| کد خبر: 17137 |

حمایت از مدیران باید بر اساس نتیجه کارشان باشد نه براساس شعارشان

وبلاگ ایرج خدادادی- هر کجا عزمی باشد اتفاقات و رویدادها به همان سمت حرکت می‌کند.گاهی می‌بینیم کاری علیرغم سنگ اندازی‌ها و مشکلات فراوان پیش رو، باز رو به جلو حرکت می‌کند.
این ویژگی را در بیشتر کارآفرینان می‌توان دید. یک کارآفرین در حوزه کاری خود ابتدا دارای ایده است، ایده های که رویش کارشده و از جوانب مختلف بررسی شده و سپس صاحبش را مصمم به ادامه کار و اجرا کرده است.

بنابراین ایده ای که شاخ و برگ های رؤیاگونه اش شناخته شده و جنبه تخیلی‌اش پاک شده باشد، کمک بزرگی به ادامه کار می‌کند. در مرحله دوم نیاز به بقیه عوامل ایجاد می‌شود. سرمایه لازم برای به اجرا درآوردن، طرح و... که با همت و پشتکاری کارآفرین یکی یکی نیازها برطرف می‌شود. این‌گونه نیست که که کارآفرین از همان ابتدا دارای همه چیز باشد.
گاهی تا می‌بنیم کسی تبدیل به کار آفرین شده و طرحی را به اجرا در آورده و سیستمی را شکل داده و یک بنگاه اقتصادی را درست کرده و روی پای خود ایستاده است، می‌گوییم که ایشان دارای پول و سرمایه است و گرنه کسی نمی‌تواند بدون داشتن سرمایه بدان نقطه برسد.

سوال اینست که هرکس که دارای سرمایه است می‌تواند همان کار را انجام دهد و آیا برای ایجاد یا به حرکت در آوردن یک کار و یک پروژه صرفا سرمایه لازم است؟ 

باید تصریح کرد افراد و یا مدیرانی که لازمه حرکت یک پروژه راصرفا سرمایه عنوان می‌کنند در حقیقت از مدیریت چیزی نمی‌دانند و معلوم نیست چگونه صاحب پست و مقام شده اند. صاحبان چنین تفکری اگر سرمایه کافی هم در اختیارشان قرار گیرد نخواهند توانست که کاری موثر و متناسب با سرمایه خود را به پیش ببرند.

وجود چنین تفکری همچنین باعث می‌شود ما ضعف های مدیریتی را تشخیص ندهیم و ندانیم از چه کسانی حمایت کنیم.
علتش هم همانگونه که گفته شد اینست که این افراد مدیریت را در وجود  سرمایه می‌دانند و از جمع آوردن شرایط و نیازهای کار یا بیخبرند یا کم اطلاعند و یا اینکه مطلع هستند اما کاهلی و تنبلی در آنان مستولی شده و همت لازم را برای ایده پردازی و جمع و جور کردن شرایط دیگر ندارند.

به هرحال مدیریت هم برای خودش کارها و همت های ویژه می‌طلبد. بنابراین با بزرگ کردن این جمله کلیدی که کارها و مدیریت بدون پول و سرمایه پیش نمی‌رود عملا توجیه قابل قبولی برای خود و دیگران پیدا می‌شود.
همانگونه که گفته شد فرق یک کارآفرین با دیگران در مدیریت قوی است. کارآفرینان توانایی این را دارند که از هیچ شروع کنند و به مرور شرایط را برای کار مورد نظر فراهم نمایند.
برخی از مدیران دولتی هم توانایی این را دارند که از همه چیز که بهشان داده می‌شود، منابع و شرایط لازم برای کار را به هدر دهند و کارها را میرا نمایند! 

بنابراین باید دید که منظور از عزم یا شعارهای این چنینی که گاهی صحبت می‌کنیم چیست؟ شنیدن این جمله از زبان مدیران و مسئولین رده اول کشور نشانگر دعوت مردم و مدیران رده های میانی به " خواستن و انجام دادن" است. ولی همین جمله از زبان مدیران و مسئولین رده های میانی و پایین تر، تنها یک شعار است. 

برای افرادی مانند کارآفرینان که با هدف و ایده خود کاری را شروع کرده و از عزم خود برای به اجرا درآوردن طرحشان سخن می‌گویند این عزم یک عزم واقعی است.
اما باید پذیرفت که بسیاری از مدیران رده میانی که در دولت وجود دارند نمی‌توانند عزم لازم را داشته باشند.سخن از عزم این مدیران درحقیقت چیزی جز یک پوشش برای ضعف های دیگر نیست. چنین افرادی وقتی سخن از عزم برای کارها می‌کنند بیشتر به یک نمایش شخصی شبیه است تا یک عزم راستین.

منظور چنین مدیرانی از عزم یعنی اینکه اگر همه چیز به طور کامل مهیا باشد کار ها جلو می‌رود و اگر نباشد یعنی اینکه آنان هیچ تقصیر و کوتاهی ندارند و علت پیش نرفتن کارها نبود شرایط است نه خود آنان!! آنان خود را هیچ موقع خود مخاطب این شعار نمی‌دانند بلکه همیشه دیگران مخاطب هستند.
 
به هرحال باید یک سوال اساسی در اذهان عمومی ایجاد شود و آن اینکه همت مدیران در حل مشکلات و ایجاد و یا کنار هم قرار دادن شرایط لازم برای کار به کجا می‌رود؟و چرا کسی سراغی از این نقش نمی‌گیرد؟ 

نحوه کارمدیران بستگی کامل به دیدگاه توده های مردم دارد. عدم اطلاع از نقش مدیریت ها و رواج مفاهیم ناقص و گاهی غلط " مدیریت یعنی پول" باعث می‌شود دو جریان در جامعه شکل بگیرد. اول اینکه مدیران ما تنبل و تن پرور می‌شوند دوم اینکه همیشه در حواشی به سر می‌بریم و به علت اصلی و اساسی مشکلات خود نمی‌پردازیم. 

اگر دیدگاه‌های سطحی این چنینی در سطح وسیعی گسترش یافته باشد مدیران راحتترند و لازم نیست از همت بالایی برخوردار باشند. چون مطالبه خاصی از آنان صورت نمی‌گیرد. توده جامعه از مدیریت صرفا کسانی را درنظر می‌گیرند که پست و مقامی دارند که باید دستوراتی بدهند و افرادی زیر نظرشان باشد. از نقش ویژه مدیریت ها در کارها اطلاع چندانی ندارند.در چنین وضعیتی مدیران می‌توانند با کلامشان اذهان عموم را به راحتی قانع نماید.
 
اما اگر دیدگاه‌های توده مردم رشد یافته و بدانند که خود مدیریت نیز در نحوه پیشرفت کارها و پروژه ها نقش موثر دارد دیگر با حرف‌های کلیشه ای نمی‌توان اذهان را قانع کرد.مدیران در این چنین شرایطی مجبورند نقش و پتانسیل های خود رابه صورت حداکثری ایفا نمایند و نمی‌توان مردم را با ادعاهی کلیشه ای مانند نبود پول و سرمایه و....یا جملات شعارگونه و احساسی فریب داد.

ایرج خدادادی

وبلاگ‌نویس

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.