| کد خبر: 248531 |

داستان برند ایران کاوه؛

نام «ایران کاوه» را از کاوه آهنگر گرفتم

ماک (به انگلیسی Mack) شرکت صنایع سنگین آمریکایی است، که در حال حاضر از زیر مجموعه های شرکت خودروسازی ولو به شمار می آید.

تین نیوز

 ماک (به انگلیسی Mack) شرکت صنایع سنگین آمریکایی است، که در حال حاضر از زیر مجموعه های شرکت خودروسازی  ولو به شمار می آید. این شرکت در گذشته تولیدکننده انواع کامیون، اتوبوسو اتوبوس برقی بود، ولی امروزه تنها در زمینه تولید کامیون فعال است.شرکت ماک در سال ۱۹۰۰ توسط جک، آگوستوس و ویلیام ماک تحت نام شرکت برادران ماک، در بروکلین – نیویورک تأسیس شد.

به گزارش تین نیوز، در آغاز دهه ۱۳۴۰ علی اصغر قندچی با تاسیس شرکت ایران کاوه ، شروع به مونتاژ قطعات کامیون ماک آمریکایی و بعضا بومی سازی برخی قطعات آن، با توجه به آب و هوا و اقلیم ایران کرد و با استقبال بسیار مواجه شد؛ بطوریکه فروش ماک کاوه از فروش ماک آمریکایی پیشی گرفت.هنگامی که قندچی توانایی خود را نشان می دهد، نخستین پروانه ساخت کامیون را از دولت دریافت می کند و بدین سان، کارخانه «ایران کاوه» را بنیان می گذارد؛ کارخانه ای که به سرعت گسترش می یابد و محصولات آن، جاده های ایران را درمی نوردند. افتخار او این بود که قطعه ایرانی با کیفیت بالا می سازد و مشتریانْ قطعات و کامیون های ساخت او را به نمونه های خارجی ترجیح می دهند. شرکت ایران کاوه در سالهای بعد از انقلاب مصادره شد و به شرکت سایپا دیزل تغییر نام یافت

قندجی در گفتگوی مفصلی که با مجله «کارخانه دار»  انجام داده ، تاریخچه خواندنی از شکل گیری برند ایران کاوه ارائه کرده است. این گفتگو در شماره دوم این مجله چاپ شده است. بخش های مربوط به برند ایران کاوه را  اینجا باز نشر می کنیم 

آهنگر بودم و عاشق کاوه آهنگر

اصغر قندچی به سال ۱۳۰۷ در تهران زاده شد. پیشه پدرش وکالت بود و می خواست فرزندانش هم پی تحصیل علم و دانشگاه بروند. اما اصغر قندچی از همان نوجوانی درس را کنار گذاشت و به کار فنی در گاراژهای تهران روی آورد؛ پافشاری پدر بر تحصیل پسر هم، به جایی نرسید. از اوایل دهه ۱۳۲۰ که وارد گاراژی روبه روی کافه شکوفه تهران شد، تا اواسط دهه ۱۳۴۰ که گذر «دولت» به «دروازه قزوین» افتاد و گره کار معاون وزیر اقتصاد به دست اصغر قندچی باز شد، «اوستا اصغر آهنگر» پیچ و خم کار بر روی خودرو و کامیون را چنان آموخته بود که می توانست بدنه و شاسی کامیون ماک آمریکایی را خود بسازد و با سوارکردن موتور و گیربکس روی آن، کامیون بسازد. 

از ماک بزرگتر ندیدیم که بسازم 

آقای قندچی! چطور از میان این دامنه گسترده صنعت، خودرو و کامیون، شما به سراغ «ماک» رفتید و در این زمینه تخصص یافتید؟

چون ماشین دیگری بزرگتر از ماک نبود! من هم زیاده خواهی داشتم، از اول دنبال بزرگ ترین بودم. هر چی ماشین سنگین و بزرگ بود برای من کوچک بود؛ دنبال بزرگترش بودم. اگر ممکن بود، به طیاره هم دست می انداختم! خوب، ماشین بزرگ نبود، بعدا ماک به مردم یاد داد که می توانند کامیون بزرگ داشته باشند.

خوب! شما در گاراژ خود مشغول بودید و با آهنگری و امکانات محدود خود، نمونه ای هم از کامیون ماک ساخته بودید. چه شد که آن گاراژ به کارخانه بزرگ ایران کاوه تبدیل شد؟

موضوع از التیماتوم شاه به وزرات اقتصاد شروع شد. ما در کارگاه آهنگری خودمان برخی قطعات مورد نیاز ماک را می ساختیم. آقای رضا نیازمند در وزارت اقتصاد مجوز مونتاژ مرسدس را در ایران نداده بود و مرسدس هم کمپانی بسیار مهمی بود. به همین خاطر، نماینده مرسدس پیش شاه رفته بود و شکایت کرده بود. شاه هم سپرده بود که یا نیازمند باید طی ۶ ماه یک خودرو بسازد یا از پستش کناره گیری کند!

آن روزها کارگری که بتواند همه کارهای فنی را بکند کم بود، بازار من هم داغ بود. مرحوم نیازمند و مهندس شیرزاد به خاطر اولتیماتومی شاه برای ساخت خودرو، به دنبال فردی بودند که بتواند خودرو بسازد و پس از پرس وجو در بازار، مرا به ایشان معرفی کرده بودند. در واقع ما به سراغ آنها نرفتیم؛ آنها سراغ ما آمدند، و البته یک خُرده دیر. یعنی مملکت دیر متوجه صنعت شد و می توانست زودتر شروع کند. با گرفتاری هایی که مملکت پیدا کرده بود، همه کارها عقب افتاده بود. مردم خسته بودند که چرا کاری نمی شود!

رضا نیازمند چی می خواست از شما؟ گفته می شود که قرار بوده یک جیپ بسازید تا برای شاه به نمایش درآید؟

آقای نیازمند دیده بودند که بدنه ماک را در کارگاه خود ساخته ام. پرسید: «می توانی جیپ جنگی بسازی؟» گفتم: بله. دو ماه زمان خواستم. موتور جیپ آمریکایی بود، اما بدنه و سایر قطعاتش را خودم ساختم. در نمایشگاه غرفه بزرگی به من داده بودند و من هم کارهای خودم را از جمله تریلی صد تن و آن جیپ آورده بودم. شاه از کنار همه غرفه ها می گذشت، تنها به غرفه ما وارد شد. دید انگار ما حرف های دیگری داریم. پرسید: «اینها ساخت کجاست؟» گفتیم: همه را خودمان ساختیم. گفت: «عجب، انگار ما همچین صنعتی داشتیم و خودمان نمی دانستیم!» نشست و گفت وگو کرد. خواست خودنمایی ایی بکند، گفت: «این چیزهایی که تو ساختی، لابراتوار و… می خواد، اینطور که نمی شود!» گفتم: «اعلیحضرت ما لابراتوار نداشتیم، اما روی تجربه اطلاعاتی پیدا کردیم؛ مثلا فهمیدیم که چه نوع فولادی را برای چه نیازی کار کنیم». چند تا فولاد را ردیف کردم و توضیح دادم که کدام به چه دردی می خورد، روشن شد! خوشش آمد که بیشتر بپرسد، دلش می خواست بنشیند با ما حرف بزند تا شب. واقعیت این است که به حوزه صنعت علاقه داشت. چند دفعه از من پرسید: «وام گرفتی؟» گفتم: نه! پرسید: «هیچ جایی به تو کمک کرده؟»، گفتم: «نه». وام هم نمی خواستم، چون من می دانستم که کمک هم بگیریم، حرام می شود. چون با یک نفر و دو نفر که این مملکت آباد نمی شود. بالاخره بعد این نمایشگاه، وزارت اقتصاد هم از اولتیماتوم ۶ ماهه شاه خلاص شد، اولین پروانه ساخت کامیون در ایران را هم به من داد.

ماک ساخت ما، در جاده های ایران، مقاوم تر بود

جناب قندچی! مخالفان صنایع دوره شما، ادعا می کنند که کار صنایع آن دوره مونتاژ قطعات خارجی بوده و ساخت وساز نداشتید. شما چه قطعاتی از کامیون ماک را می ساختید؟

اینطور نیست. اگر می دانستم که این حرف های نادرست قرار است گفته می شود، همان روزها مدعیان را می کشیدیم زیر اخیه [بازخواست می کردیم] و نشان می دادیم که اشتباه می کنند. اگر آن صنایع هنوز بود، به یکی یکی آنها نشان می دادیم که کارها چطور پیش می رود. ما اصلا به خارج کار نداشتیم. ما با خارجی ها بگو مگو داشتیم. اینکه می گویم غلو نیست! حقیقت است

ما غیر از قطعات موتوری و گیربکس، همه را خودمان می ساختیم. چون قطعات موتور و گیربکس همه با ماشین ساخته می شود. یعنی نقشه یک قالب را باید بدهند به کارخانه مربوطه، کارخانه با ماشین تخصصی بسازد. حتی در گاراژ که بودیم [یعنی قبل از تأسیس ایران کاوه]، شاسی و قطعات مربوطه را دراز می کردیم، خودمان می ساختیم، بدنه را هم که با دست می ساختیم، قطعات موتور و گیربکس و دیفرنسیال را هم که غنیمت مانده بود از هندوستان و پاکستان و از آن طرف ها می آوردند، ما سرهم می کردیم. برای موتور از موتور کُمِنز استفاده می کردیم. بعدا آمریکایی ها دیدند که ما می توانیم ماک بسازیم، قلقلک شان گرفت. آمدند موتور را دادند و همکاری کردند.

بدین ترتیب، شما تقریبا اغلب قطعات خودروِ ماک را در ایران می ساختید و کامیون را روانه بازار می کردید. تفاوت محصول شما با کامیون های خارجی چه بود که کارتان رونق گرفت؟

ما در تمام آن چیزایی که با دست درست می شد، موفق بودیم، صد در صد هم موفق بودیم. اختراعی نکردیم. اما قطعاتی می ساختیم که به درد جاده های ایران بخورد. آمریکایی ها کامیونی درست می کردند برای آسفالت های خودشان. جاده های ما مثل پلکان بود. باید ماشینی می ساختیم که روی آن جاده ها راه برود. تمام قطعاتی که ما ساختیم هیچ کدام برگشت نخورد. همین الان هم سرکوه ها اگر ببینید کامیون ماکی راه می رود، همه قطعاتش ایرانی است، خارجی نیست. ما با آمریکایی ها مرتب بگو مگو داشتیم. اول به خواست ما که قطعات متناسب با جاده های ما تحویل دهند تن نمی دادند. می گفتند ما ماشین برای جاده های خودمان می سازیم: American Truck, American Road (جاده آمریکایی کامیون آمریکایی می خواهد)، ما گفتیم آها! خوب زودتر بگو. ما هم می گوییم Iranian Truck, Iranian Road (جاده ایرانی کامیون ایرانی می خواهد). بالاخره از رو رفتند. همکارهای ما – حالا غیبت نباشد- مهندسان آن روز ما فکر می کردند هرچه آمریکایی ها می گویند، درست است. ما مخالف بودیم. چیزی که نیازهای ما می گوید، جاده های ما نیاز دارد، درست است. خوب آمریکایی ها فکر تجارت خودشان بودند، ما فکر این بودیم که خودمان را بشناسانیم که این چیزی که ما درست کردیم به درد چه می خورد. اما خوب! الان خیلی عقب ماندیم از صنعت، خیلی عقب ماندیم.

در ایران کاوه برنامه ای داشتید که کار را گسترش بدهید و موتور و گیربکس و… را هم تولید کنید؟

آنها همه با ماشین ساخته می شدند که طرح و نقشه اولیه را می دانند و تولید انجام می شد. بعضی از این تولیدها داشت راه می افتاد. چند نوبتی به ماشین سازی تبریز رفتم و قطعاتی که فکر می کردیم ماشین سازی می تواند بسازد سفارش می دادیم. کارهایی که ما با دست انجام می دادیم خیلی سخت تر بود. ولی در کل، تولید کامل این قطعات آرزوی ما بود. حالا من خودم بودم و خودم. کسی نبود که به من کمک کند. نمی خواستم کسی برای ما نقشه بکشد! کافی بود فقط بیایند مثلا بگویند فلان چیز را می خواهیم بسازیم، شما عرضه دارید برای ما بسازید، اگر ندارید، بدهیم دیگران بسازند. کسی از ما چیزی نخواست. تنها کسی که به کار ما ایراد گرفت شاه بود که گفت این جوری که نمی شود تولید کرد، امکانات می خواهد، لابراتوار می خواهد. همین قدر هم که رفتیم جلو، به قول قدیمی ها و جدیدی ها فضولی کردیم.

پس برنامه برای ساخت موتور و گیربگس هم داشتید؟

بله. شروع کرده بودیم به ساختنِ هرچه بود و می توانستیم. یعنی اگر آن روزها یک خُرده آنها عقلشان می رسید یا ما زورمان می رسید، کارخانه دنده سازی و بقیه را هم ساخته بودیم. برای همه چیز برنامه داشتیم. ما دلمان می خواست همه چیز را بسازیم. همه چیز را هم شروع می کردیم. اما نه بودجه ای برای این کار بود، نه کلاسی گذاشته بودند. هر چی یاد گرفتیم تجربه خودمان بود. خوشبختانه هرچه درست کردیم موفق بود. البته اصلش را ما دیده بودیم و الگو گرفته بودیم. چیزی هم که ما ساختیم بهتر از جنس آمریکایی بود. این از تنبلی آنها یا هوشیاری ما نبود. نمی گویم که ما بهتر از آنها بودیم. ما جاده های خودمان را می شناختیم. کار به جایی رسید که آمریکایی دست هایشان رفت بالا.

چندتا کامیون تولید کردید؟ آمار دارید؟

۵۰ هزار تا شد، با چند هزار وارداتی که مونتاژ آورده بودیم.

 

آخرین اخبار حمل و نقل را در پربیننده ترین شبکه خبری این حوزه بخوانید
منبع: رسانه ویژه صنعت و صاحبان صنایع- کارخانه دار

اخبار مرتبط

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.