تجلی دیپلماسی فرهنگی در ثبت میراث ایرانی
روایت علیرضا ایزدی، مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیا میراث معنوی و طبیعی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، نشان می دهد که حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی و فرآیند ثبت آثار فرهنگی، کاری پیچیده از نظر فنی و دیپلماتیک است.
چندی پیش سه روستای «شفیع آباد»، «کندلوس» و «سهیلی» در فهرست بهترین روستاهای گردشگری جهان ثبت شدند. روایت علیرضا ایزدی، مدیرکل ثبت آثار و حفظ و احیا میراث معنوی و طبیعی وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، نشان می دهد که حفظ و احیای میراث معنوی و طبیعی و فرآیند ثبت آثار فرهنگی، کاری پیچیده از نظر فنی و دیپلماتیک است.
ایزدی می گوید: «اگر از من بپرسند ذات کار ما در ثبت میراث فرهنگی چیست، بدون مکث می گویم: هویت بخشی». ثبت آثار تنها گذاشتن نامی در فهرستی خشک نیست، بلکه دادن شناسنامه ای بین المللی به تمدنی است که یکی از کهن ترین تمدن های جهان را ادعا می کند. بدون مدارک و شواهد معتبر، این ادعا صرفاً یک حرف است. ثبت آثار، همانند دفاع از خلیج همیشه فارس در برابر ادعاهای واهی دیگر کشورها، سندیت و مستندات لازم برای اثبات مالکیت معنوی و تاریخی ایران را فراهم می آورد.
ایزدی تأکید می کند که ثبت تنها به بناهای عظیم یا محوطه های گسترده محدود نمی شود. گاهی هویت یک منطقه در تنه یک درخت کهن، عوارض طبیعی کوه یا دشت یا حتی آثار منقولی است که در موزه ها یا خانه مردم نگهداری می شوند. هر یک از این آثار حلقه ای از زنجیره هویت فرهنگی ایران هستند. بر اساس بررسی های اولیه، بیش از یک میلیون اثر در ایران شناسایی شده، اما تنها حدود ۴۰ تا ۴۵ هزار اثر هویت قانونی و ثبتی یافته اند. این فاصله، عظمت مسیر پیش رو را نشان می دهد.
میراث ناملموس و حفظ جهانی آن
یکی از بخش های مورد علاقه ایزدی، میراث ناملموس است؛ گنجینه ای که شامل آداب و رسوم، ضرب المثل ها، گویش ها، جشن ها و مراسمات فرهنگی است و روح جامعه را شکل می دهد. وقتی کوزه ای صفوی ثبت می شود، نه تنها به ماندگاری آن کمک می شود، بلکه امکان پژوهش و حفاظت از آن نیز فراهم می آید. ثبت آثار، در واقع سندی برای ماندگاری و اثبات مالکیت معنوی ایران بر این میراث است.
مسیر ثبت در عرصه ملی از یک روستا یا شهرستان آغاز می شود؛ پیشنهاددهنده پرونده ای ارائه می کند که در استان بررسی و تکمیل شده و سپس به شورای ملی ارسال می شود. در تهران، پرونده دوباره بررسی و در صحن شورای ملی مورد بحث قرار می گیرد. ثبت اشیای منقول به دلیل تنوع و گستردگی، معمولاً زمان برتر و دشوارتر از ثبت بناهاست، اما چالش اصلی مربوط به محوطه ها و تپه های تاریخی است که بدون کاوش های باستان شناسی و پاسخ های روشن پژوهشگاه، طرح آن ها در شورای ملی اعتبار ندارد.
ثبت جهانی، اما، فرآیندی پیچیده تر است و مختص آثاری با «ارزش برجسته جهانی» است. پرونده ها پس از تکمیل به یونسکو ارسال و در «فهرست موقت» قرار می گیرند. هم اکنون بیش از ۵۸ اثر ایران در این فهرست جای دارند. برای نمونه، پرونده مجموعه بازارهای ایران و الموت در دستور کار مستقیم هستند. پرونده هگمتانه نمونه ای از پیچیدگی این مسیر بود که ۱۷ سال طول کشید تا ثبت جهانی شد. فرآیند شامل تأیید اولیه یونسکو، ارسال پرونده نهایی، ارزیابی توسط نهاد مشورتی ایکوموس و بازدید میدانی ارزیاب ها است. ارزیاب ها نه تنها به قدمت یا زیبایی اثر توجه دارند، بلکه تأثیر ثبت بر زندگی جامعه محلی و توسعه اقتصادی آن منطقه را نیز بررسی می کنند.
در پرونده هگمتانه، جزئیات سیستم حفاظتی شامل دوربین ها و نیروی انسانی ارائه شد و سرنوشت پرونده ها در تیرماه هر سال در «کمیته میراث جهانی» متشکل از ۲۱ کشور تعیین می شود. ثبت جهانی همواره قطعی نیست و گاهی پرونده ها به صورت «۵۰-۵۰» رد می شوند و نیازمند اصلاح و ارائه مجدد هستند، مانند پرونده ماسوله که با کاوش باستان شناسی و حضور باستان شناسان چینی تکمیل شد.
ایزدی نقش دیپلماسی را در ثبت جهانی پررنگ می داند. موفقیت یک پرونده تا حد زیادی به رایزنی های سفیر دائم ایران در یونسکو بستگی دارد. در پرونده کاروانسراها، دو اثر حذف و پرونده با چهار کاروانسرا ثبت شد. در پرونده ماسوله، باستان شناسان مورد تأیید یونسکو برای بررسی به ایران آمدند. دیپلماسی مؤثر حلقه اتصال موفقیت در ثبت جهانی است.
ایزدی از یک فصل تلخ در تاریخ ثبت میراث فرهنگی ایران نیز یاد می کند. در دهه های اول انقلاب، با وجود فرصت ثبت آثار، به بهانه جنگ، بیست و چهار سال هیچ اثری ثبت نشد. این فرصت از دست رفت و کشورهایی مانند چین و ایتالیا از آن استفاده کردند. پس از سال ۱۳۷۶ دوباره فرآیند ثبت آغاز شد، اما امروز رقابت شدیدتر است و هر کشور سالانه تنها می تواند یک اثر ثبت کند.
نمایانگر شکوه جغرافیای فرهنگی ایران
ثبت مشترک آثار نیز نمایانگر شکوه جغرافیای فرهنگی ایران است. گاهی ثبت یک اثر به تنهایی معنا ندارد و ثبت مشترک با دیگر کشورها عظمت فرهنگی را نشان می دهد. نمونه آن، جشن سده با کشورهای تاجیکستان و ازبکستان و اشتراکات نوروز، مولانا و غذاهایی مانند قیمه است. زبان فارسی عاملی است که پهنه وسیع جغرافیایی و خرده فرهنگ های متنوع ایران را به هم پیوند می دهد و ثبت مشترک آثار این پیوند را به نمایش می گذارد.
ایزدی بر اهمیت مسئولیت اجتماعی ثبت و بیداری جامعه نیز تأکید دارد. ثبت آثار تنها وظیفه دولت نیست؛ مردم، رسانه ها و پژوهشگران نقش مؤثری در شناخت، حفاظت و معرفی میراث فرهنگی دارند. هر اثر ثبت شده نه تنها به هویت فرهنگی کشور اعتبار می بخشد، بلکه نسل های آینده را با ارزش های تاریخی، طبیعی و معنوی ایران آشنا می سازد و ماندگاری آن ها را تضمین می کند.
او از مسوولیت اجتماعی در قبال ثبت می گوید: ثبت یک اثر، پایان کار نیست، بلکه آغاز یک مسئولیت بزرگ تر است. وقتی اثری ثبت می شود، ما به تمام نهادهای ذی ربط، از استانداری و شهرداری گرفته تا قوه قضائیه، اطلاع رسانی می کنیم تا همگی در جریان حفاظت از آن قرار گیرند. خوشبختانه در سی ودو سال گذشته، شاهد پیشرفت های چشمگیری در این حوزه بوده ام. آگاهی عمومی به شدت افزایش یافته است. اگر بیست سال پیش کسی اخبار میراث فرهنگی را دنبال نمی کرد، امروز جامعه در بزنگاه ها، مانند همان جنگ دوازده روزه، نگران تخریب میراثش است. این نگرانی، نشانه بیداری هویتی جامعه است. امروز قوه قضائیه با قوت به گزارش های مردمی و یگان حفاظت رسیدگی می کند و جامعه دیگر تخریب محوطه های تاریخی به بهانه پروژه های عمرانی را برنمی تابد.
رضایت محلی؛ شرط نخست ثبت
یکی از اصول بنیادین ما در ثبت، اخذ رضایت از جامعه محلی است. بسیاری از محوطه ها در زمین های مردم واقع شده است. که باید رضایت مردم را در این باره جلب کرد.
حفاظت از هیرکانی؛ وظیفه ای فراتر از میراث
ایزدی در پایان گفت: در نهایت، باید بر این نکته تأکید کنم که حفاظت از میراث طبیعی ثبت شده، مانند جنگل های هیرکانی، تنها بر عهده سازمان میراث فرهنگی نیست. این یک وظیفه فراسازمانی است که سازمان حفاظت محیط زیست نقش اصلی را در آن ایفا می کند. همان گونه که محافظت از تخت جمشید بر عهده ماست، پایش و حراست از این مواهب طبیعی نیز نیازمند عزمی جدی و سیستم های نظارتی قدرتمند است. حفاظت از این گنجینه ها، چه طبیعی و چه تاریخی، وظیفه ای ملی است که تنها با همکاری همه جانبه به ثمر می نشیند.