| کد خبر: 63297 |

اقتصاد پسافوردیسم چگونه شکل گرفت؟

زوال تولید انبوه

تین نیوز | نظریه‌پردازان مکتب اقتصادی کینزی معتقدند سال‌های 1973تا1945 را می‌توان به منزله دوره فوردیستی- کینزی تلقی کرد. به‌طور خلاصه این سال‌ها، دوره‌ای طولانی بود که در آن تولید و مصرف انبوه در روابط منطقی با یکدیگر به سر می‌بردند؛ دخالت دولت در امور اقتصادی نیز به این تناسب کمک می‌کرد و به این تعادل یاری می‌رساند.

چون کارخانه فورد در این دوره پیشتاز فنونی بود که تولید صنعتی کالاهای گران‌قیمت را که به نوعی آرزوی مردم عادی بود به سطح مصرف انبوه رساند و از سوی دیگر با پرداخت نسبتا بالای دستمزد خرید کالا را تحریک می‌کرد. این دوره شاخص‌ها و ویژگی‌های مهم و متمایزی دارد که عبارتند از:

1- تولید انبوه کالا معیار بود (1973-1945)؛ در این دوره حوزه‌هایی مانند مهندسی، محصولات برقی و خودروها که با استفاده از فرآیندهای مشترک (یعنی نظام خط تولید) و به تعداد بسیار زیاد تولید می‌شدند مانند: یخچال، جاروبرقی، تلویزیون، پوشاک و... به‌عنوان رویکردی کارآمد و اقتصادی مدنظر روسای شرکت‌ها قرار گرفتند. در این دوره به‌طور معمول کارخانه‌های تولید صنعتی، بسیار بزرگ بودند و کارخانه فورد در دیترویت با داشتن 40 هزار کارگر، یکی از بزرگ‌ترین آنها به حساب می‌آمد و از شهرت جهانی برخوردار شد. علت آن نیز تنها اندازه کارخانه فورد بود؛ زیرا در آن زمان لازمه تولید انبوه در چارچوب منطق اقتصادی باصرفه، اندازه بسیار بزرگ کارخانه بود.
2- در این دوره گروه مسلط شغلی، کارگران صنعتی بودند.

3- در طول این سال‌ها مصرف انبوه، تبدیل به معیاری شد که از طریق دستمزدهای نسبتا بالا و رو به افزایش، کاهش قیمت‌های واقعی کالاهای مصرفی، اشتغال کامل، گسترش سریع خرید قسطی و تسهیلات اعتباری و البته انگیزشی که از افزایش تبلیغات، مد، تلویزیون، نمایش و... ترغیب می‌شد، میسر گردید. غالب مردم طی این سال‌ها به کالاهای بهداشت فردی، لباس‌های شیک و مد روز، جاروبرقی، فرش‌های مناسب، یخچال، رادیو و تلویزیون و حتی خودرو، دست یافتند. در این فرآیند، مصرف انبوه، محوری برای تولید انبوه، مداوم و باثبات بود و سلامت اقتصاد را قدرت خرید روزافزون مصرف‌کنندگان تعیین می‌کرد، در نتیجه مصرف به نوعی فضیلت تبدیل شد.

4- در سراسر این دوره جایگاه فعالیت‌های اقتصادی دولت، ملی بود و در داخل آن بخش‌هایی طبق معمول تحت تسلط بازارهای چندقطبی ملی بودند.
5- نقشی که برای برنامه‌ریزی در نظر گرفته شده بود، شالوده مسائل دیگر را نیز پی‌ریزی کرد که واضح‌ترین آن خود را در رشد دولت رفاه نشان داد. همچنین دخالت دولت در اقتصاد نمود یافت. از سوی دیگر اقتصاد فوردیستی اقبال اکثریت مردمی را که احساس می‌کردند حمایت دولت، به ویژه از آموزش و پرورش و بهداشت، بسیار به نفع آنهاست، جلب کرد.
با این وجود اقتصاد فوردیستی- کینزی در اواسط دهه 1970 با بحران مواجه شد. بحرانی که بنیادهای اساسی آن را سخت متحول کرد و از درون آن جهانی شدن شکل گرفت. در فضای جهانی شدن وضعیت جدیدی بر کل فرآیندهای اقتصادی مسلط شد که از آن به نام اقتصاد پسافوردیستی نام می‌برند.

اقتصاد پسافوردیسم (از اواسط 1970 – تاکنون)
پسافوردیسم پس از دوره 25 ساله‌ای که فوردیسم ثبات داشت و پس از آن با بحران مواجه شد به عنوان راه‌حلی نوین برای حل بحران به وجود آمد. اقتصاد پسافوردیسم توانست نظام اقتصادی سرمایه‌داری را از بحران بیرون کشیده و ثبات و پایداری را به آن بازگرداند.
ویژگی‌های دوره پسافوردیسم به اختصار شامل موارد زیر است:

1- اولین ویژگی اقتصاد پسافوردیسم که مورد توجه صاحبان صنایع قرار گرفت، اخراج کارگران از کارخانه‌ها، به عنوان پاسخی لازم از طرف شرکت‌ها به رکود بازار بود. بسیاری از آنها در راستای عملی شدن شعار «کوچک‌سازی» گام  برداشتند. در این وضعیت بسیاری از شرکت‌ها موفق به اثبات توانایی‌شان در «رشد بدون ایجاد شغل» شدند. بنابراین ویژگی کلی اقتصاد پسافوردیسمی، توانایی آن برای افزایش قابلیت تولید با کوشش خارق‌العاده کارگران یا کاربرد فناوری‌های نوین یا هر دوی آنها است، به نحوی که گسترش و رشد اقتصادی با کاهش کارگران توام شود.

2- دومین ویژگی در این رویکرد اقتصادی چند پاره شدن شرکت‌ها و دخالت دادن سایر افراد و کارگران متخصص ارزان‌قیمت در مکان‌های مختلف چرخه تولید بود. در واقع به‌واسطه تکنولوژی اطلاعات، سرمایه توانست به سوی کارگر ارزان قیمت حرکت کند. در این دوره شرکت‌ها بیش از پیش روند چند پاره شدن را طی کرده و شعبات خود را حتی با وجود فواصل جغرافیایی نسبتا زیاد، در کنار کارگران ارزان‌قیمت تاسیس کردند. این راهبرد به خوبی با کوچک‌سازی جفت و جور می‌شد، زیرا در آن متخصصان نسبتا اندک که بیشتر آن را مدیران تشکیل می‌دهند، در سازمان مرکزی و سایر کارگران یا مهندسان ارزان‌قیمت در واحدهای مکانی دیگر به‌کار گرفته می‌شوند. در این وضعیت دیگر با کارگران قرارداد دائم بسته نمی‌شود. این روند همچنان نیز ادامه دارد.

3- سومین ویژگی این است که چندپارگی عمودی تنها هنگامی امکان هماهنگی و نظارت بر فعالیت‌های گوناگون را فراهم می‌کند که زیرساخت‌ها و تجهیزات ارتباطی و کامپیوتری مناسب را در اختیار داشته باشد. این ویژگی سبب می‌شود تا واحدهای مکانی در مناطق جغرافیایی دیگر در سراسر کره زمین بتوانند در راهبرد کوچک‌سازی از نقش برجسته‌ای برخوردار شوند. به عنوان مثال خط تولید می‌تواند در مانیل باشد، تامین قطعات به تایوان منتقل شود، دفاتر ارزیابی در لندن مستقر شده و دفاتر اصلی مدیریت و طراحی و جذب سرمایه، در نیویورک به هماهنگی و مدیریت بپردازد. در چنین وضعیتی، انعطاف‌پذیری اصلی‌ترین راهبرد اقتصاد پسافوردیسمی است که در مقایسه با رژیم‌های فوردیسمی که دست و پاگیر، سازمان‌یافته و استاندارد بودند، از کارآیی بهتری برخوردار است.

راهبرد انعطاف‌پذیری در اقتصاد پسافوردیسمی سه محور اساسی دارد:
1- انعطاف‌پذیری در نزد کارگران: یعنی اینکه کارگر دوره پسافوردیستی کسی است که نه به تعاریفی خشک از شغل وفادار است و نه دارای این نگرش است که برای تمام زندگی کاری خود فقط قابلیت اشتغال در یک شغل را دارد. این دوره در تضاد با دوره «یک تعمیرکار همیشه تعمیرکار است» قرار دارد. امروزه دارای قدرت انطباق به منزله کیفیت اصلی به همراه اصل «مهارت چندجانبه» هستیم. تصویری که در اینجا اعمال می‌شود عبارت است از «آموزش مادام‌العمر» که عبارت است از درک استمرار دگرگونی در روزگار نوین و اینکه کارگران بیش از هر چیز باید «انعطاف‌پذیر» باشند. جهت‌یابی در شغل و آموزش دقیقا یکی از جنبه‌های این انعطاف‌پذیری است چون انعطاف‌پذیری در پرداخت دستمزد (یعنی گرایش به سوی پرداخت پول به افراد بر اساس آنچه انجام می‌دهند نه بر اساس توافق همگانی یا نرخ ملی)؛ انعطاف‌پذیری در کار (آمادگی برای تغییر شغل در هر چند سال که با این هدف، قراردادهای استخدام مدت‌دار رشد را عمودی کرده است)؛ انعطاف‌پذیری در زمان (استخدام پاره‌وقت به سرعت رشد می‌کند، به همان ترتیب «وقت کار شناور» و فشار برای نوبت‌های کار غالبا در طول تعطیلات آخر هفته افزایش می‌یابد) هر روز بیشتر از گذشته از اهمیت برخوردار می‌شود.

2- انعطاف‌پذیری در تولید: در این رویکرد کارخانه تا سفارش دریافت نکند، تولیدی هم صورت نمی‌گیرد. اصطلاح «در- موقع- لازم» برای این راهبرد به کار می‌رود. در این راهبرد کارخانه از شکل انبارداری و کالاهای فروش نرفته خلاص می‌شود. چنین نظام‌هایی برای عمل باید به اندازه کافی در پاسخگویی مشتاقانه به مشتری انعطاف داشته باشند، زیرا مشتریان مدت زمان درازی برای کالاهای درخواستی خود صبر نخواهند کرد.
3- انعطاف‌پذیری در مصرف: منظور این است که فناوری‌های الکترونیکی به کارخانه‌ها امکان می‌دهند تا کالاهای متنوع‌تری نسبت به آ‌نچه ممکن بود در دوره متحدالشکل فوردیستی تولید شود، عرضه کنند. در انعطاف‌پذیری در مصرف، سفارش مشتری تحویل گرفته می‌شود و جزئیات آن به کارخانه ارسال می‌شود؛ یعنی جایی که برای پاسخ به ویژ‌گی‌های فردی برنامه‌ریزی شده و کارگرانی با چندین مهارت در آن دست به کار می‌شوند و آنچه را که نیاز است با انعطاف‌پذیری و به فوریت تولید می‌کنند.

از این روندها می‌توان نتیجه‌گیری کرد که در دوره پسافوردیسمی ما شاهد زوال تولید انبوه هستیم. به جای کارخانه‌های غول‌آسا و متمرکز، آنچه ظهور می‌کند واحدهای پراکنده جهانی است که در هر نقطه آز آن حداکثر تنها چد صد نفر مشغول به کارند.

اقتصاد پسافوردیسم جغرافیا را نیز متحول می‌کند. در این فرآیند دیگر یک کارخانه عظیم با کارگران ثابت برای تولید کالایی خاص وجود خارجی نخواهد داشت، بلکه در شهرهای مختلف جهان واحدهای مکانی پراکنده‌ای به‌وجود می‌آیند که می‌توانند با تکیه بر تکنولوژی اطلاعات هر یک نقشی مجزا در فرآیند تولید داشته باشند بنابراین هم‌اکنون مکان‌های جغرافیایی در سیاست گردش سرمایه‌ جایگاه برجسته‌ای را به خود اختصاص داده‌اند.

این است که در چنین وضعیتی امروزه مشاهده می‌شود که طراحی اصلی کالاهایی همچون کامپیوترهای شخصی در مکان خاص، تولید سایر قطعات در مکان‌های مختلف و مونتاژ آنها در محل بازار فروش که از قبل بازاریابی و سفارش‌گیری شده است، انجام می‌شود. در حقیقت تکیه‌گاه اصلی پسافوردیسم که انعطاف‌پذیری در تولید، مصرف و خدمات است اولا تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات است، ثانیا تجارت از طریق دریاها است که در این میان شبکه‌های ارتباطی-فیزیکی از طریق دریا نقش تعیین‌کننده‌ای را در این اقتصاد بر عهده دارند.

خلاصه اینکه امروزه تجارت بین‌المللی با طی مراحل تکمیلی به نقطه‌ای رسیده است که تقریبا هیچ کشوری به تنهایی نمی‌تواند کاملا خودکفا باشد. هر کشور در بخشی از سطوح درگیر است؛ به تعبیر دیگر در روند تولید، عرضه و تقاضا سرگرم است. در چنین شرایطی ملل مختلف نمی‌توانند فقط وابسته به منابع محلی خود باشند. در واقع تجارت جهانی و اقتصاد پسافوردیسم موجبات وابستگی و ارتباط بین مردمی را فراهم کرده است که پیش از این خود را کاملا غیروابسته تلقی می‌کردند.

- بخشی از یک مقاله
منبع: فصل‌نامه بین‌المللی روابط خارجی، سال اول، شماره یک، بهار 1388
 

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.