◄ برگی از دفتر خاطرات سفر با دوچرخه/ 17 شهریور ۱۴۰۰، رومانی
مرز توسعه یافتگی چیست و ما کدام کشورها توسعه اقتصادی شاخصهایی دارد، از جمله سطح درآمد سرانه مردم آن کشور، نیز سطح اشتغال و رفاه مردمان آن، یا نحوه توزیع درآمدها و مهمتر از همه شاید میزان توجه به شاخص های محیط زیستی در آن کشور.
مرز توسعه یافتگی چیست و ما کدام کشورها را توسعهیافته مینامیم؟ آنگونه که در ادبیات اقتصاد می خوانیم، توسعه اقتصادی شاخصهایی دارد، از جمله سطح درآمد سرانه مردم آن کشور، نیز سطح اشتغال و رفاه مردمان آن، یا نحوه توزیع درآمدها و مهمتر از همه شاید میزان توجه به شاخص های محیط زیستی در آن کشور.
اما اگر در عبور از میان روستاهای کشوری به تفاوت چشمیگر سطح رفاه مردم در روستاها و شهرهای بزرگ برخورد نماییم و یا متوجه شویم که مردم اکثر روستاهای آن کشور هنوز در خانه آب لوله کشی شهری ندارند، آیا باید آن کشور را توسعه نایافته تلقی نمود؟
در حین عبور از مناطق مختلفی در کشور رومانی روستاهای زیادی را پشت سر می گذارم. در بسیاری از آنها چاهی در روستا قرار دارد که می بینم اهالی بر سر آن رفته و برای استفاده از آب آن برای مصارف خانگی آب برمی دارند. نیز در برخی روستاها در فاصله مشخصی شیرهایی شبیه همان لوله های آب فشاری در شهرهای بزرگ ایران در قدیم، نصب کرده اند. در برخی روستاهای دیگر در حاشیه جاده ای که از نزدیکی ارتفاعات می گذرد، شیری و یا حوضچه ای هست که روی آن نوشته چشمه و برخی از آنها با عکسی از تمثال مریم و یا عیسی مسیح و نیز نوشته ای بر روی آن از طرف فردی و یا سازمانی که آن را هدیه کرده است.
آیا با مقایسه وضعیت آب در روستاهای رومانی و ایران می توانیم ادعا نماییم که ایران توسعه یافته تر از رومانی است!؟
من کودکی خویش را به یاد می آورم که در خانه هنوز آب لوله کشی شهری نداشتیم. اهالی شهر هریک چاه آبی در منزل داشتند و از آن چاه آب بر می داشتند. به یاد می آورم که وقتی خیلی کوچک بودم، پدرم مرا در کنار خویش روی تخته ای بر فراز منبع آب سنگی که بر سر چاهی قرار داشت، می نشاند و با چرخدستی و دلو از چاه آب می کشیدیم.
بزرگتر که شدم و وقتی به دبستان می رفتم، آن چاه سروسامانی یافت؛ یک درب فلزی همسطح حیاط خانه بر روی آن نصب کرده و داخل آن به دو بخش تقریبا پنج متری تقسیم شد؛ قسمت اول را مقنی به صورت مربع کنده بود و دیوار آن را آجری کرده و در فاصله های معین آجری را درآورده تا از آن به عنوان پله برای پایینرفتن استفاده نماییم. این قسمت تا محل سکوی قراردادن موتورپمپ پایین می رفت و قسمت دوم هم چاه مدور شکل معمولی بود و تا سطح آب چاه پایین میرفت. در این مرحله به جای چرخ دستی چوبی، از پمپ برقی استفاده می کردیم و آب از چاه با لوله وارد حوض آب خانه میشد و میتوانستیم راحتتر از قبل آب مورد نیاز خانه را برداشت کنیم. همان سال های قبل از 1350 بود که تمام منطقه و شهر را لوله کشی کرده و آب به همه خانه های اصفهان رساندند، آب تصفیه شده بهداشتی. اما ما هنوز به دلیل گرانی آن آب شهری، کماکان برای مصارف غیرخوراکی از همان آب چاه برداشت می کردیم. البته چون در خانه مانند بسیاری از طبقه غیرمرفه حمام نداشتیم، به حمام عمومی می رفتیم.
از آنجا که چندین بار و بیشتر برای ماجراجویی به همراه پدرم در سالیانی که نوجوان بودم، از چاه پایین رفته و تا سکوی نصب پمپ آب رفته تا مثلا موتور را بالا آورده و آن را تعمیر و یا تمیز نماییم، مطمئنم که سطح آب چاه آن روزها از 10 متر بیشتر نبود. بعدا که قیمت آب شهری توجیه داشت و تعمیر موتور و نیز پرداخت به مقنی هم به صرفه نبود، به کلی قید موتورپمپ و آب چاه را زدیم و از آن چاه به عنوان انبار برف زمستان استفاده می کردیم.
در حین عبور از روستاهای رومانی و دیدن منظره برداشت آب توسط مردم همه آن خاطرات از مقابل ذهنم عبور می کنند. نیازی نیست به شاخص های توسعه نگاه کنیم، موضوع برای من روشن است. شما چه فکر می کنید؛ مرز توسعه و یا عقب افتادگی کجاست!؟
من وارد مقایسه جزئیات آن شاخص های اقتصادی و بحث در باره آنها نمی شوم و کار من در اینجا تدریس اقتصاد نیست. اما مایلم یک نکته را در اینجا گفته و این قصه را خاتمه دهم:
اگر امکان داشت و شدنی بود و همه اینها در اختیار من بود، حاضر بودم همه آن چیزهایی را که طی این سالیان به اسم توسعه در ایران به ما داده اند، همچون ذوب آهن، صنایع بزرگ، خودروسازی، تلویزیون های بزرگ رنگی، بزرگراه ها ... بدهم و به همان زمان برگشته و آب چاه خانه ام به همان ارتفاع 10 متری برگردد. تا شاید من هم کنار پسرم روی تخته جوار چاه نشسته و بدون استفاده از نیروی الکتریسته و با چرخ دستی از همان چاه آب بکشیم.
این توسعه ارزانی خودتان، نخواستیم!