جهان در دوراهی تاریخی: تلاطم قرن جدید، احتمال رویارویی جهانی و نقطه تصمیم/ چرا ایران و ونزوئلا؟
ابوالفضل فاتح معتقد است: اگر آمریکا بتواند ونزوئلا، بزرگ ترین دارنده ذخایر نفت جهان را به کنترل درآورد و امنیت انرژی خود را تثبیت کند، احتمال شکل گیری درگیری های بزرگ تر و فشار مستقیم بر چین و روسیه و دیگر قدرت های خارج از هژمونی غرب افزایش می یابد.
ابوالفضل فاتح : هشتاد سال پس از پایان جنگ جهانی دوم، نظام بین الملل بار دیگر در کشاکش تکوین نظمی نوین و یک دو راهی تاریخی است.
آمریکا که سودای پادشاهی جهان را در سر دارد، در رقابت با چین و مهار روسیه، شرایط را اضطراری و در آستانه گریز راهبردی می بیند و در پی بازطراحی مرزهای نفوذ و زنجیره های تامین است.
تحرکات ناتو، اروپا و روسیه، از افزایش بی سابقه بودجه های نظامی تا بازسازی پناهگاه ها، رزمایش های اضطراری و احیای سربازی اجباری همه و همه بوی باروت می دهد؛ نشانه های «آماده باش اروپا» برای رخدادی مهم ، آشکار است.
آنچه در در این هماوردی بیش از هر چیز برجسته است، منابع انرژی و گذرگاه های ژئواستراتژیک است که به اهرم اصلی شکل دهی به نظم آینده بدل شده اند. اگر آمریکا به ونزوئلا نزدیک می شود، اگر به عقبه های نفتی روسیه حمله می شود، اگر درآمدهای نفتی کشورهای خلیج فارس در قالب سرمایه گذاری در آمریکا پیش خرید می شود، اگر دریای سرخ و مدیترانه به گذرگاه هایی حساس بدل شده اند، همه در امتداد راهبرد بزرگ تر مدیریت انرژی و بازآرایی جغرافیای قدرت است.
اگر آمریکا بتواند ونزوئلا، بزرگ ترین دارنده ذخایر نفت جهان را به کنترل درآورد و امنیت انرژی خود را تثبیت کند، احتمال شکل گیری درگیری های بزرگ تر و فشار مستقیم بر چین و روسیه و دیگر قدرت های خارج از هژمونی غرب افزایش می یابد.
کنترل انرژی، پیش شرط تسلط ژئواکونومیک بر شرق است. هرگونه ناامنی در منابع و آبراه های انرژی، بیشترین آسیب را متوجه اقتصاد چین با واردات 11 میلیون بشکه در روز می کند؛ در سوی دیگر، صادرات انرژی روسیه نیز در سایه جنگ اوکراین، می تواند با اختلال گسترده مواجه شود. از دیدگاه غرب، این وضعیت بهترین فرصت برای تحمیل نظمی جدید خواهد بود.
در همین چارچوب، فشار یا حمله به ایران نیز نباید صرفا در جغرافیای ایران و منطقه تحلیل شود، بلکه می توان آن را در بستر راهبردیِ مهار ژئواستراتژیک منطقه و شرق فهمید. هدف، شاید نه فقط مهار منطقه ای ایران، بلکه تسخیر یکی از بزرگ ترین دارندگان منابع انرژی جهان بوده است تا از یک سو منطقه تحت کنترل کامل قرار گیرد، از سوی دیگر روسیه محاصره شود و همچنین مسیرهای تامین انرژی چین تهدید گردد. در نهایت، به زعم آنان هزینه منازعه بزرگ غرب با شرق می تواند از مسیر تصاحب منابع ایران ونزوئلا تأمین شود. شاید تغییر رفتار اخیر چین و روسیه (که نمی دانیم تا چه اندازه پایدار است) نیز در همین راستا قابل تفسیر باشد. چه بسا آنان دریافته باشند، نقش ایران به عنوان دروازه شرق در معادله امنیتی این سوی جهان، در مقایسه به مراتب مهم تر از نقش اوکراین در معادله امنیتی اروپا است.
با توجه به روند تحولات، بعید است غرب به سادگی به سازش یا صلح با ایران تن دهد؛ زیرا می داند ایران، با عقبه منازعات چهار دهه ای، به آسانی در اردوگاه غرب جای نخواهد گرفت و در معادله تعیین کننده پنج سال آینده، بازیگری به نفع غرب نخواهد بود. از این رو، هر صلحی را به سود شرق تفسیر خواهد کرد و استمرار فشار، تحریم ترکیبی، مهار هوشمند، و حتی اگر بتوانند ضربات نظامی و بی ثبات سازی داخلی و فراتر از آن، همچنان ستون ثابت استراتژی غرب باقی خواهد ماند.
تردیدی نیست که قرن سیاسی جدید، قرن بازتعریف قدرت است. با روند کنونی، اگر میدان همچنان در اختیار اندیشه رهبران قرن بیستمی بماند، بعید نیست دامنه منازعات جهانی به سرعت گسترش یابد؛ چراکه تداوم تفکر قرن بیستمی در مدیریت قرن بیست و یکمی، چیزی جز بازتولید بحران نیست. اما پرسش این است که غرب فعلی کدام سناریوی راهبردی را برخواهد گزید؟ آیا جهان به آستانه رویارویی جهانی دیگری نزدیک خواهد شد؟ آیا عقلانیت جمعی و نسل جدید خواهد توانست چرخه جنگ را به مدار گفت وگو و تنش زداییِ پایدار بازگرداند یا آنکه بلوکِ راست افراطی دست بالاتر خواهد یافت؟ آیا رخدادی غیرقابل پیش بینی مانند تغییر رهبری برخی از قدرت های اصلی شورای امنیت، مسیر تحولات را دگرگون خواهد کرد؟
آینده پاسخ این پرسش ها را خواهد داد، اما حتی احتمال اندک این رویارویی جهانی برای بشریت، تهدیدی بزرگ است. نمی توان سرنوشت جهان را به کسانی سپرد که صرفا از مسیر قدرت به حل و فصل منازعات می اندیشند. قرار گرفتن در برابر این دو راهی سرنوشت ساز، واقعیتی است که رهبر چین نیز به هر دلیل به آن اذعان می کند: «امروز، بشریت بار دیگر در برابر انتخابی تاریخی ایستاده است: صلح یا جنگ، گفت و گو یا رویارویی، همکاری برد-برد یا بازی حاصل جمع صفر!!!
ابوالفضل فاتح خدا حفظ اش کند
مشکل غرب ، مغز مریض استعماریست چنان مریض که نمی توانند درک کنند کشوری در مقیاس ایران با آن تاریخ و جمعیت و داشته هایش ، اساسا نمی تواند تماما تسلیم و ایالت بعدی آمریکا باشد اینجا حکومت ایران حتی در حالت جنگ و حمله به تهران هم مذاکره را رها نکرد و به سمت تولید بمب اتم نرفت بازم دنبال مذاکرس که بالاخره در یک کفه ایی ، ۱۰ تا برد به غرب داد چیزی هم کاسب شود اما غرب صرفا پوسته جمهوری اسلامی با محتوای قبل انقلاب حتی تا خود احیای کاپیتولاسیون می خواهد ادامه کامنت بعدی
کامنت دوم ، هسته ایی را که زدند مقاومت منطقه که چیزی ازش نمانده حالا می گویند برد موشکی و محدودیت های نظامی برای چه ؟ این ها اثبات می کند که غرب فقط کنترل ۱۰۰ درصدی بر وجود سیاسی نظامی ما را می خواهد قذافی هم کل هسته ایش را داد رفت و شما بعدش را دیدین ، همان طور که متوجه مقیاس چین و روسیه هم نمی شود پکن و مسکو را هم می خواهد ! و باز نمی خواهد از ونزوئلا نفت بخرد چون تحمل کشور مستقل ندارد و عادت دارد به غارت کردن خوب نهایتا دنیا با سرعت به سمت جنگ جهانی بعدی می رود .