حیات سیاست و سیاستورزی حزبی
وبلاگ تین نیوز، هادی خانیکی | پرسشهای تاریخی همواره دامان شهروندان ایرانی را گرفتهاند و میگیرند که اولاً چرا باید سیاست ورزید و از دنیای سیاست بر کنار نماند یا کناره نگرفت و ثانیاً چرا باید برای سیاستورزی تن به تحزب داد و سر به کار حزبی سپرد؛ پاسخ ساده غالب نخبگان جامعه ما به این دو پرسش بر پایه زیستهها و تجربههای تلخشان چندان مثبت و ایجابی نیست.
تجربه تاریخی ورود به سیاست معمولاً حکایت از پرهزینگی و کمفایدگی آن دارد و همنشینی سیاست و مکافات را در زبان و ادب فارسی بازگو میکند. سیاستورزی حزبی نیز بیشتر با تصویرهای منفی آن برجسته است که در انگاره عمومی به عنوان «پارتیبازی» بازتاب دارد؛ اما آیا این پاسخ ساده، توانسته است و میتواند همه واقعیتها و ضرورتهای پشت سر و پیشروی ما را نشان دهد؟ اگر نخبگان ایرانی در هر ساحتی که بودهاند و هستند از فرهنگ و دانش تا اقتصاد و اجتماع، سیاستگریز و رقابتستیز نبودند و رویه دیگر سیاستورزی و تحزب را که تمکین به قواعد کار مدنی است،
میخواندند، آیا دنیای سیاستورزی حزبی در جامعه ما رنگ و نمای بهتری نمییافت؟ قطعاً بهترین راهحل برای مسئلههای دشوار پاک کردن صورت آنها نیست؛ سیاستورزی و تحزب از جمله کارهای دشوار و پررنج و دیر بازدهاند؛ اما گریزناپذیر و کاهنده رنجهای تاریخی جامعه و گشاینده پنجرههایی به سوی توسعه نیز هستند.
کار حزبی در دنیای جدید تازگی ندارد، در ادبیات سیاسی واژه حزب (Party) حتی بر مفهوم طبقه هم تقدم تاریخی دارد، جهان جدید با کنش سیاسی حزبی به عنوان تجربهای ضروری و معطوف به راهگشایی برای جامعه روبهرو بوده است و فرهنگ سیاسی کنشگر ایرانی و اسلامی نیز بر آن صحه میگذارد. میتوان اولویت کنش و رفتار سازمانیافته جمعی را بر کنش و رفتار فردی یا تودهوار در متون فراوان نظری دید و فواید آن را برای جامعه بیش از زیانهایش یافت. احزاب به تعبیر ماکس وبر «فرزندان دموکراسی» به شمار میآیند، از اینرو وجود آنها هم لازمه و هم نتیجه وجود نظامهای
دموکراتیک است، امروز فرهنگ سیاسی، مشارکت سیاسی و توسعه سیاسی در فقدان احزاب توانمند تأثیرگذار سیاسی پیش نمیروند.
احزاب توانمند و تأثیرگذار نشانه وجود زمینهها و ریشهها و پایگاههای اجتماعی قدرتمند و مؤثر هستند، در فضایی رقابتی، تکثرگرا و قانونمدار به دنیا میآیند و رشد میکنند و میمانند و به ارتقای ظرفیتهای توسعهای جامعه کمک میکنند. شاخص اصلی احزاب تأثیرگذار «گفتمان»، «برنامه» و «سازمان» آنهاست. حزب اصیل نه باشگاه سیاسی است و نه بنگاه اقتصادی، نهادی است برآمده از گفتمانی واقعی در جامعه که میکوشد برای پیشبرد آن، برنامه و سازمان مناسب را هم به وجود آورد. پس در شناخت جایگاه و نقش هر حزبی باید فضای پیدایش، روند شکلگیری و
رویکردهای سیاسی آن را بازشناخت.
ضرورت سیاستورزی حزبی در ایران با دو منطق اجتماعی و سیاسی قابل فهم است. در منطق اجتماعی تلاش برای انجام کنش حزبی، تن دادن به «شر لازم» نیست، روی آوردن به «خیر لازم» است. کار حزبی برای جامعه بستن دستمال بر سری که درد نمیکند، نیست، گذاشتن مرهم بر دردهای کهنه جمعگریزی و فردگرایی نهفته در فرهنگ ما ایرانیان است. در منطق سیاسی نیز تحزب پاسخی به الزامات زندگی مدرن سیاسی و نگاهداشت دستاوردها و میراثهای گرانبهایی است که ایرانیان از پیمودن راه دشوار آزادی و پشت سر نهادن دو انقلاب در کمتر از یک قرن به دست آوردهاند.
تجربه انقلاب اسلامی ایران که به گونهای دیگر در دوران اصلاحات نیز انعکاس یافت، تجربه مفید بودن و درستی اندیشه و کنش سیاسی معطوف به تحزب است. داشتن آرمان کافی نیست. پیش بردن هر آرمانی نیاز به سیطره گفتمان و سازمان مناسب دارد. از اینرو باید در پی تأسیس و تقویت احزاب توانمند و مؤثر بود. وجود اینگونه احزاب قوی نشانه جامعه سیاسی توانمند و نظام سیاسی توانمند است و در غیاب احزاب توانمند و رقیبان واقعی سیاسی نمیتوان به آسانی از قوت و قدرت جامعه و نظام سیاسی سخن گفت. با این نگاه سیاستورزی و تحزب در ایران بیپیشینه و بیتبار نیست.
به رغم وجود نگاههایی تلخ و سرد به تحزب در میان نخبگان ایرانی، نگاههایی از سر مهر و باور به آن نیز کم نیستند. عالمان، اندیشمندان، دانشمندان، روشنفکران و کنشگران اجتماعی و اقتصادی که در این کشور دشواریهای کار حزبی را به جان خریدهاند و سیاستورزی حزبی را به مثابه یک ضرورت پذیرفتهاند، بسیارند.
از تجربه مدرس و بهار و مصدق و طالقانی و بازرگان و سحابی تا تجربههای دوران انقلاب و پس از آن که در تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» و «مجمع روحانیون مبارز» آن هم با نظر مثبت معمار فقید انقلاب تبلور یافت و صورتهای جدیدی از احزاب فراگیر و تأثیرگذار که در دوران اصلاحات پدید آمد، همه حکایت از وجود زمینههای مساعد ذهنی و فکری برای سیاستورزی حزبی در فضای اسلامی – ایرانی و معطوف به ارزشهای انقلابی و اصلاحطلبانه دارند. تعبیر حزب به منزله معبد از سوی آیتالله شهید دکتر سید محمد بهشتی و پیشینه حضور رهبر انقلاب در بالاترین سطح یک حزب سیاسی
دالهای دیگری از همین واقعیتاند.
صورت مسئله و راهحل کلی آن در مقیاس اجتماعی و سیاسی روشن است، ایران کشوری است مستعد و مساعد برای برداشتن خیزهای توسعهای از هر نظر که غالباً نتوانسته است از فرصتهای تاریخی پیشرو به درستی و کمال استفاده کند. ناپایداری مکانها و امکانهای گفتوگو که سر از ضعف جامعه مدنی درآورده است، تحزب را نیز در ایران بیآسیب نگذاشته و عمر سیاستورزیهای حزبی را «کوتاهمدت» کرده است. فعالیتهای حزبی معمولاً به دور از سنت و تفکر انتقادی، حافظه تاریخی و انباشت تجربهها بوده و بهار احزاب، مثل بهار مطبوعات، بهار آزادی و بهار قانونگرایی
معمولاً زود به خزان رسیده است.
احزاب کمتر به عنوان نهادهایی قلمداد شدهاند که میتوانند و باید حیات جامعه مدنی را به تصویر درآورند و جامعه فروبسته سیاسی را به گفتوگو وادارند، از اینرو نتوانستهاند چنان که باید از قوام و دوام برخوردار شوند و تاریخمندی و سنتداری را در حیات سیاسی با نوآوری و روزآمدی قرین سازند. سیاستورزی حزبی بخشی از پاسخگویی به ضرورت تقویت جامعه مدنی و کنش اصلاحطلبانه در سیاست است.
سیاستورزی حزبی آموختن و به کار بستن بینش و منش دموکراتیک در مواجهه با مسائل ملی است، دانستن مبانی و وفاداری به الزامات سیاستورزی حزبی در درون حکومت، در میان نخبگان سیاسی و در سطح جامعه راه را نه تنها بر توسعه سیاسی، بلکه بر همه عرصههای دیگر توسعه باز میکند. جامعهای که در فرهنگ سیاسی خود به مشارکت و رقابت شهروندان خو کند و از سوءظن و سوءتفاهم فاصله بگیرد در همه میدانهای دیگر زندگی نیز دچار سردرگمی و تنازع نمیشود.
با چنین پیشینهای از فرصتها و تهدیدهای تاریخی است که باید به جغرافیای سیاستورزی حزبی و حوزه اصلاحطلبانهاش در ایران پرداخت. سیاستورزی حزبی و اصلاحطلبانه در این سالهای نزدیک، بهاری در دوران اصلاحات داشت که زود با خزان دوران احمدینژاد روبهرو شد. نام اصلاحات، نام حزب و نام کنشگری حزبی در تبلیغات سیاسی آسیبها و آسیبدیدگان اجتماعی و سیاسی قرار گرفت و هزینههای کار سیاسی تا به آن حد بالا رفت که انفعال و انزوا، فرهنگ سیاسی جامعه ما را فرا گرفت.
این وقفه و محدودیت به سر سیاست همان آورد که بر سر اقتصاد آمده بود، «رکود تورمی» فعالیتهای قانونی و رسمی را در خود فرو برد. حاصل گسترش تعداد نهادها و تشکلهای صنفی و سیاسی همسو با دولت اصولگرا و کاهش شمار و تنگی میدان فعالیت نهادها و تشکلهای مدنی و سیاسی که پایه و مایه اصلاحطلبانه داشتند، چیزی جز افول سیاستورزی حزبی و کمجانی جامعه مدنی نبود.
انتخابات ریاستجمهوری سال 92 که خود حاصل حیات جامعه مدنی بود، به نهادهای مدنی نیز رمق و رونق جدیدی داد. انتخابات 24 خرداد 92 به واقع حماسه مشارکت سیاسی بود و حس اعتماد به نفس، اعتماد به نظام و اعتماد به سیاستی را که پیروز انتخابات شد در جامعه زنده کرد. رئیسجمهور منتخب مردم نیز توانست دولت خویش را در همین نیمه از مسئولیت به گونهای پیش برد که «امید» به جامعه و «تدبیر» به مدیریت اجرایی کشور بازگردد، به روشنی مشهود است که میزان بروز و ظهور این امید و تدبیر با پیش بردن مذاکرات هستهای از سوی دولت و سرانجام رفع و لغو محدودیتها و تحریمها بیشتر
شده و نتیجتاً بر سطح مشارکت و کنش امیدوارانه سیاسی نیز افزوده شده است.
طبیعی است که این وضع جدید محیطی بر فضای سیاستورزی و تحزب هم تأثیر میگذارد، تعهد و تقید دولت به موازین قانونی و قانون اساسی و تلاش در جهت احقاق حقوق شهروندی میدان را برای فعالیتهای مدنی و حزبی باز میکند و جریان اصلاحات نیز در این میان میخواهد بهتر به ادای وظیفههای دینی و ملی خود بپردازد.
حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی» در این فضا پا به میدان نهاد، مجموعهای شناخته شده از نسلی که توفیق حضور در عرصههای مختلف انقلاب و دفاع مقدس و دورن اصلاحات را داشتهاند، در کنار نسل میانسال و جوانی که در این سالهای سخت بر پیشبرد اندیشه و گفتمان اصلاحات در جامعه اهتمام ورزیدهاند، کوشیدند که با تکیه بر ظرفیتهای قانونی نظام در فضای سیاسی پسا انتخابات، گامی در اصلاحات فراپیش نهند.
حزب اتحاد ملت چنان که در اسناد حزبی خود آورد و در نخستین کنگره خویش هم به وضوح گفت، حزبی است که اگرچه بر تبار و تجربه اصلاحطلبانه و حزبی همه اعضا و هواداران خویش متکی است، اما سخنی نو و سازمانی نو دارد. نمیخواهد در گذشته زندگی کند، به حال مینگرد و به آینده جامعه، نظام و کشور میاندیشد. قانون اساسی را میثاق مشترک ملت میداند و درصدد تضعیف هیچ نهاد قانونی در جامعه نیست. در قدرت جامعه و جامعه مدنی، قدرت و توانمندی نظام و دولت و در انعطافپذیری نهادهای رسمی و پذیرش و پیشبرد اصلاحات سود همه گرایشها و جریانهای سیاسی را میبیند.
حزب «اتحاد ملت ایران اسلامی» از این پس میتواند عضو مؤثری در خانواده اصلاحات و در جامعه سیاسی ایران به شمار آید. این حزب با تجربه سیاسی و اجتماعی همه اعضای آن میتواند حزبی باشد که به میدان گفتوگو در عرصه سیاست و کنش مدنی در عرصه اجتماع وسعت بیشتری دهد. سیاستورزی را محدود به مسائل محدود و حوزه سیاست نکند، تنگناها و مسائل متعدد کشور را در همه حوزههای دیگر زندگی فرد و جامعه ببیند و تجربههای خویش را در این فرصت تاریخی که برای عبور کشور از موانع توسعه فراهم شده است به کار گیرد.
در جغرافیای سیاسی اصلاحات و در جامعه سیاسی ایران میتوان به میدان آمدن حزب اتحاد ملت ایران اسلامی را فرصتی دانست برای «وصل» و نه «فصل». فرصتی برای ایجاد و توسعه فهم مشترک از مسائل ملی و نتیجتاً تلاش مشترک و ملی برای حل آنها، فرصتی که باید همه کنشگران سیاسی در آن دریابند که به پیرامون و درون خویش از نو بنگرند و برای مسائل نو راهحلهای نو با منطق گفتوگو پیدا کنند.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.