| کد خبر: 205050 |

به بهانه بیست و دومین سالگشت انتشار روزنامه جامعه: سرانجام «سلام بر جامعه»

جامعه اما سرانجام خوشی نداشت. انتشار برخی موضوعات و کاریکاتورها و زیرپاگذاردن آنچه خطوط قرمز خوانده می‌شد و شاید این روز‌ها دیگر آن قدر قرمز نباشند، موجب شد تا ۶۰ شکوائیه از روزنامه جامعه تسلیم دادگاه شود و مدیر مسئول روزنامه در تاریخ چهارم خرداد ماه ۱۳۷۷ برای شرکت در محاکمه با حضور اعضای هیئت منصفه مطبوعات احضار و تفهیم اتهام گردد.

تین نیوز

روز پنج شنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۷۶، نخستین شماره روزنامه جامعه با تیتر «سلام جامعه» به مدیر مسئولی حمیدرضا جلایی پور، سردبیری ماشاءالله شمس الواعظین و مدیرعاملی محسن سازگارا در صدهزار تیراژ، منتشر شد.

به گزارش تین نیوز به نقل از فرارو، این روزنامه نخستین روزنامه‌ای بود که مارش ورود روزنامه‌های دوم خردادی را نواخت. روزنامه‌ای رنگی در قطع تابلوئید و کوچک‌تر از روزنامه‌های سنتی  که در فرم و شکل تحت تأثیر «همشهری» قرار داشت.

به نقل از جلایی‌پور مدیر مسئول روزنامه جامعه، او پس از پایان تحصیلاتش و بازگشتش به ایران در فکر تأسیس یک روزنامه افتاد. اما اغلب دوستانش به این پیشنهاد «به دیده تمسخر نگاه می‌کردند» که «مگر می‌شود در این مملکت یک روزنامه خصوصی بدون اتصال به یکی از مراکز قدرت تأسیس کرد.»

او از بی توجهی خود به این سخنان و پی‌گیری اقدامات لازم سخن می‌گوید که البته پیش از دوم خرداد موفقیتی از نظر دریافت امتیاز روزنامه نصیب او نکرد.

تا با بر آمدن دولت اصلاحات و در دوره وزارت فرهنگ و ارشاد عطاءالله مهاجرانی، احمد بورقانی (۱۳۳۸-۱۳۸۶) که ۱۳ بهمن ماه، دوازدهمین سالگرد درگذشت او بود، معاون مطبوعاتی شد.

در این دوره کمیسیون هیأت نظارت که مسئول صدور مجوز مطبوعات بود به مدیریت و مسئولیت کامل بورقانی، سیاست توسعه و گسترش مطبوعات را در پیش گرفته بود.

به گفته مدیر مسئول روزنامه جامعه، تلاش منحصر به فرد بورقانی در هیأت نظارت موجب شد تا با درخواست امتیاز روزنامه‌ای به نام جامعه موافقت شود.

هسته اصلی جامعه چگونه شکل گرفت

جلایی‌پور در جریان تشکیل تیم مطبوعاتی خود به حضور در جلسات کیان و زیر نظر گرفتن اعضای مناسب اشاره می‌کند و می‌گوید که بالاخره با برگزیدن شمس الواعظین و سازگارا و شکل گیری حلقه سه ‌نفره، پایان پذیرفت.

///////////

حمیدرضا جلایی‌پور مدیر مسئول روزنامه جامعه
او درباره نقش سروش در انتخاب سازگارا و شمس الواعظین، نیز اظهار کرده سروش معرفی کننده نبود چرا که «معمولاً اهل سفارش کسی به کسی نیست» بلکه فقط از آن‌ها خوشش می‌آمد.

در حالی‌که به گزارش مهرنامه، ماشاءالله شمس‌الواعظین سروش را پیشنهاد دهنده سردبیری جامعه به خود و انتخاب محسن سازگارا را نیز به عنوان مدیر عامل جامعه «دست پخت سروش و جلایی‌پور» می‌نامد.

در واقع جلایی‌پور که در این مقطع تازه از دانشگاهی در لندن فارغ التحصیل شده بود اطلاع و شناخت کافی از شخصیت‌ها و افراد نداشت، اما به دلیل علاقه به حلقه کیان که حول اندیشه‌های سروش شکل گرفته بود با تکیه بر شناخت سروش پیش می‌رفت.

انتخاب سازگارا موجب شد تا در میان حلقه کیان که از حامیان فکری این روزنامه بودند اختلاف ایجاد و راه‌شان از جامعه جدا شود.

چنانچه به گزارش مهرنامه و به نقل از شمس‌الواعظین، گروهی همچون اکبر گنجی، سازگارا را به دلیل داشتن «کلکسیون ناکامی‌ها» در پرونده کاری خود، مدیر موفق وخوبی نمی‌دانستند و می‌گفتند سازگارا کار شما را نیز به ناکامی می‌کشاند.

///////////

ماشاءالله شمس‌الواعظین سردبیر روزنامه جامعه
اما در نهایت این حلقه سه نفره  به تأسیس روزنامه جامعه همت گماشتند. آن‌ها از یک طرف تقاضای ایجاد تشکل سیاسی به نام ائتلاف روشنفکران دینی به وزارت کشور را دادند و از طرف دیگر در پی تأسیس روزنامه جامعه برآمدند.

فاصله زمانی خرداد ۱۳۷۶ تا ۱۶ بهمن ۱۳۷۶ که جامعه منتشر شد به فراهم کردن مقدمات، چیدمان و سازه‌های اولیه ایجاد یک نهاد مطبوعاتی گذشت.

در نهایت روزنامه جامعه توسط شرکت «جامعه روز» که جلایی پور رئیس هیئت مدیره، سازگارا مدیر عامل و شمس الواعظین عضو هیئت مدیره آن بود در بهمن ماه ۱۳۷۶ منتشر شد.

ایده اولیه شمس‌الواعظین گسترش روزنامه جامعه در قالب سه رسانه تلویزیون، اینترنت و رادیو و فراتر از یک روزنامه بود. همین هم موجب شد تا او در چیدمان نیرو‌های روزنامه به این موضوع توجه کند که این نیرو‌ها قرار است در بخش‌های دیگر این مولتی مدیا کار کنند. پس به لحاظ چهره‌ای نیز بر انتخاب افراد دقت می‌کرد.

شمس‌الواعظین سردبیر پیشین نشریه کیان و سردبیر آن روز جامعه، طیف گسترده‌ای از نیرو‌های سیاسی و چهره‌های حرفه‌ای مطبوعاتی را به روزنامه جامعه دعوت کرد. گویی که قرار بود جامعه مأموریت مهمی را انجام دهد.

جامعه وارث تجربه‌های مطبوعاتی متعددی بود؛ از شمس الواعظین که عضو شورای سردبیری کیهان و سپس مجله کیان بود تا حسین قندی (۱۳۳۰-۱۳۹۴) از مدیران نشریه کیهان هوایی که مهارت‌ها و تجربه خود را به تحریریه جامعه آورده بودند.

سنت و تجربه‌ای که از روزنامه «آیندگان» به «آزادگان» و سپس به «ابرار» و در نهایت «اخبار» رسیده بود توسط تکنوکراتی، چون قندی از ابرار و اخبار به روزنامه جامعه رسید.

توجه به گفتگو‌های خبری، گزارش‌های خارجی، اخبار هنری و سینمایی در صفحات رویی و استفاده از تیتر‌های شاعرانه، کوتاه و کوبنده، میراث بازمانده‌ی روزنامه اخبار برای جامعه بود که حسین قندی مدیر تحریریه آن بود.

اما جز آنها، مرتضی مردیها و عبدالکریم سروش نیز از دیگر چهره‌های این روزنامه بودند که به رونق این روزنامه کمک کردند.

در نهایت نخستین شماره جامعه با تیتر «سلام جامعه» در روز ۱۶ بهمن ماه آغاز شد. در این شماره جلایی‌پور چرایی گزینش نام روزنامه را چنین تبیین کرد که این روزنامه واسط بین قشر متوسط و تحصیلکرده با نظام است.

او همچنین از توصیف و تفسیر مسائل اصلی جامعه ضمن اعتقاد به تکثرنگری فرهنگی و سیاسی سخن گفت و بازتاب مسایل و رویداد‌های نهاد‌های مدنی را اولویت این روزنامه معرفی کرد.

///////////

همچنین درج شعار رندانه «اولین روزنامه جامعه مدنی» جامعه را به مثابه نخستین ارگان دوم خرداد در افکار عمومی جاگیر کرد.

به گزارش جامعه و به نقل از شمس‌الواعظین روزنامه جامعه باید منتقد وضع موجود و بازنمایاننده تنوعات درونی جامعه ایران بود. به نظر او این مختصات با ثبات نظام سیاسی و نفوذ اغیار در جامعه تضادی نداشت.

بر مبنای اظهارات گردانندگان جامعه، قرار بود روزنامه جامعه تجربه محدود ژورنالیسم نخبه‌گرای مجله کیان را در سطحی گسترده و در قالب روزنامه تکرار کند.  شاید به همین دلیل شکل و سبک این روزنامه با تمام روزنامه‌های آن روزگار فرق داشت و طرحی نو در انداخته بود. چنانچه در این روزنامه، صفحه «ترحیم و تسلیت» حذف و به جای آن صفحه «زندگی» جایگزین شده بود.

همچنین جامعه بر ستون نویسی چهره‌های مشهور تأکید داشت. همین شد که «محسن مخملباف» در ستونی با عنوان «کج نشینی و راست گویی» نخستین جنجال‌ها را ایجاد و «ابراهیم نبوی» در «ستون پنجم»، نقد خود را به زبانی طنز مطرح کرد.

دو ستون با عناوین «خبرنگار خصوصی» و «نو به نو» نیز به عمادالدین باقی رسید که اولی در نوع خود بدیع و جزو نخستین تجربه‌های یک روزنامه در ایران بود چرا که بسیاری از اخبار محرمانه را از بولتن‌ها و محفل‌های خصوصی به عرصه عمومی کشاند و خود به تولید خبر می‌پرداخت.

باقی در ستون دوم هم از منظر روشنفکری دینی  از دموکراسی خواهی دفاع می‌کرد.

مرتضی مردیها هم در ستون «با مسئولیت سردبیر» بی هیچ نام و نشانی از خود، مقالاتی در نقد وضعیت موجود آن روز‌ها می‌نوشت. از جمله مقالات او مقاله‌ای در نقد سخنان فرمانده وقت سپاه پاسداران بود که بعدتر به سند اصلی شکایت از روزنامه جامعه تبدیل شد.

چنین تنوعی در تحریریه این روزنامه و مطرح کردن موضوعاتی که تا آن روز تابو محسوب می‌شدند این روزنامه را به کانون جدال‌های سیاسی و فرهنگی بدل کرد.

مصاحبه با عباس امیرانتظام، ابراهیم یزدی، فرج سرکوهی و محسن رفیق دوست از نمونه کار‌های جنجالی جامعه، محسوب می‌شد. انتشار مواردی این چنین در جامعه تب و تاب زده آن زمان با اقبال مواجه شد و تیراژ این روزنامه را در مواردی  به سه نوبت رساند.

سرانجام کار

جامعه اما سرانجام خوشی نداشت. انتشار برخی موضوعات و کاریکاتورها و زیرپاگذاردن آنچه خطوط قرمز خوانده می‌شد و شاید این روز‌ها دیگر آن قدر قرمز نباشند، موجب شد تا ۶۰ شکوائیه از روزنامه جامعه تسلیم دادگاه شود و مدیر مسئول روزنامه در تاریخ چهارم خرداد ماه  ۱۳۷۷ برای شرکت در محاکمه  با حضور اعضای هیئت منصفه مطبوعات احضار و تفهیم اتهام گردد.

ستاد مشترک سپاه پاسداران و فرمانده آن، یحیی رحیم صفوی، محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، سازمان زندان‌ها و دادگستری تهران به عنوان مدعی العموم، شاکیان جامعه بودند. جلسه دادگاهی که در آن روز ناتمام ماند و فرصت طرح کلیه شکایات پیش نیامد. به ناچار دنباله جلسه به وقتی دیگر در ۱۸ خرداد ۱۳۷۷، موکول شد.

در  فاصله چهارم خرداد تا 18 خرداد ماه، مقاله‌ای به قلم «عطاءالله مهاجرانی» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت در انتقاد از روزنامه جامعه در روزنامه اطلاعات منتشر شد.

برخی این مقاله را عاملی مهم در تعیین سرنوشت روزنامه جامعه می‌دانند. مهاجرانی در این مقاله در ستون نقد حال روزنامه اطلاعات به عکسی در صفحه نخست روزنامه جامعه در ۱۱ خرداد ۱۳۷۷، اشاره کرد که عکس زن و شوهری سالخورده بر آن نقش بسته بود؛ زن و مردی که در کنار سکویی و در سایه دیواری نشسته بودند و یکی از نویسندگان روزنامه در حاشیه آن متنی ادبی و روایتی داستانی نوشته بود.

به گزارش اطلاعات و به نوشته مهاجرانی در زمینه عکس استفاده شده در روزنامه جامعه، «تصویری محو به صورتی سایه‌وار از چهره بنی صدر وجود داشت که مربوط به دوران تبلیغات انتخاباتی نخستین دوره ریاست جمهوری انقلاب اسلامی بود.»

وی انتخاب این عکس و نگارش مطلب حاشیه آن را «نمونه آشکار و تأمل برانگیز» سوء استفاده برخی از «فضای مبارک و مغتنم آزادی» خواند و پرسید: چگونه نقش بنی صدر را در میانه عکس ندیده‌اند؟ اگر ندیده‌اند در صلاحیت و تردید آنان تردید جدی وجود دارد و اگر دیده‌اند تعرض به انقلاب و مردم صورت گرفته است.

مهاجرانی این اقدام را شکستن حدود خوانده و همین حدشکنی‌ها را مانع تحقق آزادی دانست.

روز بعد شمس‌الواعظین در یاداشتی با عنوان «اندکی انصاف» از تذکر و دقت مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قدردانی و گلایه کرد که چگونه پیامد صغرایی چنین، کبرایی چنان تحت چارچوب عدم صلاحیت مدیرمسئول و سردبیر روزنامه‌ای پرتیتراژ و بانفوذ خواهد بود.

در حالی‌که «این‌گونه اشتباهات در کار مطبوعاتی آن هم روزنامه‌ها آن قدر طبیعی است که جناب مهاجرانی شخصاً به هنگام جریان اخذ رأی از مجلس با خرده‌گیری‌هایی از این دست از سوی مخالفان مواجه بوده است.»

وی در این یاداشت نوشت که انتخاب مهاجرانی به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پاسخ به ضرورت و متناسب با شرایط دوران جدید است «مگر آن‌که جناب مهاجرانی انتخاب‌های دیگری کرده باشد.»

روزنامه جمهوری اسلامی نیز با نگاهی انتقادی، نقد مهاجرانی به روزنامه جامعه را ماله‌ای تعبیر کرد که «آقای وزیر بر دیوار ترک خورده‌ای می‌کشند.»

این روزنامه سرزنش کردن روزنامه جامعه را به خاطر چاپ عکس رنگ و رو رفته بنی صدر، پرداختن به نقش ایوان اول می‌نامد. چرا که وقتی «بنای کار وزارت ارشاد بر تساهل و تسامح باشد و آزادی به سر و صورت محوری‌ترین اصل قانون اساسی و مطرح کردن جاسوس‌ها و معاندان و اعلام ختم انقلاب و چوب حراج به غیرت و عفت و اخلاق باشد ایراد گرفتن به چاپ عکس آدم مفلوکی مثل بنی صدر آیا چیزی جز طفره رفتن است؟»

به هر حال مقاله مهاجرانی به عنوان نقد خودی بر خودی در فضای آن روزگار که دشنه‌ها علیه اصلاحات و شعارهاش از رو بسته شده بود، روزنامه جامعه را به وسط رینگ انداخت.

افزون بر مهاجرانی، خاتمی و بورقانی نیز نقد‌هایی نسبت به نوشته‌های ناصر ایرانی و ابراهیم نبوی داشتند اما با این حال شیوه مهاجرانی را در پیش نگرفتند. آن هم در شرایطی که آزادی مطبوعات و تعیین حدود آن مورد مناقشه جریان‌های سیاسی قرار داشت.

در نهایت دومین دادگاه جلایی پور در روز ۱۸ خرداد ۱۳۷۷، برگزار شد و چند روز بعد در تیر ماه آن سال بر مبنای نظر هیئت منصفه حکم دادگاه مبنی بر لغو امتیاز روزنامه جامعه صادر شد تا عمر روزنامه جامعه با ۱۲۰ شماره به پایان برسد و بورقانی نیز در اعتراض به این حکم از سمت خود استعفا بدهد.

پایان جامعه، امّا آغازی برای روزنامه دیگری اما با سبک و سیاقی همچون جامعه بود. تنها ۲۴ ساعت فاصله بین مرگ جامعه و تولد «توس» وجود داشت.

جلایی‌پور پس از لغو امتیاز جامعه، با تأکید بر التزام خود به قانون از عدم انتشار روزنامه جامعه سخن گفت و سپس اعلام کرد شرکت جامعه روز از امروز با بهره‌گیری از کادر جامعه، توس را منتشر می‌کند.

روزنامه توس که پیش از آن هفته‌نامه‌ای به مدیر مسئولی «محمدرضا جوادی حصار» بود پس از لغو امتیاز جامعه، با کسب مجوز به صورت روزانه و سراسری منتشر شد.

روزنامه توس در شماره نخست خود، تیتر بزرگ «توس به جای جامعه» را چاپ کرد تا مهر وارث روزنامه جامعه بودن، بر پیشانی آن ثبت شود. اما عمر توس خیلی کوتاه بود و تنها تا ۴۵ شماره ادامه داشت.

ولی باز هم از خاکستر توس، روزنامه دیگری با نام «نشاط» متولد شد و راه جامعه و توس را در پیش گرفت. راهی پر نشیب و فراز که فراز و فرودش از التهاب آن روزگار و رقابت‌های سرسختانه بازیگران سیاسی می‌گذشت.

هر چند نشاط نیز توقیف شد اما راهی که این روزنامه‌ها در آن عصر به سختی گشودند با تلاش‌های مستمر روزنامه‌های دیگری از همین جنس، ماندگار  و تجربیات بدیعی خلق شد.
آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.

  • امیرعباس 0 0

    یادش بخیر