درگذشت کارآفرینی که «ماک» را به ایران آورد
وزیر اقتصاد وقت دکتر علینقی عالیخانی همراه با معاونش آقای رضا نیازمند وقتی در گوشه ای از گاراژهای تهران مبتکری اینچنینی در زمینهٔ صنعت دیدند، بسیار حیرت کردند و چون کار فوقالعاده باارزش او، نیاز کشور ایران بود، در همان گوشهٔ گاراژ، وزیر اقتصاد پروانه ساخت کامیون را به نام آقای اصغر قندچی نوشت و به او تقدیم کرد.
کد خبر: 193478 |اصغر قندچی، کارآفرین ایرانی و پدر صنعت کامیون سازی و مؤسس اولین و بزرگترین کارخانه تریلر و کامیون ساخت ایران بدون مونتاژ خارجی به نام «ایران کاوه» شامگاه دیروز در سن 91 سالگی دار فانی را ودع گفت.
به گزارش تین نیوز، قندچی، 70 سال پیش تولید کامیون های آمریکایی با برند « ماک » را در ایران آغاز کرد. او ابتدا قطعات کامیون «ماک» را که از آمریکا به ایران می آمد در گاراژ خود در دروازه قزوین تهران سرهم می کرد و برخی از قطعات آن را با توجه به اقلیم و جغرافیای ایران تغییر می داد. مثلاً ماک هایی که از آمریکا می آمد شاسی های کوتاهی داشت که قندچی به دلیل تردد ماک در جاده های ناهموار ایران ارتفاع شاسی ها را یک متر بلندتر می کرد.
وزیر اقتصاد وقت دکتر علی نقی عالیخانی همراه با معاونش آقای رضا نیازمند وقتی در گوشه ای از گاراژهای تهران مبتکری اینچنینی در زمینهٔ صنعت دیدند، بسیار حیرت کردند و چون کار فوق العاده باارزش او، نیاز کشور ایران بود، در همان گوشهٔ گاراژ، وزیر اقتصاد پروانه ساخت کامیون را به نام آقای اصغر قندچی نوشت و به او تقدیم کرد.
قندچی تریلر غول پیکر و کامیون های ساخت خود و همکارانش در کارگاه را برای معرفی صنایع ملی ایران به نمایشگاه رساند. در نهایت اجازه نامه تأسیس کارخانه کامیون سازی به او داده شد. قندچی با این امتیاز و با همکاری مؤثر سرمایه دار ی به نام آقای حسین میردامادی، پایه اولین و بزرگترین کارخانه کامیون سازی کشور را پایه ریزی کرد واین کارخانه را به نام «ایران کاوه» نام نهاد. کارخانه ای که حالا با نام «سایپادیزل» فعالیت می کند.
این مجموعه عکس روایتی است از فعالیت ها و خاطرات اصغر قندچی، پدر صنعت کامیون در ایران. روحش شاد و یادش گرامی باد.
-
گاراژ دروازه قزوین
قندچی درباره ورود به کار در کودکی چنین روایت میکند: قدیم خانههایی را که اتاق اضافه داشتند اجاره میدانند. ما یک اتاق را اجاره داده بودیم. من میدیدم که مستاجر ما هر روز میرود سرکار. یک روز ازش پرسیدم که کجا میروی؟ گفت که میروم گاراژ. ازش خواستم که من را هم ببرد. ۸، ۹ سالم بود. دیگه آن دوران زمینهای شد که در سن ۱۲ سالگی من نیز در این رشته مشغول بهکار شوم و در سن ۲۰ سالگی قطعه بسازم
-
تعجب شاه
قندچی میگوید: شاه در بازدیدی که از نمایشگاه دستاوردهای دولت داشت بعد از بازدید از غرفه ما بسیار تعجب کرد که چطور در خیابان قزوین یک نفر کامیون میسازد؟ ۱۰ دفعه از من پرسید که کسی بهت کمک کرده؟ گفتم نه؛ پرسید چیزی احتیاج داری؟ گفتم نه.حتی پرسید کمک مالی بهت شده؟ گفتم نه. بعد از این بازدید بود که من پروانه ساخت کامیون در ایران، کارم را شروع کردم. در پروانه تاسیس کارخانه به من مجوز دادند که کامیون به تناژ (ظرفیت) ۵، ۷، ۱۰ و ۱۵ تن تولید کنم.
-
کارگری و آقازادگی
او در گفتگویی که تقریباً یک سال پیش داشت درباره کار خود در این گاراژ گفته بود: من آقازادهای کار نکردم؛ بلکه کارگری کار کردم. روزی ۱۴ ساعت کارمیکردم. کار باید صاحب داشته باشد. کارگرهای ما در کارخانه از مهندس هم بالاتر بودندبه همین دلیل فروش ماشین و قطعات ایرانی بالا بود. در آن زمان رضایت کامل مشتریان را داشتم.
-
پیشنهاد ساخت کامیون
قندچی میگوید:رضا نیازمند( معاون وزیر وقت اقتصاد در دهه 40) یک روز به گاراژ من آمدند و گفتند که دنبال کسی میگردند که کمکشان کند تا ماشین بسازد و من را پیدا کردند. در آن زمان من ماکهایی را که از آمریکا وارد ایران میشد متناسب با جادههای ایران تغییر میدادم. در آن دیدار قطعاتی را که ساخته بودم نشانشان دادم و آنها هیجانزده شدند و پیشنهاد راهاندازی کارخانه تولید کامیون را به من دادند و بدین ترتیب زمینه تاسیس کارخانه ایران کاوه و ایجاد خط تولید کامیونهای ماک فراهم شد.
-
ارزش کارگر
ما مدیر داخلی و استادکار و مسوول حراست در ایرانکاوه داشتیم که در کارخانه مستقر بودند و من در گاراژ خیابان قزوین بودم که تعمیرگاه ما بود. اگر بنا به هر دلیلی این مسوولان عذر کارگری را میخواستند، تاکید میکردم که اخراجش نکنید تا من خودم بیایم و رسیدگی کنم. و در نهایت او را میآوردم خیابان قزوین یعنی هیچ کارگری را اخراج نمیکردیم.
-
بازگشت به ایران
او درباره کار پس از وقوع انقلاب میگوید: بهمنماه سال 1357 حدود چهار هزار کامیون سفارش داشتیم رفتم آمریکا که سفارشها را لغو کنم. همه دوستانم که خودروساز بودن و از ایران خارج شده بودند. گفتند بمان اینجا و به ایران برنگرد، اما من گفتم تحت هر شرایطی برمیگردم تهران. برگشتم و مستقیم هم رفتم کارخانه ایرانکاوه و به بچهها گفتم که انقلاب شده و ما تابع انقلاب هستیم اما باید به تولید خود ادامه دهیم
-
کارگری و آقازادگی
او خاطره ای را نقل میکند:«... پسرهای من در زمان تعطیلات مدرسه پیش من در کارخانه بودند. یک روز دیدم یکی از پسرهای من در بخشی که مربوط به اوستاکارها بود، است و با آنها ناهار میخورد. گفتم «چه کسی به تو گفته است با اوستاکارها ناهار بخوری؟ چرا از بخش کارگرها آمدی اینجا؟» گفت: «یکی از اوستاکارها گفته است.» ناراحت شدم و پرسیدم «چرا چنین اجازهای به او دادین؟ این پسر باید با کارگرها در صف بایستد غذا بگیرد و پیش همانها ناهار بخورد نه اینجا!»
-
نام نیک
آنچه دیگران از قندچی یاد میکنند، جز نام نیک نیست. میگویند «دست به خیر» داشته است. نه آنکه اهل صدقه باشد؛ بلکه میکوشید بیکاران را شغل دهد، با تسهیلات بسیار ارزان کامیون در اختیار رانندههای جویای کار قرار دهد، آنچه میدانست به کارگران آموزش دهد، بهترین امکانات را در اختیار کارگرانش قرار دهد.
اخبار مرتبط