مسئله حاشیه‌نشین‌ها را رفع نکرده و حتی به آن نزدیک نشده است بنابراین باید توجه ویژه‌ای به این بخش داشته باشیم، هرچند که عقیده ما آن است که مشکل حاشیه‌نشین‌ها باید در خود منطقه سکونت آن‌ها حل شود چراکه انتقال این افراد به محلی دیگر امری صحیح خواهد بود.

 

روابط انسانی در محله شکل می‌گیرد امیدواریم این سیاست در شهرهای جدید مؤثر بوده و هرچه سریع‌تر جنبه عملیاتی و اجرایی پیدا کند.

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.