| کد خبر: 207293 |

◄ شازده حمام/ بخش دهم، کارگران و کارمندان گاراژ

«شازده حمام» نام یکی از تالیفات دکتر محمد حسین پاپلی یزدی جغرافیدان، محقق و نویسنده ایرانی است که گوشه‌ای از اوضاع اجتماعی شهر یزد دهه ۴۰–۱۳۳۰ را بیان کرده است.

تین نیوز

«شازده حمام» نام یکی از تالیفات دکتر محمد حسین پاپلی یزدی جغرافیدان، محقق و نویسنده ایرانی است که گوشه‌ای از اوضاع اجتماعی شهر یزد دهه ۴۰–۱۳۳۰ را بیان کرده است.

بخشی از این کتاب در ادامه آمده است:

من ده‌ها کارگر و کارمند گاراژ را از نزدیک می شناسم و با خانه‌،‌زندگی و خانواده آن ها آشنایی دارم‌. اکثراً آدم های بسیار خوب و با معرفتی بودند و هستند‌. در بین آنها گاهی هم آدم هایی که زندگی خود را درب و داغون کردند وجود دارد‌.

در سال های 46-1340 محمد آقا‌، اهل همه چیز بود‌. اهل تریاک‌، دود و دم‌، زن بازی و بچه بازی‌، دعوا و مرافعه‌،‌ چاقو کشی‌. او هم پسر یکی یکدانه و عزیز دردانه بابا و ننه بود پدرش هم بالای سرش بود‌. از صبح تا شب در گاراژ بود ولی درآمد چندانی نداشت‌. در سال 1343 ماهی سیصد تومان حقوقش بود‌. بیمه نبود‌، هیچ کدام از کارگرهای گاراژ در آن سال ها بیمه نبودند‌. این محمد آقا تمام اموال پدرش را خرج الواطی کرد‌. دامادش کدرند که آدم اهلی شود‌، زن و بچه اش را در خانه تنها رها می کردو شب ها تا صبح در محله‌های خراب بود‌. اواخر عمر دائماً مست ولایعقل بود‌. با همة این حرف ها آدم با معرفت و صحیح العملی بود‌. همه کار می کرد ولی کلاه سر کسی نمی گذاشت‌، اهل دروغ و دغل نبود‌. می گفت :‌من عرقه نسیه نمی‌خورم‌. رضا رفیق محمد آقا هم مانند او بود ولی اهل دغل و حقه بازی هم بود. گاهی که دو تایی بی پول می شدند رضا کنار خیابان غش می کرد‌. چند تا از خودی ها چند تا سکه 5 ریالی‌، یک تومانی دور و برش می ریختند، بعد عابرین هم پول می ریختند در ظرف نیم ساعت پول عرقشان در می آمد  و راهی دکان عرق فروشی می شدند‌. ولی هیچ کدام عاقبت خوبی نداشتند‌. با وجود آن که آدم های قوی بنیه ای بودند حدود 45 – 40 سالگی مردند.

بیشتر بخوانید: شازده حمام/ بخش نهم، ماشین شورها

برادران تاج‌،‌حاج عباس و حاجی اکبر هر دو آدم های زحمت کشی بودند‌. سال ها در گاراژ اطمینان یزد کار می کردند‌، مدتی حاج عباس در گاراژ اتو یزد کار کرد‌. حدود سال 1344هر دو برادر به مشهد مهاجرت کردند و تا بازنشستگی در گاراژ اتفاق یزدی ها پیش حاج محمود آقا اردکانی کار کردند‌. هیچکدام بچه نداشتند حاج عباس اهل دود و دم بود و تریاک می کشید  ولی تریاک کش با کلاسی بود‌. تا قبل از انقلاب بعضی از اعیان و مقامات شهربانی و ژاندارمری مشهد رفیق او بودند‌. هر وقت به خانه اش می رفتم مهمانان مهمی دشات‌. خانه اش پاتق نبود ولی مهمان زیاد داشت‌. آخرین باری که به منزلش رفتم روزی بودکه در افغانستان داود خانعلین محمد ظاهر شاه کودتا کرده بود‌. دور منقل او چند نفر افسر نظامی و آدم های اهل سیاست نشسته بودند و اخبار تفسیر می کردند‌.

حاج عباس هم روی مخده مخملی پشت منقل برنجی برق انداخته ای نشسته بود و همان طور که تریاک را به حقة وافور ناصرالدین شاهی می چسباند و به لوله لب طلایی وافور پک می زد‌، گفت : آقایان اگر در افغانستان کودتا شود و شاهشان را بیرون کنند باید منتظر باشید که در ایران هم اتفاقات خیلی مهم رخ دهد‌. این بازی موش و گربه آمریکا و انگلیس و شوروی وارد مرحلة جدی تری می شود‌. یکی از سرگردها بحث راعوض کرد و گفت :‌ با این وضع پیش آمده در افغانستان وضع تریاک چه می شود ؟ نرخش ترقی خواهد کرد یا نه :؟ تحلیل سیاسی کودتای داود علیه ظاهر شاه دور منقل عباس آقای تاج به تحلیل وضع و نرخ تریاک و بازار جهانی تریاک انجامید‌.

خدا بیامرز خانه کوچکی در خیابان دانش مشهد داشت‌. هر چه پول در میآورد خرج رفیق بازی می کرد‌. وقتی بازنشسته شد و دیگر گاراژ نمی رفت درآمدش کم شد‌. به کاشمر رفت آنجا هم تریاک ارزان بود و هم حسابدار یکی از رفقای هم منقلی اش شد‌. آخرین باری که دیدمش یکی دو ماه قبل از مرگش در منزل مرحوم حاج علی آقای اردکانی در مراسم عزاداری امام حسین (ع) بود‌. هیکل چاق و چله‌اش آب شده و صورت سرخ و سفیدش چروگیده و سیاه شده بود‌. پرسیدم حاجی حالت چطور است ؟ گفت: سرطان دارم و کارم تمام است‌. چند ماهی بیشتر میهمان شما نیستم‌. گفتم : انشاء‌الله خدا شفا می دهد‌. گفت: ‌حسین آقا من زندگی خوبی داشتم‌، همانطور که دلم می خواست زندگی کردم تسلیم خواست حق هستم‌، مرگ هم حق است اگر گاهی درد اذیتم نمی کرد به راحتی می مردم‌. این سعادت است که آدم بداند تا سه چهار ماه دیگر می میرد‌. با همه خداحافظی و با هر کس که حساب و کتابی دارد تسویه می کند و حلالیت می طلبد‌. توی این چند ماه به اندازه یک قرن هم عمر و کیف می کند‌. با هم خداحافظی کردیم که خداحافظی ابدی بود‌.

آقا سید هادی میر خوشحال اصالتاً اهل خراشاه یا فراشاه یزد بود‌. این اسم فراشاه و خراشاه هم از اسم‌های خیلی قدیمی است آبادی بالاتر از تفت و بر سر راه شیراز است‌. بعد از انقلاب به خاطر آن که کلمه شاه در آن بود اسم چند هزار ساله این آبادی را عوض کردند به نظر من این کارها جز هدر دادن وقت و نیرو و بی هویتی فرهنگی نتیجه دیگری ندارد‌. آخر هر شاهی که منظور پادشاه نیست‌!‌ اگر اینطور است اسم شاه رگ‌،‌ شاه توت‌، شاهراه را هم عوض کنند‌. امیدوارم روزی مردم و شورای اسلامی آنجا نام ابدیشان را به همان نام سابق برگردانند.

این آقا میر خوشحال در هند‌، در شهر پونا به دنیا آمده بود‌. سال های سال آنجا زندگی کرده بود و تحصیلاتش را در آنجا گذرانده بود چطور شده بود و چرا به یزد آمده بود نمی دانم ! زبان انگلیسی با لهجه هندی حرف می زد‌. در یزد داماد شد‌. آدم روشنفکر و دنیا دیده ای بود‌. دیدگاهش از دنیا با آدم های دور و برش تفاوت داشت‌. وقتی به گاراژ اطمینان آمد که خط یزد به تهران روزانه میهن تور راه افتاده بود‌. او مسئول آن خط شد‌. به آن خط نظم و نسق خاصی داد‌. مسافرها باید همان صندلی که بلیت خریده اند می نشستند‌.

میهن تور سرویس تهران - بندرعباس‌، تهران - زاهدان‌، تهران - کرمان و بالعکس هم داشت‌. ماشین های عبوری چند تایی جای خالی داشتند‌. آقا سید هادی تا یک بعد از نصف شب در گاراژ می ماند تا اگر ماشین کرمان تهران عبوری از یزد چند تا جای خالی داشت مسافرین را راه بیندازد‌. او آدم خیلی منظم و مؤدبی بود‌. شوخی هایش و رفقایش متفاوت از دیگران بودند‌. بیشتر هند و پاکستانی رفته های یزد با او آشنا بودند یا آشنا می شدند‌. بازی منچ را خیلی دوست داشت هر از گاهی ساعت ها با هم بازی می کردیم‌. عمویی 80 ساله داشت‌.

سید هادی سیگاری بود اگر عمویش از دور پیدا می شد فوری سیگارش را قایم می کرد و می گفت : ‌زشت است او ببیند که من سیگار می کشم‌. اهل زن و زندگی بود‌. با کارگرهای به اصطلاح خلاف گاراژ ارتباطی نداشت‌. در خط مسافربری او هرگز نه دعوا بود نه مرافعه‌. او نشان داد همین گاراژی که خط مشهدش همیشه سرو صدا و دعوا داشت چطور می شود بی سر و صدا کار کرد‌. البته فرهنگ مسافر تهران میهن تور و تی بی تی شهری و تجار بازار بودند و مسافرهای گاراژ های دیگر بیشتر شهری نبودند‌. کرایه اتوبوس های میهن تور و تی بی تی تقریباً دو برابر ماشین های دیگر بود‌. قیمت بالا مسافرها را گزینش می‌کرد بعدها آقا سید هادی دچار بیماری قند شد و در سن 65 سالگی فوت شد‌. خدا رحمتش کند!

ادامه دارد‌....

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.