کودک، طبیعت و نقشه های گمشده
اینجا پای صحبت مدیر مجموعه ای نشسته ایم که می گوید مأموریتش، فراتر بردن کودکان از دیوارهای کلاس درس و کهنه کتاب های درسی است؛ سفری که در آن هیچ چیز مستقیماً آموزش داده نمی شود، اما همه چیز آموخته می شود.
در میانه تبلیغات رنگین آژانس ها برای فروش بسته های سفر به خانواده ها، جریان دیگری از گردشگری در حال شکل گیری است که ادعا می کند نه فروشنده مقصد، که خالق «تجربه» است.
اینجا پای صحبت مدیر مجموعه ای نشسته ایم که می گوید مأموریتش، فراتر بردن کودکان از دیوارهای کلاس درس و کهنه کتاب های درسی است؛ سفری که در آن هیچ چیز مستقیماً آموزش داده نمی شود، اما همه چیز آموخته می شود.
از سمی نبودن رتیل تا شکستن کلیشه های جنسیتی در حین آماده کردن ناهار در دل جنگل. این گزارش، روایتی از دنیای «گردشگری کودک» است؛ عرصه ای که فعالانش باور دارند در حال پرورش نسلی نوین اند، اما از جایی در حاشیه و با چالش های بسیار فریاد میپرسند: «کجای برنامه های کلان گردشگری هستیم؟.
در این میان، پای صحبت علی چراغی، مؤسس مجموعه «مانوژا» نشسته ایم؛ مجموعه ای که هدفش بیرون بردن کودکان از دیوارهای کلاس های سنتی و باز کردن درهای تجربه است. او می گوید: «در مانوژا هیچ چیز مستقیماً آموزش داده نمی شود، اما همه چیز آموخته می شود.» از شناخت بی خطر بودن رتیل ها گرفته تا شکستن کلیشه های جنسیتی هنگام پخت غذا در جنگل؛ این گزارش روایتی است از دنیای «گردشگری کودک»، عرصه ای امیدبخش که فعالانش می گویند در حال پرورش نسلی تازه اند، اما همچنان می پرسند: «کجای برنامه های کلان گردشگری هستیم؟»
فلسفه ای بر پایه کشف
چراغی تأکید می کند که رویکرد مجموعه، آموزش غیرمستقیم از راه «کشف و طرح معما»ست: «کودکان در خانه و مدرسه به قدر کافی محفوظات می شنوند.» در سفرهای مانوژا، مفاهیم محیط زیستی مانند نریختن زباله یا احترام به طبیعت در قالب ماجراجویی به بچه ها منتقل می شود. او می گوید: «در کمپ های گردشگری کودک و نوجوان، تجربیاتی به دست می آورند که قابل قیاس با هیچ آموزش رسمی نیست.»
هر سفر، هرچند خودجوش به نظر برسد، طراحی دقیقی دارد. پیش از سفر، جلساتی با مربیان و والدین برگزار می شود تا موضوعات آموزشی بر اساس مقصد تعیین شود. از شناخت سمی بودن قارچ ها تا تشخیص ردپای حیوانات، تمام این آموخته ها محصول مشاهده عینی در طبیعت است. چراغی می گوید: «هر سفری باید چیزی بیاموزد؛ وگرنه کودک می تواند با خانواده اش به همان مقصد برود. اما قبل از آموزش، باید خوش بگذراند. یادگیری پس از تجربه خوشایند آغاز می شود.»
شکستن کلیشه های فرهنگی
یکی از جذاب ترین بخش های فعالیت مانوژا، مواجهه دادن خانواده و کودک با کلیشه های فرهنگی است. چراغی نمونه ای از یک تمرین را روایت می کند: «در اردوهایی که خانواده ها حضور داشتند، از مادرها خواستیم آتش روشن کنند و پدرها مرغ را آماده کنند.» اما پدرها نه اجازه دادند مادرها آتش روشن کنند و نه خود مسئولیت پخت را پذیرفتند. این مقاومت آشکار در برابر تغییر، دقیقاً همان چیزی بود که کودکان شاهدش بودند؛ درسی درباره نقش های جنسیتی و ذهنیت های ریشه دار. چالش ها تنها به فرهنگ جنسیتی محدود نیست. برخی خانواده ها به اقامت های لوکس عادت دارند، اما مانوژا آن ها را به جنگل و کمپ زدن می برد؛ تجربه ای که به کودکان می آموزد لذت زندگی در سادگی چیست. بازدید از بناهای تاریخی نیز با رویکردی فعال و اکتشافی انجام می شود: «بعد از چند بازدید، بچه ها خودشان ویژگی های معماری کاروانسراها را تشخیص می دهند.» آموزش غیرمستقیم، به گفته او، بالاترین بازدهی را دارد.
این دقت در برنامه ریزی سبب می شود که انتخاب خانواده ها و مربیان نیز با وسواس انجام گیرد: «ترجیح می دهیم با خانواده هایی کار کنیم که این نوع گردشگری را درک می کنند.» مربیان نیز «تسهیل گر تجربه» هستند، نه راهنمای تور. چراغی می گوید بزرگ ترین مشکل فعالان این حوزه، نادیده گرفته شدن در برنامه ریزی های کلان است: «ما داریم یک نسل را تربیت می کنیم، اما در نقشه های کلان گردشگری جایی نداریم.» این جمله، دغدغه مشترک همه فعالان گردشگری کودک است.
سرمایه گذاری بر آینده
اهمیت این حوزه زمانی آشکارتر می شود که به پیامدهای بلندمدت آن نگاه کنیم. گردشگری کودک، سرمایه گذاری هوشمندانه بر نسل آینده است؛ نسلی که طبیعت را لمس کرده، نظم یک کاروانسرا را درک کرده و تاریخ را نه در کتاب، بلکه در میدان تجربه کرده است. چنین کودکانی در بزرگسالی به شهروندانی آگاه و حامیان محیط زیست و میراث فرهنگی تبدیل می شوند.
سفرهای این چنینی مهارت های فردی و اجتماعی کودکان را نیز تقویت می کند. قرار گرفتن در موقعیت هایی خارج از زندگی روزمره، به آنان سازگاری، حل مسئله، کار گروهی، تعامل و مدیریت هیجان را می آموزد. این ها مهارت هایی اند که اعتمادبه نفس را بالا می برند و توان مواجهه با چالش های آینده را تقویت می کنند؛ ویژگی هایی که در مقیاس کلان، جامعه ای شاداب تر، خلاق تر و تاب آورتر می سازند.
روزنه هایی از امید
با وجود چالش ها، چراغی امیدوار است: «احساس می کنم در وزارتخانه اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است. جشنواره گردشگری کودک هرچند با بی نظمی برگزار شد، اما نفس توجه به این موضوع امیدبخش است». این امید، امید به حضور پررنگ تر کودکان در نقشه های توسعه گردشگری است؛ کودکانی که امروز با شناخت ردپای حیوانات و معماری کاروانسراها، شاید فردا بتوانند نقشه ای بهتر برای آینده این سرزمین ترسیم کنند