| کد خبر: 37910 |

ماجرای خیر سر گردنه

 وبلاگ تین نیوز، فرزین پورمحبی | ماشینم تو جاده خراب شد، همون موقع چشمم به یک امداد خودرو افتاد، براش دست بلند کردم و ازش خواستم یه نگاهی به ماشینم بندازه، اونم بعد از نگاهی به ظاهرعمیق، سری تکون داد و گفت: باید با جرثقیل بره تعمیرگاه، هزینه اش هم می شه صد تومن! 

کارتشو گرفتم و ازش تشکر کردم. بعدش به امدادخورویی که ماشینم رو قبلا بیمه کرده بود زنگ زدم. وقتی امداد خودرو رسید اون هم با دیدن موتور ماشین، سری تکون داد و گفت: مشکلش جدیه و باید بره تعمیرگاه هزینه اش هم با احتساب تخفیف بیمه می شه 120 تومن!! با خودم گفتم اگه با همون امداد خوروی اولی ببرمش، هم بی منت تره و هم ارزونتر؛ به همین خاطر امداد خوردی دومی رو به یه بهانه ای رد کردم و به همون امداد خوروی اولی که کارتش هم دستم بود زنگ زدم . اون هم قرار شد تا ده دقیقه خودشو برسونه . 

قبل از اینکه برسه، یک امداد خودروی دیگه جلوم ایستاد، ازش تشکر کردم و بهش گفتم قراره امدادخودرویی که ماشینم رو قبلا دیده، بیاد واونوببره تعمیرگاه؛ تعمیرکار امداد خودرو تا حرف منو شنید با عجله پیاده شد و گفت: حاج آقا دیدنش که ضرر نداره! بعد از نگاهی نه چندان عمیق به موتور، بهم گفت: چیزی نیست سیم دینامش شل شده بود که براتون وصلش کردم! استارت که زدم دیدم؛ بله... ماشینم روشن شد!! ازش کلی تشکر کردم و خواستم پولی بهش بدم که قبول نمی کرد چون می گفت فقط برای ثوابش این کار رو کرده و هدفش خدمت به در راه مونده ها بوده و... بالاخره با هر ضرب و زوری که بود 20 هزار تومن گذاشتم کف دستش و اون هم پول رو گرفت و رفت...
بعدش در حالیکه اشک گوشه چشام حلقه زده بود با خودم گفتم: خدایا شکرت که هنوز آدمهای خوب و مهربون و خیر هستند و دارند تو این مملکت نفس می کشند...
تو همین گیرودار، امداد خودروی اولی که بهش زنگ زده بودم از راه رسید و بلافاصله پیاده شد تا ماشینم رو به جرثقیلش وصل کنه ... که با کنایه بهش گفتم: دیگه لازم نیست چون یک امداد خودروی با انصاف و با وجدان اومد و درستش کرد ...
اون تعمیرکار هم در حالیکه سعی می کرد عصبانیتش رو مخفی بکنه بهم گفت: بهش گفته بودی که قراره بیان ماشینت رو ببرند؟ گفتم : آره
تعمیرکار گفت: خب همینه دیگه، این آقای خوش انصاف، چون فهمیده بوده قراره یکی دیگه بیاد ماشین رو ببره اینجوری نون ما رو آجر کرده تا یه چیزی به خودش بماسه! این تنبونی هم که برات دوخته قواره خودش دوخته ... پس حالا طرف با انصافت رو بهتر بشناس؟ 

هیچ حرفی نداشتم برای گفتن! اما الان خیلی حرف دارم واسه گفتن ... اصلا ولش کن چرا باید حتما چیزی گفت! فقط امیدوارم زمانی برسه که حداقل بشه به خیرین مملکت اعتماد کرد ...

فرزین پورمحبی

وبلاگ‌نویس

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.