حکایت آن خالق بینهایت بار «برای بار اول» زندگی
مثل تاکسیخطیهای آریاشهر-فاطمی. الان را نمیدانم اما قدیم اینطور بود که هر بار برای فرار از ترافیک از یک راه جدید میرفتند. از کوچه پس کوچههایی که شهردار محترم شهر هم از آنها خبر نداشت. کوچههای جدیدی به عرض یک گاری دستی. این قشنگترین بازی رانندههای تاکسی است. اینکه «برای بار اول» ما را از کوچههایی جدید رد میکردند. اسطورههای متنوع کردن مکررات.