| کد خبر: 194845 |

داستانک | داستان راننده تاکسی و مسافر

تین نیوز

امروز سوار یه تاکسى شدم

صد متر جلوتر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود

راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد

چند ثانیه گذشت...

راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه

خانم مسافر : ممنون

راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده

خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد.

خانم مسافر : واقعاً؟؟!

راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفت و نگاه کرد

راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه هستین تبریک میگم.           

خانم مسافر: واى ممنونم....چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین

تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن....

موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى، اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من..

خانم مسافر کارت رو گرفت یه چشمکِ ریزى هم زد و رفت.....

اینُ تعریف نکردم  که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى...

فقط میخواستم بگم.....

تویه این چند دقیقه ممکنه کمتر کسی  از ما به ذهنش رسیده باشه

که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود..

ما با تصوراتی که توی ذهنِ خودمونِ  قضاوت می‌کنیم.

 

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.