| کد خبر: 44970 |

سرهنگ غفاری، اعجوبه شکار تانک

سرتیپ کریم عبادت فرمانده سابق تیپ 55 هوابرد شیراز در دوران دفاع مقدس نیز می گوید: "رفیع غفاری بدون کمترین اشتباه و با حداکثر دقت موفق به انهدام تانک ها و نفربرهای دشمن می شد و وی توانایی بسیار زیادی در این زمینه داشت."

او منهدم کننده 142 تانک، 51 نفربر زرهی و غنیمت گیرنده 50 دستگاه تانک سالم از دشمن است و در این زمینه در طول جنگ رکورددار است. دلیرمردی که در دوران جنگ با اتکا به نیروی ایمان و با شجاعت و بهره گیری از آموزش صحیح و داشتن انضباط نظامی و استفاده از تکنولوژی روز در طول نزدیک به چهار سال، نزدیک به ۱۴۲ تانک دشمن را منهدم کرد. به عبارت دیگر این دلاورد مرد به تنهایی یک لشکر زرهی دشمن را منهدم و تلفات و خسارات فراوانی بر پیکره ماشین جنگی دشمن وارد کرد.

سرهنگ جانباز «رفیع غفاری» متولد سال 1326 روستای آچاچی شهرستان میانه است که پس از پایان تحصیلات به تیپ 55 پیاده هوابرد شیراز پیوست و در طول جنگ و عملیات بزرگی مانند فتح المبین و بیت المقدس، حماسه های بسیار آفرید.

وی در معرفی خود می گوید:

"من سرهنگ بازنشسته رفیع غفاری از جانبازان نیروی زمینی ارتش که از بدو شروع جنگ تحمیلی و تا پایان در جبهه های حق علیه باطل به عنوان فرمانده قبضه و تیرانداز موشک اندازتاو، فرمانده دسته سلاحهای ضدتانک، فرمانده گروهان و افسر عملیات گردان انجام وظیفه می نمودم...
به یاد دارم پس از شروع جنگ تحمیلی یگان خدمتی ما گردان ۱۳۵ تیپ ۵۵ هوابرد شیراز اولین یگانی بود که از پادگان خارج و به سوی جبهه حرکت نمود. هرگز فراموش نمی کنم وقتی از شهرها و آبادی های مسیرحرکت عبور می کردیم با استقبال و بدرقه اهالی روبرو می شدیم. 
در ۲۹ اسفند سال ۶۰ قبل از عملیات یادشده (فتح المبین)، دشمن بعثی عراق در جبهه رقابیه با تمام قدرت آتش شروع به تک نمود. با توجه به اینکه نیروهای پیاده دشمن شبانه قسمتی از منطقه پدافند تیپ ۵۵ هوابرد را به اشغال خود درآورده بود. صبح با روشن شدن هوا شاید بیش از یک لشکر زرهی نفرات پیاده خودشان را پشتیبانی کرده در منطقه ما شروع به پیشروی نمودند. در آن روز حجم آتش دشمن به قدری زیاد بود که آدم سر از سنگر نمی توانست بالا بیاورد. من نگاه کردم، دیدم تعدادی از تانکهای دشمن جهت پشتیبانی نیروهای خودش که قسمتی از منطقه پدافند یگان همجوار ما را اشغال کرده اند به آن سمت پیشروی می کنند و بقیه هم از سمت راست یگان ما عبور کرده و به گفته خودشان تا اشغال جاده اهواز به اندیمشک پیشروی می کردند. من به این فکر افتادم به هر ترتیبی شده خودم را به آنها نزدیک نموده و به وسیله موشک انداز تاو (ضد تانک) آنها را منهدم و مانع پیشروی آنان بشوم. لذا با دونفر از درجه داران به نامهای گروهبان محمدعلی کارگر و گروهبان علی نظر دهقان و دونفر سرباز به نام محمدطاهری و حبیب الله هوشمند از مواضع پدافندی خارج و به طرف تانکهای دشمن حرکت نمودیم.
در آنجا (دشت رقابیه) بعد از خدا تنها پوشش ما فقط درختچه های صحرا بود که در بیابانهای خوزستان زیاد است. من زمانی که می خواستم تانکی را مورد هدف قرار بدهم پشت این درختچه ها موشک گذاری نموده پس از انهدام یک دستگاه تانک دوباره پشت یکی از درختچه ها می رفتم.
در آن روز ما با انهدام بیش از ۳۰ دستگاه تانک و نفربر دشمن، به طور کلی مانع پیروزی دشمن شدیم. همانطور که اطلاع دارید عملیات بیت المقدس مکمل عملیات فتح المبین بود در این عملیات در جبهه رقابیه تانک های منهدم شده در پیروزی ما تأثیر زیادی داشت.

خدا را شاکرم که تلاش من در جلوگیری از تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر توسط دشمن تأثیر زیادی در روحیه رزمندگان داشت. زیرا با وجود اینکه تانکهای خودی حضور داشتند اما در فاصله دور تیراندازی می کردند. من با روشن شدن هوا با تمام سلاحهای ضدتانک تفنگ ۱۰۶ و موشک اندازهای تاو با سرعت تمام به جاده اهواز خرمشهر نزدیک شده و زمانی که دشمن در برد سلاحهایمان قرار گرفت به صورت دشتبان آرایش گرفته ضمن انهدام تانکهای دشمن مستقر در جاده آسفالته رعب و وحشتی که برای آنها به وجود آمد، تعدادی تانک و نفر بر را سالم رها کرده و بقیه با وحشت تمام جاده را رها کردند تا نیروهای پیاده خودی جاده را به تصرف درآورند. در عملیاتی دیگر با دو دستگاه موشک انداز تاو توانستیم در مدت کمتر از ۵ دقیقه تعداد ۹ دستگاه تانک دشمن را منهدم کنیم که از نظر تاکتیک نظامی غیرقابل تصور می باشد. در چند عملیات دیگر افتخار حضور داشتم و در طول جنگ تحمیلی به دریافت هفت درجه نائل شدم و شش بار نیز مجروح شدم."
سرهنگ رفیع غفاری در بخشی دیگر از خاطرات در رابطه با عملیات بیت المقدس می گوید:
"پس از گذشت چند روز از پایان عملیات پیروزمندانه فتح المبین، روزی دستور دادند که بایستی تیپ به اطراف اهواز حرکت کند. این خبر تقریباً باور نکردنی بود. چون بعد از عملیات به آن وسیعی، به این زودی ها امکان عملیات جدید نبود و اگر هم می بایست عملیات جدیدی صورت گیرد چرا به این ضرب الاجلی؟ این مسئله قدری سؤال برانگیز بود ولی کسی درست نمی دانست که قرار است عملیات بیت المقدس شروع شود.
به هر ترتیبی بود حرکت کردیم و به اهواز رسیدیم و به زودی در تأسیسات شرکت پیروز مستقر شدیم. پس از استقرار، اکثر پرسنل به مرخصی اعزام شدند. پس از مراجعت از مرخصی جهت عملیات جدید به پشت رودخانه کارون روبه روی ایستگاه حسینیه اعزام شدیم.
بعد از چند روز آمادگی و شناسایی محورها در شب 10 اردیبهشت 61 با گذشتن از پل شناور که روی رودخانه کارون احداث شده بود عملیات بیت المقدس را شروع کردیم.
در آغاز عملیات، یگان های تیپ 55 هوابرد زودتر از یگان های دیگر به هدف رسیده بودند و توانستند پس از درگیری شدید تعداد زیادی از پرسنل دشمن را به هلاکت برسانند و با گرفتن تعدادی اسیر، مواضع اولیه قبل از جاده اهواز ـ خرمشهر را به تصرف خود درآورند که خود شاهد بودم این خبر را خیلی سریع به وسیله بی سیم جهت اطلاع و روحیه دادن به یگان ها مخابره کردند.
یگان های دیگر با تلاش فراوان به هدف های اولیه خود دست یافتند. ما با سلاح های ضدتانک همگی منتظر دستور حرکت بودیم. با نزدیک شدن به صبح هرچه با فرماندهی تماس گرفتم، به علت دور بودن نتوانستیم صدای آنها را دریافت کنیم و اگر آنها هم می خواستند با ما تماس بگیرند صدایشان به ما نمی رسید.
همین که هوا روشن شد با تمامی سلاح های ضدتانک گردان که زیر امر من بودند حرکت کردیم که خودمان را به یگان های پیاده برسانیم، اما هرچه رفتیم یگان های خودی را ندیدیم، تا اینکه به نزدیک جاده اهواز به خرمشهر رسیدیم.
از دور تانک ها و نفربرهای مسلح به مالیوتکای دشمن را دیدم که مدام تیراندازی می کنند. نفرات پیاده خودی هم چندکیلومتری سمت چپ ما سعی داشتند به جاده اهواز ـ خرمشهر نزدیک شوند. اما حرکت تانک های مستقر در روی جاده آسفالته به سختی صورت می گرفت و پیشروی آنها کند شده بود.
دستور دادند تفنگ های 106 م م که 10 قبضه بودند به صورت دشتبان آرایش گرفته و با آتش و حرکت پیش بروند تا در برد موشک تاو قرار بگیرند، همین کار انجام گرفت. با 10 قبضه تفنگ 106 و با دو قبضه موشک به صورت خط زنجیر حرکت کردیم و یک در میان سلاح های تفنگ 106 تیراندازی می کردند و پیش می رفتیم تا به برد موشک رسیدیم.

در این هنگام من شروع به تیراندازی و انهدام تانک ها و نفربرهای مسلح به موشک مالیوتکا کردم. وقتی تعداد 14 دستگاه تانک و نفربر را در روی جاده منهدم کردم بقیه تانک ها از روی جاده عقب نشینی کردند و نیروهای پیاده توانستند خودشان را به جاده برسانند. البته باز هم کمک و یاری خدا بود که ما بدون آسیب به آن صورت در مقابل آن همه تانک دشمن که بی وقفه سعی می کردند ما را مورد هدف قرار دهند، ایستادیم و آنها را منهدم کردیم.
در همان زمان وقتی می خواستم تانکی را مورد هدف قرار دهم، پشت دوربین موشک تاو نشستم، یکی از خدمه ها فریاد کشید: غفاری مواظب باش موشک می آید. ولی من تا بیایم از خود حرکتی نشان دهم دیر شده بود. خدا شاهد است، موشک مالیوتکا که دشمن شلیک کرده بود از چند سانتی متری از کنار گوشم رد شد و چند متر پشت سر من به زمین خورد و منفجر شد. حتی سیم موشک مالیوتکا بین آنتن بیسیم پی آر سی 46 که روی جیپ نصب بود و قبضه موشک تاو که روی جیپ سوار بود قرار گرفت که به وسیله سوزاندان توانستیم آن را پاره کنیم و تغییر مکان دادیم.
حدوداً 200 الی 300 متر به چپ رفته و آن یک نفربری را که تیراندازی می کرد، منهدم کردم. آن روز بعد از تصرف جاده اهواز ـ خرمشهر، تیراندازی دشمن شدت گرفت و بعد از دیدبانی گزارش شد که عراقی ها با تعداد زیادی تانک شروع به پاتک کرده و از سمت راست به گردان ما نزدیک می شوند تا خود را به جاده برسانند. به من نیز خبر دادند که خودم را به یگان سمت راست برسانم. با دیگر خدمه موشک سوار جیپ شدیم و به طرف جلو حرکت کردیم در آنجا دیدم تا چشم کار می کند تانک عراقی است.
ما شروع به تیراندازی کردیم. چهار تانک منهدم کرده بودم که بقیه تانک ها شروع کردند به عقب نشینی، فقط یک موشک دیگر داشتم، دنبال تانک می گشتم، در همین زمان یک تانک را که ایستاده و تیراندازی می کرد انتخاب نمودم و به طرف آن شلیک کردم. اما یک اتفاق باور نکردنی رخ داد، وقتی موشک را به سمت هدف هدایت می کردم، درست در زمانی که موشک می خواست به هدف بخورد یک تانک که عقب نشینی می کرد و تعداد زیادی از نفرات دشمن روی آن سوار بودند، در مسیر موشک و هدف قرار گرفت و موشک به آن اصابت کرد. آن تانک با نفراتی که روی آن بودند منهدم شد.
وقتی موشک های ما تمام شد، با هماهنگی که با جناب سرهنگ مهرپویا فرمانده گردان 158 کردم تعدادی موشک تاو از گردان آنها گرفتم و به گردان خودمان منتقل کردم. در این هنگام سربازی سراغ مرا گرفت. وقتی پیش من آمد در حالی که اشک شوق می ریخت و دعا و ثنا می کرد، گفت: ما چند نفر بودیم. رفته بودیم جلو و از داخل سنگرهای عراقی، غنائم جمع می کردیم و آنها پاتک کردند و ما را اسیر کردند. حتی تفنگ های ما را گرفتند. می خواستند دست های ما را ببندند که ناگهان دیدند که تعدادی از تانک هایشان منهدم می شود و بقیه هم عقب نشینی می کنند چون با نفربر آمده بودند بدون اینکه به ما کاری داشته باشند با عجله دویدند، سوار نفربرها شدند و عقب نشینی کردند و ما هم به یگان برگشتیم.
من هم با اظهار اینکه خواست خدای مهربان بود و مرا وسیله قرار داده بود که آنها اسیر نشوند صورت او را بوسیدم و دلداریش دادم. دیگر آن روز خبری از دشمن نشد.
فردای آن روز با یکی دو کیلومتر جلو رفتن به وسیله تفنگ 106 دو دستگاه نفربر منهدم کردیم و برگشتیم پشت جاده اهواز ـ خرمشهر. عصر روز 14 اردیبهشت ماه در حالی که روی جاده آسفالته پشت قبضه تیرانداز نشسته بودم، می خواستم تانکی را هدف قرار دهم که آن تانک زودتر از من شلیک کرد. گلوله تانک درست روبه روی من به لبه آسفالت اصابت کرد. ضمن اینکه موج انفجار مرا از روی جیپ به پایین پرت کرد، ترکشی هم به سمت چپ صورتم خورد وقتی دست روی صورتم گذاشتم احساس کردم قسمتی از صورتم رفته است، ترکش صورتم را شکافته بود. به طوری که فکر کردم کارم تمام است. با فریاد «یا حسین» تقریباً از هوش رفتم تا اینکه آمبولانس آمد و مرا تخلیه کرد. در بین راه از شدت درد کاملاً از هوش رفتم، ولی خواست خدا بود باز هم زنده بمانم و بیش از پیش در راه او و قرآن و اسلام و میهن اسلامی خدمت کنم.
پس از دو ماه بستری در بیمارستان و استراحت تا حدودی بهبودی نسبی به دست آوردم و با توجه به زمزمه هایی که در مورد مأموریت گردان ما در خارج از کشور یعنی لبنان بر سر زبان ها بود، به یگان خود در چنانه ملحق شدم. اما در حین این مأموریت به دستور امام رضوان الله علیه، مأموریت ما نیمه تمام ماند و لغو گردید."

سرهنگ علیمحمد سالارکیا از فرماندهان دفاع مقدس در مورد شجاعت و مهارت سرهنگ غفاری (که در آن هنگام درجه استواری داشت) در منطقه رقابیه در تابستان سال 1360 می گوید:
"تعدادی ازتانکهای دشمن ( 9 دستگاه) که به نظرمی رسید تازه به منطقه فوق رسیده اند (هنوز سنگر مناسبی درست نکرده بودند و برجک 8 دستگاه از آنها با چشم غیر مسلّح به وضوح دیده می شد) مشاهده نمودیم و با رعایت احتیاط منطقه و واحدهای دشمن را شناسایی کردیم و درمراجعت فرمانده لشکر ازمن پرسید راهکاری برای انهدام این تانکها باید جستجو کنیم، زیرا ممکن است در تدارک حمله ای باشند که پس از بررسی به این نتیجه رسیدیم که با موشک تاو این تانک ها را از دور هدف قرار دهیم و بهترین فردی که میتوانست این مأموریت را انجام دهد استوار غفّاری از گردان 135 هوابرد که درکنترل عملیاتی تیپ 1 لشکر در پای پل کرخه مستقر بود و به نام شکارچی تانک معروف شده بود برای این مأموریت مناسب دیدیم و لذا پس ازخاتمه بازدید آنروز مستقیماً به محل تیپ 1 لشکر در پای پل کرخه آمدیم و با فرمانده تیپ سرهنگ سلیمانجاه و جانشین ایشان سرهنگ پورداراب مذاکره کردیم و استوار غفّاری را احضار و به وی ابلاغ شد که باید این تانکها را منهدم کند البتّه حشمت دهکردی (فرمانده وقت لشکر 21) به وی گفت برای زدن هرتانک دو هزارتومان پاداش و تشویقهای مهمتری درپیش است که انشاءالله انجام خواهد شد. استوار غفّاری در پاسخ ابلاغ مأموریت جواب داد: چشم ، اطاعت می کنم و به یاری خدا این مأموریت را انجام خواهم داد.
آن روزها من جانشین فرمانده تیپ 1 لشکر 21 بودم. با ابلاغ این مأموریت و تلاش همگانی سریعاً امکانات لازم را برای انجام این مأموریت مهم فراهم کردیم. دو قبضه موشک انداز تاو و به تعداد لازم موشک تاو و با سه دستگاه خودرو جیپ میول (حامل موشک و موشک انداز) و وسایل و نیازمندیها و دو گروه خدمه موشک انداز را آماده کردیم و روز بعد استوار غفّاری با وسایل مذکور بهمراه عناصر تأمینی لازم به همراه افسر عملیات تیپ 2 لشکر 21 مستقر درمنطقه شوش به سمت شوش وعبدالخان اعزام شدند و تا بعد ازظهر آن روز به تنگ رقابیه می رسند وابتدا یک شناسایی دقیق توسط استوار غفّاری و افسر رکن سوم تیپ 2 لشکر 16 (تیپ قافلانکوه) در کنترل عملیاتی لشکر و با حداقل پرسنل برای متوجه نشدن دشمن انجام می شود و با توجه به اینکه متأسفانه زمینها رملی و امکان عبور خودرو وجود نداشته است و به منظور جلوگیری از سر و صدا استوار غفّاری تصمیم میگیرد موشک اندازها از خودرو پیاده شده و به کمک نفرات به صورت نفوذی و با فاصله که ایشان درنظرگرفته بود جابه جا شوند که با مهارت بسیار و رعایت اصل غافلگیری این کار انجام میشود و موشک اندازها به فاصله 20 تا 30 متری یکدیگر درجایی مستقر می شوند که بتوانند براحتی تانکها را هدف قرار دهند و با استفاده از کیسه های شنی ضمن کمک در استقرار موشک اندازها برای تأمین هم چند سنگر تعجیلی آماده می شود. شب فرا می رسد و عناصر تأمینی درمحل می مانند و استوار غفّاری در شروع روشنایی روز که عراقیها هنوز درخواب بودند در محل حاضر و به یاری خدا اولین موشک را شلیک می کند. اولین تانک دشمن منهدم می شود. موشک دومی که قبلاً ذخیره گذاری شده بود بلافاصله شلیک می شود. دومین تانک هدف قرار می گیرد و خدمه موشک اندازها به سرعت کار موشک گذاری را انجام می دهند و غفّاری این درجه دارشجاع و بی باک و ایثارگر ظرف مدت بسیار کوتاهی هشت دستگاه تانک دشمن را منهدم می کند. نهمین تانک موفّق می شود از مهلکه بگریزد. جهنّمی از آتش و انفجار گلوله های تانک به وجود می آید. عراقیها سر درگم می شوند و توپخانه عراق بدون هدف واحدهای ما را در منطقه میشداغ زیر آتش می گیرند که پاسخ مناسب به آنها داده می شود.
استوارغفّاری و پرسنل همراه سریعا وسایل سبک موشک اندازها را برداشته و از یک مسیر مخفی که در دید عراقیها نبوده است به عقب می آیند و بقیه وسایل به تدریج تا بعدازظهر از محل اجرای مأموریت عقب آورده می شود و بدین ترتیب برگ زرینی در 8 سال مقاومت و جنگ تحمیلی ورق می خورد و با این حرکت نیروهای دشمن متحمّل ضایعات وتلفات سنگین می شوند و بقیه تانکهای موجود خود را نیز درمنطقه به عقب برده و درفاصله دورتری مستقر می کنند. این عمل قهرمانانه استوار غفّاری هرگز فراموش نخواهد شد و این عملیات یکی از درخشانترین نفوذها به مواضع دشمن و ضربه ای مؤثّر به آنان به شمار می رود.
با تکمیل شدن وسایل موشک اندازها و تخلیه آنها به عقب استوارغفّاری در میان شادی گروه رزمی مستقر در میشداغ منطقه را به سوی پای پل کرخه ترک می کند و درتیپ 1 مورد تشویق و تقدیر فرماندهان قرارمی گیرد و در همان روز با کسب مجوز از نیروی زمینی وی به درجه ستوان سومی مفتخر و به او ابلاغ می شود.
ستوان غفّاری قبلاً نیز به هنگام پاتک دشمن شجاعانه به نبرد با تانکهای دشمن می پرداخت. وی افسری شجاع ، آرام و خونسرد و بسیار مسلّط به موشک تاو بود و درعملیات تپه چشمه هم به خوبی درخشید و تعدادی ازتانکهای دشمن را منهدم نمود. وی همچنین در هنگام محاصره سوسنگرد توسط تانکهای دشمن سریعا به آن محل اعزام و در شکست محاصره تعدادی از تانکهای دشمن را منهدم می سازد و یکی از دلایل شکست دشمن درپیشروی به عمق خاک میهن ما و نرسیدن به اهداف شومشان وجود این دلاور مردان و قهرمانان سرافراز است."

امیر سرتیپ محمدی فر فرمانده اسبق نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مورد غفاری گفته است: "رفیع غفاری با انهدام یک لشکر کامل زرهی عراق، ضربه ای مهلک به رژیم بعثی وارد کرد. وی می افزاید: ایران و ایرانی باید به وی افتخار کند چرا که دستیابی به چنین رکوردی در جنگ ها کاری بسیار دشوار و حتی غیر ممکن است."
محمدی فر می گوید: "برای اثبات موضوع انهدام این تعداد تانک و نفربر از سوی رفیع غفاری با بررسی اسناد و با گفتگو با شاهدان عینی دو کتاب توسط نیروی زمینی ارتش و مرکز اسناد انقلاب اسلامی تدوین و به چاپ رسیده و تمامی مدارک و شواهد در این کتاب ها به صورت مستند بیان شده است."

سرتیپ کریم عبادت فرمانده سابق تیپ 55 هوابرد شیراز در دوران دفاع مقدس نیز می گوید: "رفیع غفاری بدون کمترین اشتباه و با حداکثر دقت موفق به انهدام تانک ها و نفربرهای دشمن می شد و وی توانایی بسیار زیادی در این زمینه داشت."
رفیع غفاری هم اکنون با 45 درصد جانبازی دوران بازنشستگی خود را طی می کند. گفتنی است به پاس دلاورمردی های او برابر دستور فرماندهی نیروی زمینی تندیسی در تیپ ۵۵ هوابرد شیراز با عنوان شکارچی تانک ساخته شده است.


منابع:

hamshahrionline.ir

webber.miyanali.com

achachi1.blogfa.com

rahrovan-artesh.ir
 

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.

  • سرباز وطن 12 0

    درودبه شرف دلیرمردانی چون آقای رفیعی

  • مهدی 10 1

    درود بر دلیر مرد ارتشی گمنام که در صدا و سیما و جراید و تبلیغات اسمی از آنها نیست و برای مردم گمنامند ولی در پیش گاه خدا سرافرازند

  • شاهین 6 0

    اگر ارتش وارتشیان شیرپاک خورده ی آنزمان،نبودند.الان ایران هم نبود

    • احمدمعماری 2 0

      من سرباز زیردستش بودم این مرد بزرگ با سربازاش در یک سنگر زندگی میکرد متاسفانه در عملیات بدر بد جور مجروح شد

  • رحمان داودی 4 0

    خیلی عالی میباشد

  • عبدالحسین ذاکری 4 0

    درود خدا بر این مرد غیور یادش بخیر و یاد آقایان گلویش و مقدم و ملک ستوان و شیراز و عزالدین لو و حاتمی و ملک ستوان و گفتگو و محمدی و جیرودی وشغابی و سنگالی و همه عزیزان بخیر فراموش نمیکنم فروردین سال 61 . مزدوران بعثی در ایستگاه حسینیه من وظیفه متولد سی و هفت در کردان 135 هوا برد بودم در جریان پاتک با تانک و نفر بر هجوم آوردند شاید اگر تا کمتر از پنج دقیقه فرصت ادامه حرکت پیدا میکردند تلفات سنگینی بما وارد می شد که به یکباره انفجار تانک و نفربرها برویمان شروع شد و دود و آتش بپا شد و تعدادی ع ایی هم تانک ها و نفربرها را رها کردند و فرار بر قرار ترجیح داده و از مهلکه گریختندو گفتیم رفیع دمار از روزگارشان در آورد و ما هم صلوات .هرجا هستند عاقبت بخیر باشند

  • ناشناس 3 0

    عشقی دستت طلا

  • حمید 1 0

    درود بر تو مرد!!!
    امروز چقدر جالی خالی مردان مرد احساس می شه
    که اگر این فدشتگان دلاور نبودند الان باید زیر یوغ شیطان می بودیم