مولفههای هویتساز هویت دانشجویی
وبلاگ تین نیوز، سعید معیدفر | فرد در دوره جوانی محافظهکار نیست و دنبال تغییرات است. معترض و منتقد است و روحیه رادیکال و افراطی دارد، نکته مهم این است که این روحیه جوانی با شرایط دانشگاه تایید میشود. اگر در عمق پیدایش جنبشهای اجتماعی که در دنیا سربرآورده، دقت کنیم، میبینیم که آغازگران آنها و صف اول این جنبشها جوانان و دانشجویان هستند. موتور محرک پرمایهترین جنبشهای اجتماعی مثل جنبشهای زنان و محیط زیست جوانان هستند.
وقتی از دریچه جامعهشناسی به مفهومی بپردازید، به درک و دریافت ویژه و متفاوتی از آن موضوع دست خواهید یافت. از همینرو است که با این نگاه میتوان مباحث اجتماعی را بهگونه دیگری دید. با دکتر سعید معیدفر، استاد دانشگاه تهران و عضو انجمن جامعهشناسی، درباره تبیین علم جامعهشناسی از مفهوم هویت دانشجویی و دانشگاه را گفتوگو کردیم.
آیا میتوانیم مفهوم هویت دانشجویی را بهعنوان یک هویت مشخص بهرسمیت بشناسیم؟
معمولاً در جامعهشناسی این بحث اصلی وجود دارد که هر فردی که عضو نهادها و گروههای مختلف اجتماعی است در هر کدام نقشهایی ایفا میکند که مجموع آنها هویت کلی او را بهعنوان فردی متعلق به آن جامعه تعریف میکند. فرد با توجه به نقشهای مختلف اجتماعی که دارد و متناسب با آن نقشها، هویتهای ویژهای دارد. برای مثال، در خانواده، محل تحصیل، محل کار یا انجمنهایی که در آنها عضو است هویت شغلی، فردی، یا حرفهای متفاوتی دارد. مجموع اینها هویت کلی او را میسازد. هویت دانشجویی یکی از خرده هویتهاست. زمانیکه فرد به سن تحصیل در دانشگاه
میرسد، با توجه به نقشهایی که دارد، خواهناخواه یک هویت خاص پیدا میکند. گاه ممکن است هویتهای خرد فردی آنقدر مهم باشد که روی هویت کلی او تاثیر بگذارد. هویت دانشجویی به دلیل شرایط سنی، صلابت و موقعیتش هویت اثربخشی است که روی هویت کلی فرد تاثیر میگذارد.
هویت و هویت دانشجویی را چطور تعریف میکنید؟
در جامعهشناسی تعاریف متفاوتی از هویت ارائه میشود. مثلاً در تعریف هویت گفته میشود: مجموع تعلقهایی است که فرد به جامعه خود دارد. میتوان گفت هر فرد با عواملی که تعیینکننده شخصیتش است شناخته میشود. از طرفی، دیگران از نقش فرد انتظاراتی دارند، و خود فرد هم از خودش انتظاراتی دارد که مجموع اینها در بعد عاطفی و شناختی، هویت او را میسازد و فرد هم خودش را از آن طریق میشناسد. هویت دانشجویی که یکی از عناصر اصلی علم جامعهشناسی است، مجموع انتظاراتی است که از یک فرد دانشجو در نقش و جایگاهی که قرار گرفته میرود. برای شناخت خوب این هویت
باید جایگاه دانشگاه و دانشجو و عناصر تشکیلدهنده دانشگاه را خوب بشناسیم تا انتظارات، و نقشها و درگیریهای دانشجو را بفهمیم. این عوامل تعیینکننده هویت دانشجویی است.
آیا میتوان برای دانشگاه هم هویت مشخصی قائل شد؟ محلی با نام دانشگاه چه مشخصههایی دارد؟
دانشگاه موقعیتی است که مختصاتی ویژه خود دارد. بعضی از این مختصات را اینطور میتوان برشمرد. فرد تا زمانیکه دانشآموز است، درگیر موقعیتهای محدودکننده است و بهعنوان موجودی وابسته به خانواده تعریف میشود. مدرسه دروسی را که او باید بخواند تعیین میکند، ساعات مشخصی باید در مدرسه حضور داشته باشد و در صورت غیبت باید خانواده مطلع باشند. بهطورکلی، میتوان گفت جایگاه محدودی برای دانشآموز وجود دارد. اما یکی از مختصات دانشگاه این است که فرد از اراده و اختیار بیشتری برخوردار است. نیازی نیست در تمام ساعاتی که خارج از خانه به سر
میبرد برنامههای تعریفشدهای داشته باشد. یا برخی افراد برای ورود به دانشگاه از خانه و خانواده خود جدا میشوند، دوری از خانه را تجربه میکنند، احساس استقلال بیشتری دارند و قدرت بیشتری برای انتخاب دروس و زمان کلاسهایشان پیدا میکنند. در کسانی که با دانشجو شدن از خانواده خود جدا میشوند تجربه استقلال همراه با تحصیل خیلی بیشتر است. امکان انتخاب، تصمیمگیری راجع به وقت خود، ارتباط با گروههای دیگر مثل انجمنها و تشکلهای دانشجویی، و عضویت در گروههای صنفی، سیاسی، فرهنگی، و حتی نهادهایی خارج از دانشگاه خود به خود این فرصت را
پیش میآورد که فرد در تکوین شخصیت خود نقش بیشتری داشته باشد.
این ویژگیهایی که در مورد مختصات دانشگاه میفرمایید در رابطه دانشجو با استاد هم خودش را نشان میدهد؟
رابطه دانشجو و استاد با رابطه دانشآموز و معلم متفاوت است. رابطه دانشآموز و معلم نسبتاً یکسویه است. البته، در کشور ما اینطور است، نه در کشورهای توسعهیافته. دانشجویان در دانشگاه هم گاهی همان رابطه دانشآموز و معلم را انتظار دارند. اما ترجیح دانشگاه و اساتید این است که دانشجو در کنشهای خود فعال باشند و امکان پرسشگری، نقد و نپذیرفتن داشته باشد. از فرد دانشجو انتظار میرود که رابطه یکسویه پیشین را کنار بزند، کمکم ذهن پرسشگری پیدا کند، برای تکوین شخصیت علمی و اجتماعی خود تلاش کند، و در فرایند کنش متقابل قرار گیرد. به این ترتیب،
فرد کمکم میتواند به برخی چیزها اعتراض کند. با توجه به اقتضائات سنی دوره جوانی، این موضوع متغیر مهمی است. ویژگی دوره کودکی تبعیت است که البته این روزها این ویژگی هم در حال تغییر است. ویژگی دوره میانسالی و سالمندی نیز محافظهکاری است و اینکه فرد برای حفظ وضعیت موجود، بهنجار و مطیع است و علاقهای به ریسککردن ندارد. اما فرد در دوره جوانی محافظهکار نیست و دنبال تغییرات است. برای تغییردادن بسیاری چیزها انرژی دارد. معترض و منتقد است و روحیه رادیکال و افراطی دارد، چون هنوز تعیّن شخصیتی پیدا نکرده. نکته مهم این است که این روحیه جوانی با شرایط
دانشگاه تایید میشود. اگر در عمق پیدایش جنبشهای اجتماعی که در دنیا سربرآورده، دقت کنیم، میبینیم که آغازگران آنها و صف اول این جنبشها جوانان و دانشجویان هستند. موتور محرک پرمایهترین جنبشهای اجتماعی مثل جنبشهای زنان و محیط زیست جوانان هستند. یکی از ویژگیهای اساسی مباحث اجتماعی که اندیشمندی مثل رابرت مرتون به آن میپردازد، شک است که به آن «شک سازمانیافته» میگوید. موقعیت دانشجویی موقعیت شک است. انسان دائم تغییر میکند و دانشجو و دوره جوانی این تغییرات را رقم میزند، در حالی که کمی بالاتر و کمی پایینتر
سن تغییر نیست. افراد در جوانی و در دانشگاه به خیلی از چیزهایی که از کودکی به آنها گفتهاند شک میکنند، و میخواهند آنها را عوض کنند. ذهن زیر سؤال برنده و شکًاک دانشجو خود به خود منجر به این میشود که فرد به بسیاری از چیزهایی که قبلا پذیرفته شک کند، مثل اعتقادات، شعائر تعریفشده، و هنجارها. البته این شک، بسیار خوب و علمی است. نشاندهنده پویایی جامعه است. این مرحلهای است که از آن عبور میشود و تفکر فرد پس از نتیجهگیریهای نهایی تثبیت میشود. اگر دانشجو ساکن و منجمد باشد، جامعه هم از حرکت باز میایستد. این فقط برای جامعهای که
نظام سیاسی بسته دارد و محیط دانشگاهی را هم بسته میخواهد خوب است. این وضعیت برای جامعه فعال و پویا خوب نیست. اگر هویت دانشجوی جامعهای فعال و سیال باشد، منجر به رشد و اعتلای جامعهاش میشود.
پس نظامهای سیاسی باید جنبشهای دانشجویی را جدیتر از این بگیرند. چطور میتوان جنبش دانشجویی را به سمتی سوق داد که برای جامعه مفید باشد؟
اگر اعتقاد داشته باشیم که انسان موجودی الهی و مثل بقیه مخلوقات عالم هدفمند است، مسئله فرق میکند. اما ممکن است تصور برعکسی داشته باشیم، اینکه انسان باید مدام کنترل شود و مواظب رفتار و تفکرش باشیم. با چنین رویکردی نظام اجتماعی و جامعهای تعریف میکنیم که باید مدام مواظب آدمهایش باشد. کنشها، نگرشها و رفتارهایش باید تحت نظارت باشد، چون موجود خطاکاری است و ممکن است اشتباه کند. این دید اسلامی، مثبت و واقعبینانه نیست. در انسان هم عناصر متعالی و هم عناصر فسادپذیر وجود دارد. هر فرد از محیط اجتماعیای که در آن متولدشده
فرایندهای جامعهپذیری، ارزشها، هنجارها و برخی مولفههای مثبت را دریافت میکند. از طرفی، در یک خانواده متلاشی هم فرایند معکوسی را دنبال میکند. اما بهطور منطقی، افراد در هر نظام اجتماعی که ارزشها و هنجارهای خود را دارد، نقشهای خود را میپذیرند. خدا انسان را خلاق و پویا آفریده است. اگر روابط اجتماعی فرد را در دوره دانشگاه هم محدود و کنترل کنیم، خودبهخود جامعه مردهای بهوجود میآید، اما اگر به محیط دانشگاه اعتماد کنیم و جوان هم مایههای اولیه در دوره رشد را داشته باشد، خودبهخود با روحیه پرسشگری ترکیب
میشود و این در مجموع، راهبردی مثبت برای تحول افراد جامعه و نهایتاً خود جامعه است. باید جوانها را باور کنیم و به پویایی و فعالبودن دانشگاه کمک کنیم. باید در دانشگاه به جوانها مجال بدهیم که پرسشگر شوند و قواعد خاص اجتماعی و حوزههای فرهنگی- اجتماعی را زیر سؤال ببرند. سؤالهای جدید منجر به یافتن پاسخهای جدید میشود. این موضوع خواهناخواه مثبت خواهد بود. شاید ابتدای ورود دانشجو به این فضا برخی رفتارها برخورنده باشد، اما در نهایت منجر به رشد او میشود. خواهناخواه، هر تغییر و تحولی ممکن است ضایعاتی داشته باشد، اما این یک
اصل است که انسان فضای کنترلی را تحمل نمیکند و عصیان میکند. مسئولان نباید از دید کنترلی به جامعه نگاه کنند.
از این زاویه، دانشگاههای ما در چه وضعیتی قرار دارند؟
دانشگاههای ما در بعضی موارد ضعیفند و در بعضی دیگر وضعیت نسبتاً قابل قبولی دارند. در بعضی موارد دانشگاهها ضعیف عمل میکنند و در بعضی موارد معتدلند، اما باید پویاتر از این باشند. در حال حاضر، ذهن و روحیه پرسشگری در دانشگاههای ما کمرنگ است. باید فضای دانشگاه را به محیطهای نقد و پرسشگری تبدیل کنیم. مدتی طول میکشد تا این فضا نهادینه شود. کلاسهای پرتحول و پویا همین جور آغاز میشود. نقد و پرسش و به چالشکشیدن استاد باعث میشود که استاد هم خودش را بهروز کند و بکوشد پاسخ سؤالات جدید دانشجویانش را پیدا کند. رشد دانش و
حوزه تعاملی در دانشگاههای ما ضعیف است. بین اساتید با دانشجویان و اساتید با همدیگر تعامل علمی وجود ندارد. درگیری ذهنی و فکری است که منجر به اجماع علم و تولید دانش میشود. دانشگاههای ما از این نظر ضعیف است و انجمنهای علمی هم خودشان را بهطور شایستهای بروز نمیدهند. دانشجویان رغبت لازم را دارند که در این فضاها مشارکت کنند. پس باید امکانات این نوع مشارکتها را برایشان زیاد کرد.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.