| کد خبر: 154111 |

◄ غوطه‌ور در امواج میان‌مایگی

با نیم‌نگاهی به دوروبرمان می‌فهمیم ساکن در میانۀ هیاهویی از کافه‌ها و رستوران‌هاییم که دائم گشوده و تعطیل می‌شود؛ یا بیشمار سالن نمایش‌ در سراسر شهر که تقریبا هر شب پر است و صف طولانی از گروه‌های تئاتری که در نوبت اجرایند؛

تین نیوز

وبلاگ محمد بهشتی- با نیم‌نگاهی به دوروبرمان می‌فهمیم ساکن در میانۀ هیاهویی از کافه‌ها و رستوران‌هاییم که دائم گشوده و تعطیل می‌شود؛ یا بیشمار سالن نمایش‌ در سراسر شهر که تقریبا هر شب پر است و صف طولانی از گروه‌های تئاتری که در نوبت اجرایند؛ یا حدود ۶۰ هزار عنوان کتاب در سال که حتی در قفسه‌های بزرگترین‌ کتابفروشی‌ها نیز جا نمی‌شود و بیش از این عناوینی که در نوبتِ مجوز ارشاد و انتشارات ایستاده‌ و یا حتی بنگاه‌هایی که در قبال پول، مقاله و پایان‌نامه و کتاب تولید می‌کند؛ یا تعداد بسیاری گالری که برای بیشمار هنرمند و آثار هنری کفایت نمی‌کند.

عناوین مطبوعات و مجلات و خبرگزاری‌ها در هر حوزه‌ای، طی یکی دو دهه اخیر، چندین برابر شده و پیشخوان هیچ روزنامه‌فروشی‌ای گنجایش عرضۀ آنها را ندارد. همین داستان در آموزش و تجارت و صنعت و سیاست و فناوری اطلاعات نیز هست؛ تعداد معتنابهی پزشک، دکتر، مهندس، کارشناس، خبرنگار، روزنامه‌نگار.

تعداد بسیاری گروههای مردم‌نهاد فعال در حوزۀ میراث‌فرهنگی، محیط‌زیست، تاریخ، تهران‌شناسی و ... . بیشمار کانال و گروه در فضای مجازی. لیکن درمجموع هرقدر در کمیّت شاهد رشدیم، تفاوت چندانی در کیفیت نمی‌بینیم و سرجمع می‌توانیم همۀ این آثار و عناوین را «میانمایه» و دوران حاضر را «دوران میانمایگی» بدانیم.

در روزگار میانمایگی همه در پی آنند به نحوی خود را از نکره بودن برهانند و راهی برای معرفه شدن و ابراز وجود بیابند؛ گاه با توسل به القابی چون «دکتری» و گاه با فعالیت در اقسامی از زمینه‌های اجتماعی و هنری. اما ماحصل این تقلا کمتر منبعث از خلاقیت و کفایت و بیشتر تقلیدی است. طبیعتا در هیاهویی از عرضۀ محصولات مشابه، بسیاری از کالاها و خدمات، نادیده و ناشنیده همچون صدایی ضعیف خاموش می‌شود و در خاطرها نمی‌ماند. در غوغای میانمایگی هرقدر می‌جوییم کمتر محصولِ ارزشمند و ماندگاری می‌یابیم.

این دوران معمولا از پسِ خوابی طولانی در زمستانِ بحران مدنیت و در پی وزش نخستین نسیم بهاری می‌آید که همه را به ناگهان از هاگشان درآورده و به ابراز وجود وامی‌دارد. طبیعتا غفلت طولانی از وجود دیگران، سبب می‌شود که در این دوران همه حضور خود را به رسمیت بشناسند و علت دیده‌نشدن خود را حضور دیگران بپندارند و لذا بخش قابل توجهی از انرژی‌شان را صرف دفع دیگران کنند. به این اعتبار یکی از آفات بزرگ در زمینۀ میانمایه حسد است.

کسی که حسد می‌ورزد تلویحا پذیرفته که گوهری که دیگران سفته‌اند از گوهر او گرانبهاتر است و حسدورزی در این دوران نه عاملی پیش‌برنده که مخرب است. البته در دوران میانمایگی نیز هستند گرانمایگانی که بی‌توجه به اوضاع زمانه در گوشه‌ای خلوت‌گزیده و مشغول ایجاد آثار درخشان‌اند؛ آثاری که اگر به‌دقت جستجو نکنیم محتملا زیر دست و پای انبوهی آثار بدلی و مشابه دفن خواهد شد. پیداست که گرانمایگان کم‌شمارند؛ لیکن همین قلیل حتی اگر در زمانۀ خود به جا آورده نشوند، آثارشان سرمایه‌های جامعه در آینده را شکل می‌دهد.

به سربردن در دوران میانمایگی نامیدکننده است؛ احساس «دیده نشدن» در عین تقلای زیاد، بسیاری را از تلاش منصرف می‌کند. در این دوران جامعه از سوی نخبگان با اصطلاحی چون «جامعۀ عوام‌زده»، «جامعۀ مدرک‌گرا»، «جامعۀ مقلد»، «جامعۀ متقلب» و ... شماتت می‌شود. لیکن جامعه برای گذار از دوران «فرومایگی» به «گرانمایگی» چاره‌ای جز عبور از «میانمایگی» ندارد و این دوران نویدبخش ایامی بهتر است.

اگر در دوران فرومایگی خود را مستغرق در انبوهی از اجناس و عناوین کم‌بها، باسمه‌ای و تقلبی می‌یافتیم که هیچ شباهتی با نسخۀ اصل نداشت، در دوران میانمایگی وفور آثار بدلی که دست‌کم در تقلید موفق بوده‌اند نشان می‌دهد که تا چه اندازه تشنگیِ کار خلاقانه و گرانمایه وجود دارد. در دوران میانمایگی البته هنوز شرایط زمستانی است، لیکن همچون آغاز انقلاب بهاری، هیاهوی تمنای حیات بر استعداد باروری دلالت دارد. پس وقتی در همۀ زمینه‌ها شاهد انبوه میانمایگانیم معنایش حاصلخیزیِ همۀ زمینه‌ها برای پرورش گرانمایگی است.

اما شرط گذار بی‌خطر و کم‌هزینه از این دوران، وجود باغبانانی است که به‌رغم به سر بردن در زمستان علائم حیاتی را در باغ تشخیص دهند و با تعریف آرایش و ساختاری، گیاهان را مبتنی بر استعدادشان در جای خود ‌نشانند و بدینسان صحنۀ «تنازع» خود بخودیِ طبیعت را به صحنۀ «رقابت» باغ بدل کنند. در این معنی «رقابت» هم ریشه با «مراقبت» است؛ نه فقط نسبت باغبان و گیاهان از قبیل مراقبت است که حتی عناصر باغ وقتی در جای خود باشند، نه مزاحمِ هم که مراقبِ هم خواهند بود. گل‌ها در سایۀ مراقبت مرکبات و مرکبات در سایۀ مراقبت سرو و نخل می‌روید و در اثر هم‌افزایی‌شان باغ به کمال می‌رسد. البته باغبانی توانمندی و بصیرت می‌خواهد و شروطی می‌طلبد که نیازمند بحث مجزایی است.

سیدمحمد بهشتی

وبلاگ‌نویس

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.