| کد خبر: 198841 |

مرگ بغدادی، پایان داعش نیست

طی سال‌های اخیر ادعاهای متفاوتی در خصوص مرگ ابوبکر البغدادی رهبر تروریست‌های داعش مطرح شد.

تین نیوز

طی سال‌های اخیر ادعاهای متفاوتی در خصوص مرگ ابوبکر البغدادی رهبر تروریست‌های داعش مطرح شد.

به گزارش تین نیوز به نقل از اعتماد، امریکا یک‌بار مدعی شد که بغدادی را زخمی کرده و بار دیگر روسیه مدعی کشته شدن بغدادی بود، ولی هیچ‌گاه این ادعاها تایید نشد. اما روز شنبه ایالات متحده رسما اعلام کرد که طی عملیاتی توانسته ابوبکر البغدادی را رهگیری کند و در ادلب سوریه او را بکشد.

البته گزارش‌ها حاکی از آن است که در تعقیب و گریز میان نیروهای امریکایی و بغدادی او خود را منفجر کرده است و از بقایای جسد او نیروهای امریکایی آزمایش دی‌ان‌ای انجام دادند و در نهایت تایید شد که شخص بغدادی است. هرچند سازمان ملل و روسیه رسما ادعای امریکا را تایید نکردند اما به نظر می‌رسد که امریکا در رهگیری بغدادی موفق بوده است.

حالا مقام‌های امریکایی می‌گویند که بقایای جسد بغدادی را به دریا انداخته‌اند و از روند شناسایی و تایید هویت او نیز مستند‌برداری شده که البته قابل انتشار نیست. حال برای بسیاری این سوال مطرح شده که آینده داعش پس از بغدادی چه خواهد شد. عبدالامیر نبوی پژوهشگر حوزه خاورمیانه و جنبش‌های اسلامی در گفت‌وگو با «اعتماد» به سوالات در خصوص آینده داعش پاسخ می‌دهد. در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید.

به گفته امریکایی‌ها ابوبکر البغدادی سرکرده داعش کشته شده است. به نظر شما با این اتفاق می‌توان متصور بود که داعش به پایان رسیده است؟

مرگ ابوبکر البغدادی، ضربه‌ای محکم به داعش محسوب می‌شود و به تضعیف بیشتر این گروه خواهد انجامید؛ لذا نمی‌توان اهمیت و تاثیر این رویداد را بر کمیت اقدامات و تداوم حیات داعش نادیده گرفت، به‌ویژه که می‌بینیم عمده رهبران و فرماندهان باتجربه و شناخته‌شده این گروه طی دو سال اخیر کشته شده‌اند، لذا ظرفیت و توان سازماندهی و برنامه‌ریزی داعش به‌طور چشمگیری کاهش یافته است. با این‌حال، مرگ ابوبکر البغدادی به معنای مرگ داعش نیست؛ کمااینکه مرگ بن‌لادن به معنای مرگ القاعده نبود.

در واقع، این‌گونه ضربات برای هر جنبش یا گروهی شوک‌آور است، تا مدت‌ها بر فعالیت‌های آن سایه می‌اندازد و حتی ممکن است ریزش وسیع نیروها و تلاش برای مقصریابی به راه بیفتد، ولی تجربه نشان داده است که آثار چنین رویدادی در میان‌مدت و در صورت مساعد بودن عوامل دیگری مانند موفقیت فرماندهان میانی در مهار اختلافات و بازسازی نیروها و همچنین وجود منابع مالی، کنترل می‌شود.

در این صورت، آن رهبر از دست‌رفته به تدریج به یک اسطوره تبدیل می‌شود و به صورت یک نماد و عامل الهام‌بخش برای تداوم مبارزه و ستیز درمی‌آید، چنان‌که در مورد القاعده هم چنین شد. بنابراین برای نابودی داعش پیش از هر چیز باید در پی شناسایی و درک عوامل گوناگون پیدایی و تداوم چنین گروهی بود.

آیا داعش بدون بغدادی توان ادامه راه را دارد و گزینه محتمل جانشینی بغدادی کیست؟

چنان‌که در اخبار آمده است، عبدالله قرداش معروف به حاجی عبدالله العفری به عنوان جانشین انتخاب شده است. در روزهای قبل اسامی دیگری نیز مطرح شد، اما همان‌طور که عرض کردم، داعش ضعیف شده است و تحت‌تاثیر مرگ رهبرش ضعیف‌تر نیز خواهد شد.

با این‌حال، احتمال احیای آن در میان‌مدت نیز وجود دارد که منوط به عوامل گوناگونی است؛ مانند: کامیابی فرماندهان میانی در بازسازی گروه، کسب منابع مالی جدید، استمرار ضعف دولت‌های سوریه و عراق، فعال شدن مجدد اختلافات قومی و مذهبی در منطقه و تداوم رقابت نفسگیر موجود میان کشورهای منطقه.

در شرایط کنونی داعش دیگر سرزمینی مانند دوسال پیش در عراق و سوریه ندارد و نیروهای آن به شکل پراکنده در بیابان‌های سوریه حضور دارند. با توجه به وضع موجود داعش تا چه حد امکان بازیابی خود را دارد؟

زمانی که درباره پدیده داعش صحبت می‌کنیم باید یک نکته بنیادی را مورد توجه قرار دهیم؛ اینکه درباره داعش به عنوان یک سازمان و گروه مدعی تاسیس خلافت اسلامی صحبت می‌کنیم یا اینکه درباره تفکری که بر این پدیده حاکم بوده است.

اگر درباره داعش به عنوان یک تفکر و به عنوان پدیده‌ای که با مسائل و مصائب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منطقه خاورمیانه گره خورده صحبت کنیم، همچنان می‌گویم که احتمال احیا و ظهور مجدد چنین گروهی وجود دارد و حتی می‌تواند بالا باشد. البته این موضوع می‌تواند در قالب‌ها و عناوین جدیدی ایجاد شود. دلیل این امر هم آن است که هیچ‌یک از مشکلات و مسائل جدی منطقه طی سال‌های اخیر بهبود پیدا نکرده است.

از طرفی دیگر مساله بحران هویت ملی که ناشی از دولت ملت‌سازی ناقص در این منطقه است وجود دارد. مشکلات و مصائب معیشتی و اقتصادی نیز ادامه پیدا کرده است. دخالت‌های خارجی در کشورهای منطقه که بخشی از آن ناشی از حضور نیروهای فرا منطقه‌ای و بخشی دیگر ناشی از رقابت‌های درون منطقه‌ای بین بازیگران اصلی صحنه خاورمیانه است، سبب شده حس عزت، استقلال و تمامیت ارضی در بسیاری از این کشورها مخدوش و تبدیل به یک عقده شود.

بافت طایفه‌ای بسیاری از کشورهای منطقه هنوز تغییری نکرده و به سمت بهبود نیز پیش نمی‌رود. در نتیجه احتمال اینکه گروه‌ها و سازمان‌هایی مشابه با تفکر داعش ظهور کنند و خود را منادی احیای عزت، افتخار و یک تاریخ ظاهرا طلایی از دست رفته بخوانند، زیاد است. در واقع شرایط منطقه همچنان آماده ظهور اندیشه‌های آخرالزمان‌گرایانه و رادیکالیسم مذهبی است.

اما اگر درباره سازمان و گروهی به نام داعش صحبت کنیم، همه ما می‌دانیم که طی یک‌سال اخیر این گروه ضعیف شده، تعداد زیادی از فرماندهان و سران آن کشته، نیروها و اعضا نیز پراکنده شده‌‌اند و از آن سرزمین پهناوری که بنا بود زیر پرچم خلافت مدیریت شود دیگر اثر چندانی وجود ندارد.

حتی اطلاعات و شواهد نشانگر آن است که تلاش‌هایی برای انتقال مبارزه- به قول داعشی‌ها جهاد- به سمت افغانستان و لیبی وجود دارد. پس تردیدی نیست که داعش به‌شدت ضعیف شده است، اما اینکه افراد مختلفی در امریکا، ایران و کشورهای دیگر به سرعت از مرگ قطعی داعش سخن گفتند، به نظر من، شتابزده و زودهنگام بود به خصوص آنکه همچنان با بقایای داعش و فعالیت‌های‌شان ازجمله در قالب عملیات‌های پراکنده انتحاری یا پدیده گرگ‌های تنها مواجه هستیم.

در اینجا این سوال مطرح می‌شود که مگر تجربه داعش شیرین بوده که بخواهد با تبلیغات مشابه گذشته حامیان جدیدی را به خود جذب کند و حتی بتواند بار دیگر در منطقه‌ای جدید سربرآورد؟

دو نکته در این زمینه وجود دارد. تجربه داعش شیرین نبود، اما تجربه اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌های رقیب داعش نیز دستاورد خاصی را به همراه نداشته است. یعنی اگر به تجربه سوسیالیسم، سکولاریسم و لیبرالیسم در منطقه نگاهی بیندازیم که در زمان‌های مختلف و در کشورهای متعدد کمابیش حاکمیت پیدا کردند، شاهد آن هستیم که هیچ‌یک از این تجربیات تاکنون دستاورد خاصی نداشتند.

برای نمونه، اگر به تاریخ سوریه طی نیم قرن اخیر یا به عملکرد دولت‌های مستقر در عراق پس از سقوط صدام نگاه کنیم، چه دستاورد خیره‌کننده یا قابل قبول اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را توانستند به دست آورند؟ شرایط لیبی و یمن نیز بهتر نیست. اما در سوی دیگر باید توجه کرد که پدیده‌هایی مانند داعش بیش از هرچیز از نفرت تغذیه می‌شوند؛ به عبارت دیگر مساله توسعه و پیشرفت با وجود گذشت یک قرن از آغاز آن در خاورمیانه، همچنان حل‌نشده باقی مانده است و این تصور عمومی به تدریج شکل گرفته است که این‌گونه کشورها هیچ‌گاه توانایی ورود به رقابت‌های جهانی و احیای گذشته ظاهرا طلایی را نخواهند داشت.

در وضعیت نفرت، فعالان دیگر دنبال ساختن نیستند بلکه به دنبال نابودسازی هستند. پدیده‌هایی مانند داعش بیش از هرچیزی از نفرت و کینه و ناامیدی انباشته شده در بین مردم و فعالان تغذیه می‌شوند.

همان‌گونه که گفتید امکان بازیابی داعش به شکل سابق در عراق و سوریه وجود ندارد، اما آیا اکنون داعش این توانا ی را دارد خود را به شکل یک خلافت در افغانستان یا لیبی بازیابی کند؟

فشار نیروهای بین‌المللی که موجب از بین رفتن بسیاری از رهبران اصلی این گروه تروریستی شده تا حد زیادی موثر واقع شده، داعش نه مانند گذشته منابع مادی و مالی فراوانی را در اختیار دارد و نه از رهبران سازمان‌دهنده آن خبری هست، از همین رو به یک معنا ستون فقرات و نیروهای بسیج‌کننده این گروه یا از بین رفته‌اند یا رابطه آنها با فعالان سطح پایین قطع شده است.

اشاره به افغانستان و لیبی از این بابت است که وضعیت این دو کشور ثباتی ندارد و رقابت‌های طایفه‌ای و مشکلات معیشتی در این دو کشور موج می‌زند که فضای مناسبی را برای فعالیت گروه‌هایی مانند داعش تسهیل می‌کند. اکنون نیز شاهد فعالیت‌هایی ذیل شعار و پرچم داعش در این دو کشور هستیم.

هرچند گفته می‌شود مردم ابتدا به شکل خودجوش به گروهی مانند داعش گرایش پیدا کردند، اما برخی عنوان می‌کنند که اگر دستگاه‌های اطلاعاتی خارجی نبود داعش نمی‌توانست تبدیل به یک خلافت شود. نظر شما در این خصوص چیست؟

من به این موضوع اعتماد و اعتقادی ندارم و فکر می‌کنم داعش یک پدیده کاملا بومی و خاورمیانه‌ای است، براساس واقعیات منطقه شکل گرفته و به لحاط ذهنی ریشه در سوء‌تفاهم تاریخی این منطقه دارد که ما آن را به نام اسلام سیاسی می‌شناسیم.

این تامین مالی گسترده و این حجم از تجهیزاتی که داعش توانست به دست آورد این گمانه‌زنی را تقویت نمی‌کند و همه این تجهیزات به شکل خودجوش دست داعش رسیده است؟

یک بحث، موضوع پیدایی داعش و موضوع دیگر تلاش نیروهای خارج از سوریه و عراق برای بهره‌برداری از این پدیده است. پیدایی و حتی رشد داعش چنان‌که عرض کردم کاملا طبیعی بوده و ریشه در وضعیت منطقه داشته است.

اما اینکه بعد از پیدایی داعش سایر کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تلاش کردند که با آن ارتباط برقرار کنند یا آن را از بین ببرند، بحث جداگانه‌ای است.

درضمن، نباید فراموش کرد بخش زیادی از حمایت‌ها و کمک‌ها از سوی دولت‌های منطقه یا خارج از منطقه نبوده، بلکه توسط حامیان غیردولتی و غیررسمی صورت گرفته است که به هر دلیلی از شرایط موجود ناراضی هستند یا اساسا تعلق خاطر مذهبی و ایدئولوژیک دارند.

داعش یک پدیده غیرقابل انکار است اما آیا می‌توانست بدون این حمایت‌ها باز هم چنین گستره سرزمینی را اشغال کند؟

بله باز هم می‌توانست. اگر شیوه‌های کسب درآمد داعش را مرور کنیم، شاهد آن هستیم که این شیوه‌ها به داعش امکان گسترش و رشد را داده بود؛ تسلط بر منابع نفتی سوریه، تاراج بانک‌های موصل، خراج‌گیری، فروش آثار باستانی و عتیقه همگی از شیوه‌های کسب درآمد داعش بود.

درباره خرید نیز می‌دانیم که یکی از بزرگ‌ترین مراکز قاچاق و خرید مخفیانه سلاح همین خاورمیانه است که به راحتی مبادله می‌شود، از افغانستان و پاکستان گرفته تا لیبی که زرادخانه نظامی آن پس از فروپاشی حکومت قذافی عملا به تاراج رفت. درواقع، بسیاری از سلاح‌های ارتش لیبی از مسیر شبه‌جزیره سینا به داخل سوریه ارسال می‌شد و ما همیشه با قاچاق گسترده سلاح در منطقه روبرو بودیم.

آیا باز فکر نمی‌کنید در این زمینه نیز سرویس‌های اطلاعاتی خارجی نقش داشتند؟

شاید اثر گذاشته باشند، ولی به نظر نمی‌رسد تاثیر آنها به حدی باشد که بتوانیم واقعیت‌های تلخ حاکم بر خاورمیانه را فراموش و داعش را مخلوق سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی تلقی کنیم.

تقلیل پدیده داعش به برنامه‌ها و فعالیت‌های فرامنطقه‌ای یا سیاست‌های برخی از بازیگران منطقه‌ای، به معنی نادیده گرفتن بافت طایفه‌ای و مذهبی منطقه به خصوص نفرت اهل سنت سوریه و عراق از حکومت اسد و حکومت شیعی حاکم بر عراق پس از صدام است.

در واقع داعش بر احساس خسران و سرگشتگی اهل سنت این دو کشور سوار شد و خودش را به عنوان شمشیر انتقام اهل سنت علیه حکومت‌های شیعی یا همپیمان با شیعه در سوریه و عراق معرفی کرد، خود را احیاکننده افتخار و عزت اسلامی جا انداخت و اینکه می‌تواند انتقام تاریخی آنها را بابت عقب‌افتادگی‌ها، به حاشیه راندن‌ها، فساد، سرکوب‌ها، مشکلات اقتصادی و معیشتی از عاملان اصلی این اتفاق بگیرد.

ما شاهد آن بودیم که پس از تاسیس خلافت، یکی از اولین دوایری که داعش در قلمرو خود تاسیس می‌کند، دایره خدمت‌رسانی است و سعی می‌کند با توزیع نان، برنج، راه‌اندازی نیروگاه‌های برق و فعال‌سازی کلاس‌های درس، خود را به عنوان یک نیروی کارآمد معرفی کند که الگویی مناسب از زمامداری اسلامی و رفاه‌بخش را در پیش گرفته است.

به نظر می‌رسد با توجه به صحبت‌های شما هنوز افرادی هستند که از این شرایطی که در آن حضور داشتند راضی بودند، به نظر شما تا چه حد الگوی داعش در دوره کوتاه حکومت در سرزمین‌های تحت امر خود موفق بوده است؟

داعش با وجود تسلط بر مناطق وسیعی در سوریه و عراق تجربه‌ای موفق نبود چرا که در دوره کوتاه حکومت‌داری خود دچار فجایع و مشکلات زیادی هم شد.

در واقع تعداد زیادی از اهل سنت پس از آنکه مشاهده کردند داعش بعد از کسب قدرت خودش تبدیل به یک مشکل اساسی‌تر شده و بسیاری از وعده‌های آن پوچ بوده، از آن نیز ناامید و فراری شدند. هرچند باید این موضوع را یادآوری کرد که داعش توانست در مدت کوتاه زمامداری خود، بخشی از آسیب‌های اجتماعی مثل سرقت و رشوه‌گیری را به حداقل برساند، همچنین توانست در غیاب دولت مرکزی سرکوبگر و فساد درونی آن، خدمات قابل‌قبولی را به افراد ساکن در محدوده خلافت ارایه دهد.

اینها کارهایی بود که حکومت‌های عراق و سوریه، نه می‌توانستند و نه می‌خواستند صورت گیرد. با این حال فاجعه‌هایی که رخ داد و گسترش درگیری‌ها و تخریب‌ها سبب شد که در درون سرزمین‌های خلافت هم ما شاهد شکل‌گیری مقاومت‌های جدی باشیم. نمونه‌های آن را می‌توان در رقه و موصل مشاهده کرد که اعتراضاتی علیه داعش صورت می‌گیرد و بلافاصله سرکوب می‌شود.

در حال حاضر با حجم عظیمی از زندانیان داعش و خانواده‌های آنها به خصوص در سوریه مواجه هستیم و این نگرانی پس از عملیات ترکیه در شمال سوریه به وجود آمد که این تروریست‌ها از زندان‌ها فرار کنند. این موضوع تا چه حد می‌تواند نگران‌کننده باشد؟

آزادشدن و فعالیت دوباره این افراد نگران‌کننده است به خصوص اینکه کینه بیشتری هم پیدا کرده‌اند. البته بر سر اینکه این افراد باید در اختیار چه کسانی باشند، بین ترکیه، امریکا و کردها اختلاف وجود دارد و فعلا تلاش بر آن است که همه آنها در این اردوگاه‌ها تحت نظر باشند.

ترکیه هم اطمینان‌خاطر داده است که بخش قابل‌توجهی از این زندانیان فراری را توانسته مجددا دستگیر کند. اما این نیروها که بعضا از تجربه و قدرت تخریبی بالایی هم برخوردارند در غیاب افراد سازمانده که بتواند آنها را مجددا سازماندهی و فعال کند، بعید است که بتوانند ورق را برگردانند.

مشکل داعش اکنون صرفا فقدان نیروی فعال یا مرگ رهبرش نیست. مشکل اصلی، کمبود آن افراد و نیروهای سازمانده هستند که بتوانند از نفرت، ناامیدی یا اعتراضات مردمی استفاده کنند، آنها را بار دیگر بسیج کنند و با ارجاع به مفاهیم مذهبی علیه حکومت‌ها و دولت‌های موجود در منطقه فعال کنند.

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
منبع: روزنامه اعتماد

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.