| کد خبر: 150290 |

◄ ایرانشناسی ایرانی

اگر «تاریخ ایران» را می‌شناسیم برای اینست که ایران را بشناسیم، اگر «هنر ایران» را می‌شناسیم برای اینست که ایران را بشناسیم، «معماری ایران»، «ادبیات ایران»، و همه اینها برای آن است که نهایتا ایران را بشناسیم وگرنه دانستن اتفاقاتی که در گذشته رخ داده و روزگارش سپری شده، چه دردی از امروزمان دوا می‌کند.

تین نیوز

وبلاگ محمد بهشتی-اگر «تاریخ ایران» را می‌شناسیم برای اینست که ایران را بشناسیم، اگر «هنر ایران» را می‌شناسیم برای اینست که ایران را بشناسیم، «معماری ایران»، «ادبیات ایران»، و همه اینها برای آن است که نهایتا ایران را بشناسیم وگرنه دانستن اتفاقاتی که در گذشته رخ داده و روزگارش سپری شده، چه دردی از امروزمان دوا می‌کند. رخدادهای گذشته تنها زمانی می‌تواند به امروز ما مربوط شود که به نحوی به کیستی ما و کجایی سرزمینمان اشاره کند.

رشته ایران‌شناسی در واقع یک رشته از دانش، همچون زبان‌های باستانی و یا حتی تاریخ و ... نیست، بلکه دانشی «چندرشته‌ای» است؛ یعنی برای ایرانشناسی ناگزیریم که به حوزه‌های مختلف سر بکشیم و همانطور که قطعات پازلی را کنار هم می‌چینیم تا تصویر نهایی را بازیابیم، در ایرانشناسی نیز موضوعات مختلف از رشته‌های مرتبط را به یکدیگر جمع‌آوری و متصل می‌کنیم.

البته معنای «چند رشته‌ای» بودن این نیست که رشته ایران‌شناسی گستره‌ای وسیع از علوم را با عمقی کم دربرمی‌گیرد، بلکه به عکس به معنی اشراف عمیق به همۀ وجوه و مراتب و مقیاسهاست. تا پیش از دوره جدید، معمولا در هر موضوعی به شیوه‌ای مطالعه و غور می‌کردیم که من آن را «حِکمی» نامیده‌ام. به این معنی که مثلا وقتی دربارۀ کشاورزی پرسش داشتیم، پاسخ کتابی می‌شد همچون «ارشاد الزراعه»؛ ارشاد الزراعه در ظاهر دربارۀ کشاورزی است، لیکن از معرفت نسبت به خاک گرفته تا طب، هواشناسی، اقتصاد و سیاست نیز در آن مطالبی هست. یعنی هر آنچه به نحوی به مسئله ما مربوط بوده انعکاسی در این مطالعات داشته است.

شناخت حکمی «ذو مقیاس» است؛ چنانکه وقتی به کشاورزی در هرات اشاره می‌کند، گرمسیر و سردسیرش را مدنظر دارد و یا مثلا اگر محصول این زراعت در تبریز خریدار دارد، به تبریز هم اشاره دارد. خلاصه اینکه با همۀ مقیاس‌هایی که به‌نوعی در سرنوشت کشت و کارش مؤثر است، کار دارد. شناخت حکمی «ذو وجه» است؛ یعنی همه وجوه اجتماعی، اقتصادی و... موضوع در آن لحاظ شده است. شناخت حکمی «ذومراتب» است؛ یعنی به زمین تا آسمان موضوع نظر دارد و حبس در مراتب مادی نیست، و مثلا محصول را هم نتیجۀ مقدرات می‌داند و هم نتیجۀ کوشش. در عین حال در شناخت حکمی موضوعات نه پاره‌پاره و جزئی، بلکه یکپارچه و منسجم حضور دارند.

مشابه همین شیوۀ شناخت، کم و بیش چه در تنسوخ‌نامه‌ها که کتابهایی در حوزۀ کانی‌ و جواهرشناسی است، چه در کتب طب و بیطاری و چه در رسالات آداب حرب و یا آداب مشق حضور دارد. در عین اینکه هیچ وقت سر رشته موضوع اصلی از دست مؤلف درنمی‌رفت، به دامنة وسیعی از موضوعات و مراتب و مقیاس‌های مرتبط نیز توجه می‌کرد. در ایرانشناسی نیز اولا باید نگاه «بین رشته‌ای» داشته باشیم نه نگاه «چندرشته‌ای»؛ یعنی به کنار هم قرار دادن تعدادی متخصص از رشته‌های گوناگون اکتفا نکنیم بلکه پیوند میان تخصص‌ها را بر اساس موضوع کار پیوندی استوار و معنادار سازیم. دوم اینکه باید به ایرانشناسی یکبار دیگر در پرتو «نگاه ایرانی» نظر کنیم؛ یعنی همچون یک ایرانی، ایران را بشناسیم نه همچون یک اروپایی. این میسر نمی‌شود مگر آنکه به نگاه حِکمی تقرب جوییم. کتابی از دوره قاجار هست به اسم «مرآة القاسان» یا «تاریخ کاشان» درباره شهر کاشان، و می‌توان گفت در زمرۀ آخرین کتبی است که با نگاه حکمی از کجایی کاشان و کیستی کاشانی گفته است. اما تاریخ کاشان نام مناسبی برای کتاب نیست و همان «آینه کاشان» بهترست. زیرا این کتاب تاریخ به معنای متعارف نیست و آئینه‌ای است مقابل کاشان و کاشانیان تا رویِ فراموش‌شدۀ خود را در آن ببینند. با اینکه جنس پرسش‌های سفارش‌دهندۀ کتاب، غربی است اما پنداری نویسنده در پاسخ به هر پرسش تلاش کرده بگوید کاشان کجاست و کاشانی کیست. تمام طرح‌های توسعه که امروز در کاشان اجرا می‌شود، دارای گزارش مطالعاتی است که در آن همه‌چیز راجع به محیط زیست، آب و هوا، نقشه شهر و حتی تعداد کلاغ‌ها آمده، اما هیچ کدام اندک تقربی هم به آن تصویر شفافی که مرآة القاسان از کاشان و کاشانی پیش روی ما می‌گذارد، نیافته‌اند. ایرانشناسی یعنی مسلح شدن به این نگاه درباره جای‌جای ایران.

حالا چنین ایران‌شناسی‌ای به چه درد می‌خورد؛ بهترست بگوییم هیچ دردی در ایران نیست که درمانش موکول به چنین نگاهی نباشد. اگر در این سرزمین می‌خواهیم راهی بسازیم، مسائل کشاورزی را حل و فصل کنیم، ریزگردها یا بحران آب را مهار کنیم، و برای مشکل توزیع جمعیت، امنیت داخلی، مناسبات بین‌المللی راهی بیابیم، باید به شیوۀ ایرانی، ایران را بشناسیم. در غیراینصورت مطمئنا به خطا در خواهیم افتاد. بی‌سبب نیست که در گذشته زارع حکیم بود؛ پزشک، وزیر و تاجر هرکدام به نوبۀ خود حکیم بودند. اصلا شرط ایفای نقش صحیح، حکمت بود. مدتی است این حکمت را زمین گذاشته‌ایم و ایران‌شناسی باید بتواند آن را تذکر دهد.

سیدمحمد بهشتی

وبلاگ‌نویس

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.