| کد خبر: 23315 |

تغییرات اقتصادی و نظم اجتماعی

وبلاگ تین نیوز | سوال کلیشه‌ای و تکراری اول مرغ به‌وجود آمد یا تخم مرغ را که قطعا شنیده‌اید؟ نسبت تغییرات اجتماعی و دگرگونی‌های اقتصادی هم چیزی از جنس همین سوال است البته با این تفاوت که تکراری ‌بودن این مقوله بیش از آنکه معطوف به کلیشه باشد تفسیرپذیر است به این معنا که برهم‌خوردن نظم اقتصادی باعث تغییر چیدمان اجتماعی خواهد شد و تغییر چیدمان اجتماعی در پی‌خود نظم تازه‌ای در عرصه اقتصادی باز تولید خواهد کرد.
 
به‌عنوان مثال می‌توان به مسئله اصلاحات ارضی در کشورمان اشاره کرد که ضمن تغییر شیوه تولید کشاورزی و برهم‌زدن نظم اقتصادی سابق باعث برهم‌خوردن مناسبات اجتماعی در عرصه ارباب رعیتی شد. با بیان این مقدمه نگاهی به وضع موجود می‌اندازیم؛ صحبت‌های وزیر محترم رفاه و دغدغه‌های نمایندگان مجلس در مورد معضل بیکاری رابارها در همین نشریه وسایر جراید مرور کرده‌ایم. 

به‌راستی مشکل بیکاری را چطور می‌‌توان حل کرد؟ چرا به‌رغم وجود این همه سازمان و نهاد متولی اشتغال و یا صرف بودجه‌های چند ده میلیارد دلاری(پروژه‌های زودبازده) بازهم بارشد نرخ بیکاری مواجهیم؟ اساسا بیکاری در کشور ما چه تعریفی دارد؟ آیا می‌‌توان تعاریف سازمان بین‌المللی کار از اشتغال را قابل تعمیم به فضای اجتماعی کشورمان دانست؟ واقعیت مسئله این است که ما برای مواجه با یک مسئله علی الخصوص در عرصه اجتماعی از مکانیسم‌های انکار و یا تقلید استفاده می‌‌کنیم یعنی یا منکر وجود اصل مسئله می‌شویم و یا می‌‌گوییم در فلان کشورهم این کار را کردند و نتیجه گرفتند. 

در واقع علت‌العلل ابتلائات فعلی ما در عرصه اقتصاد اجتماعی همین است. چون در کشور ما مدیر(انسان) مولد و دارای ذهن خلاق که توانایی درک وحل مسئله را داشته باشد کم داریم در پی راه‌حل دیگران روانه می‌‌شویم. به یاد دارم در ایام اجرای پروژه‌های زودبازده؛ طراحان این پروژه می‌گفتند که در هندوستان هم بنگاه‌ها و تعاونی‌های روستایی کوچک و زودبازده به نتایج مطلوبی رسید! آن بزرگواران هرگز به تراکم روستایی در هند و پراکندگی روستایی در ایران و فراوانی بارندگی در آنجا و ارتباط مسئله اشتغال با حیات در هند و رابطه اشتغال با معاش و منزلت در کشورمان و.... ده ها تفاوت دیگر توجه نمی‌کردند! نتیجه اینکه این همه هزینه صرف شد اما نتیجه مطلوب حاصل نیامد. 

حالیه هم انگار در بر همان پاشنه می‌‌چرخد. وقتی با گرته‌برداری از مدل آموزش غربی به گسترش کمی دانشگاه‌ها مبادرت می‌‌کنیم و از طرفی میان نیاز بازارهای و آموزش‌های آکادمیک تناسب معقولی وجود ندارد باید شاهد حضور بیکارانی با مقاطع تحصیلی بالا باشیم. بیکارانی که یاد نگرفتند تولید فکر کنند چون آموختند که باید حفظ کرد و نمره گرفت. چنین فردی چطور می‌‌تواند جذب بخش خصوصی نحیف و بی‌پناهی شود که به علت سیاست‌های ناکارآمد اقتصادی نای نفس‌کشیدن هم ندارد؟ فارغ‌التحصیل دانشگاهی می‌‌آموزد که مدرک بگیرد و پس از فراغت از تحصیل در پی منزلت اجتماعی می‌‌گردد که نظام فرهنگی جامعه به او وعده داده بود لاجرم چون آنچه می‌‌جوید را نمی‌یابد اعتمادش را به جامعه از دست می‌‌دهد و از طرفی معضلات اقتصادی نیازهای منزلتی اورا با چالش مواجه می‌‌کند و به طبع تن به کارهایی می‌‌دهد که با کف ایده‌آل‌های اقتصادی‌اش هم همخوانی ندارد و این عدم تناسب با خودش تغییر در آمار آسیب‌های اجتماعی را به همراه خواهد داشت؟

نگاهی به آمارهای طلاق و اعتیاد و....نشان می‌‌دهد که نسبت تحصیلکردگان معتاد و یا آمار برخی از بزهکاری‌های اجتماعی در میان تحصیلکردگان آکادمیک در حال گسترش است. در واقع تغییرات اقتصادی باعث برهم خوردن نظم در پاره‌ای از بخش‌های اجتماع شده و این نظم جدید با خودش تغییراتی در عرصه اقتصادی ایجاد خواهد کرد زیرا بخشی از منابع انسانی مورد نیاز توسعه اقتصادی بخاطر معضلات اجتماعی از مدار تولید حذف می‌‌شوند. امیدوارم در طرح‌های نوین بسته اشتغال، به هزینه‌های اجتماعی معضلات اقتصادی هم توجه شود و برای آن؛ راهکار قابل قبول ارائه گردد. 

* كارشناس مديريت صنعتی

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.