تجربه ای ناکام در هوانوردی ایران؛ انتخاب خلبان برای مدیریت ایرلاین ها
علی ایوبی نژاد با اشاره بع وجود یک مشکل در هوانوردی ایران می نویسد: مدیریت یک علم تخصصی است که بر پایه تحلیل داده، تدوین راهبرد (استراتژی)، امور مالی، بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، سازماندهی و هدایت ساختارهای پیچیده بنا شده است. در مقابل، خلبانی یک تخصص عملیاتی است که متمرکز بر استانداردها، چک لیست ها و مهارت های پروازی است.
علی ایوبی نژاد: عنوان شغلی و تخصص، دو مقوله کاملا متفاوت هستند. با احترام کامل به جامعه خلبانان که نقشی حیاتی و تخصصی در صنعت هوانوردی دارند، لازم است به یک واقعیت بنیادین مدیریتی در حوزه ایرلاین ها اشاره شود.
بزرگ ترین مشکل صنعت هوایی کشور طی سالیان اخیر، ناشی از یک سوءتفاهم استراتژیک بوده است: این تصور اشتباه که چون یک سازمان، یک مجموعه "هواپیمایی" است، بنابراین مدیر ارشد آن باید لزوما خلبان باشد.
این نگاه ساده انگارانه و تقلیل گرایانه، نه تنها مسیر رشد حرفه ای صنعت را منحرف کرده، بلکه موجب تکرار تجربه های ناکام مدیریتی شده است.
ماهیت تفاوت: مدیریت یک علم است
مدیریت یک علم تخصصی است که بر پایه تحلیل داده، تدوین راهبرد (استراتژی)، امور مالی، بازاریابی، مدیریت منابع انسانی، سازماندهی و هدایت ساختارهای پیچیده بنا شده است. در مقابل، خلبانی یک تخصص عملیاتی است که متمرکز بر استانداردها، چک لیست ها و مهارت های پروازی است.
این دو حوزه هیچ ارتباط ماهوی و ذاتی ای با یکدیگر ندارند. همان طور که یک مدیر متخصص نمی تواند صرفا با گذراندن یک دوره کوتاه، هدایت یک پرواز را برعهده بگیرد، یک خلبان نیز الزاما فاقد توانایی اداره یک سازمان بزرگ، چندبخشی و پیچیده است.
نگاهی به استانداردهای جهانی
در هیچ یک از ایرلاین های بزرگ و معتبر جهان، از امارات، لوفتهانزا و ترکیش گرفته تا سایر شرکت های پیشرو، «خلبان بودن» شرط یا الزام مدیریت ارشد نیست. دلیل این امر واضح است:
یک ایرلاین، صرفا پرواز نیست. ستون های اصلی و حیاتی آن در حوزه های بازرگانی، مهندسی و نگهداری، مالی، آموزش، عملیات زمینی، مدیریت ناوگان و منابع انسانی شکل می گیرد. مدیریت واقعی ایرلاین در همین حوزه های استراتژیک اتفاق می افتد، نه در کابین پرواز.
آسیب «انتخاب بر اساس ادعا، نه دانش»
متأسفانه، مشکل ریشه ای ما در این است که بسیاری از سیاست گذاران و تصمیم گیران، شناخت عمیقی از مدل کسب و کار هوانوردی ندارند. در نتیجه، تحت تأثیر اصطلاحات تخصصی انگلیسی، ادعاهای پر زرق و برق یا ژست های فنی قرار گرفته و تصمیماتی بدون پشتوانه ی تخصصی می گیرند.
این ضعف در تشخیص تخصصی، موجب شده است تا در طول سالیان متمادی، افراد صرفاً با "ادعا" (مانند ادعای عجیب اشتغال زایی یا ساخت قطعات پیچیده) به بالاترین سطوح مدیریتی راه یابند، در حالی که فاقد دانش و تجربه ی اثبات شده ی مدیریتی هستند. صنعت هوایی کشور نیز از این آسیب بزرگ مستثنی نبوده است.
مصداق عینی: تجربه شرکت هواپیمایی «هما»
شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران (هما)، طی سالیان اخیر دچار نوسانات مدیریتی مکرر و تغییرات پیاپی مدیرعامل ها بوده است؛ از جمله انتصاب چند خلبان به سمت مدیریت ارشد (آقایان زنگنه، برخور، فرزادی پور و خانلری).
این انتصاب ها، به رغم تلاش های بی شک خلبانان و کارکنان مجموعه، خروجی عملکردی مثبت و ملموسی برای سازمان به همراه نداشته است. این واقعیت، چند پرسش جدی را مطرح می کند:
آیا انتصاب های مکرر خلبانان به مدیریت ارشد، نتایج عملکردی مثبتی را رقم زده است که مجدداً این انتخاب تکرار می شود؟
آیا پیش از انتصاب مجدد، یک ارزیابی ساده و تخصصی از خروجی عملکرد «هما» در دوره های مدیریتی خلبانان در مقابل مدیران متخصص غیر خلبان انجام شده است؟
اگر چنین ارزیابی دقیقی صورت گرفته بود، یک اشتباه واحد این گونه مکرراً تکرار نمی شد. صنعت هوایی، صنعتی حیاتی است که با جان و مال مردم سر و کار دارد و محل آزمون و خطا نیست.
جمع بندی: موتور مدیریت، نه عنوان شغلی
چگونه است که یک لوکوموتیوران را مدیرعامل راه آهن نمی کنیم، یا یک ناخدا را رئیس سازمان بنادر و دریانوردی؟ پاسخ روشن است: چون تخصص عملیاتی، جایگزین تخصص مدیریتی نمی شود.
صنعت هوایی کشور با شعار، اصطلاحات خارجی و ژست های فنی اداره نمی شود. این صنعت به مدیرانی متخصص نیاز دارد که بر مدل کسب وکار، مدیریت ریسک، زنجیره تأمین، ساختار مالی و مدیریت منابع تسلط کامل داشته باشند.
نه «خلبانِ مدیر» و نه «مدیری که تحت تأثیر واژگان قرار می گیرد»، هیچ کدام توانایی هدایت یک ایرلاین را در مسیر توسعه ندارند.
حرف آخر: اگر قرار است هواپیمایی در این کشور واقعاً پرواز کند، ابتدا باید موتور مدیریت آن روشن شود. و این موتور، تنها با تخصص مدیریتی واقعی روشن خواهد شد، نه با عنوان شغلی افراد.