◄ با پیشکسوتان بنادر-6/ غلامرضا ماشینچی
ذره ذره وجود او با رشد و توسعه بندر شهید رجایی عجین شده بود، از آن زمانی که جادههای بندر خاکی بود و کانتینرها با وایر و جرثقیلهای بوم خشک روی بارج و کفی، تخلیه و بارگیری میشد، تا زمانیکه ترانس تینرها و گنتریهای غول پیکر، هزاران ریچ استاکر و لیفتراک بندر را به اشغال خود در آورده بودند، غلامرضا پا به پای آنان رشد و تجربه کسب کرده بود.
«بهزاد اتابکی» از فعالان حوزه بنادر و دریانوردی که سابقه مدیرعاملی شرکت تایدواتر و مدیرکلی بنادر و دریانوردی استان هرمزگان و همچنین فعالیت در شرکت کشتیرانی والفجر را در پیشینه کاری خود دارد، به تازگی نسبت به گردآوری خاطراتی از مدیران و پیشکسوتان حوزه بنادر و دریانوردی با عنوان «با پیشکسوتان بنادر» اقدام و این خاطرات را در قالب معرفی این افراد در شبکههای مجازی از جمله گروه تلگرامی «جامعه بندری و دریایی» منتشر کرده است.
به گفته اتابکی دلیل او برای انجام این کار، آن است که «مدیران جدید بدانند که چه میراث پربهایی را به دست آوردهاند، میراثی به قیمت عمر افراد فداکاری که زحمت کشیدند و مجموعه سازمان بنادر را تا بدینجا رساندهاند».
تیننیوز نیز بنا دارد با بازنشر این خاطرات، ضمن ارج نهادن به این پیشکسوتان که از سرمایههای کشورمان هستند، زمینه آشنایی نسلهای جدید از فعالان این حوزه با نسل قبل را فراهم سازد.
بخش ششم این نوشتار که به «غلامرضا ماشینچی» اختصاص دارد را در ادامه میخوانیم:
«یک گیلانی آرام و صبور، با فکر و حوصله، هرگز عصبانیتش را ندیدم یا یادم نمی آید! عاشق خانواده و ورزش، یک راهنمای خوب برای تمام کارشناسان جوان بندر.
این خصوصیات متعلق به مردی است که بخشی از مدیریت تکامل تدریجی بزرگترین بندر کانتینری کشور، به او تعلق دارد.
ذرهذره وجود او با رشد و توسعه بندر شهید رجایی عجین شده بود، از آن زمانی که جادههای بندر خاکی بود و کانتینرها با وایر و جرثقیلهای بومخشک روی بارج و کفی، تخلیه و بارگیری میشد، تا زمانیکه ترانس تینرها و گنتریهای غول پیکر، هزاران ریچاستاکر و لیفتراک بندر را به اشغال خود در آورده بودند، غلامرضا پا بهپای آنان رشد و تجربه کسب کرده بود.
غلامرضا تاریخ بندر شهید رجایی است و تمامی چراییهای بندر را بهخوبی می شناسد!
چرا فلان شرکت آن قسمت بندر تشکیل شد و چرا این هانگار در اینجا ساخته شد و چرا آن ساختمان خراب شد، هر چه سوال دارید جوابش در ذهن خلاق و عجیب او پاسخ خود را دارد!
من خیلی خوش شانس بودم که در دورهای مدیر آن بندر شدم که همکارانی چون علی صفایی، ماشینچی و مهندس صادق نژاد و مهندس سالمی و بوکانی و هوشنگ نصرتی و آسیابانپور داشتم که هر کدام آنها گوشهای از تاریخ بنادر کشور را رقم و ورق زدند.
اهمیت این بچهها را وقتی فهمیدم که سال ۱۳۸۳ شمسی رئیس شرکت معظم هاچینسون که یک مرد حدود ۷۰ ساله انگلیسی بود با هواپیمای اختصاصی از دبی مستقیم به بندر عباس آمد و برای یک روز مهمان ما شد.
صفایی و ماشینچی خیلی جوانتر از الان بودند و این دو مرد جوان چنان با تسلط با او صحبت میکردند که به نظرم آمد او پاسخ تمام سوالهایش در مورد بندر شهید رجایی را گرفت و رفت.
غلامرضا مدتی هم معاون طرح و توسعه بندر شد و سرانجام او را به تهران بردند تا سکان امور کانتینر بنادر کشور را در کل بنادر به دستش بسپارند ولی او دلش در بندر عباس بود، بچههایش در بندر عباس بودند و او دلش برای بندر میتپید، این حالش را خوب احساس میکردم، من در سالهای سوم و چهارم جنگ با عراق، از لشکر ۲۵ کربلای مازندران به قرارگاه کربلا منتقل شدم و به اصطلاح ارتقاء گرفتم ولی بیش از چند ماه نتوانستم تحمل کنم و مجدا تا پایان جنگ به لشکر برگشتم، حال و هوای بچههای در خط مقدم نبرد، حالتی داشت که برایم مثل ماهی در آب بود و غلامرضا هم دقیقا حضورش در بندر و خط مقدم و پیشانی کار، زنده اش میکرد!
ماشینچی نهایتا خود را در اوایل دهه ۹۰ بازنشسته کرد و به بندرعباس بازگشت، همانجایی که رشد کرده بود و رشد بندر را دیده بود، من آن موقع تایدواتر بودم و میدانستم ماشینچی بهدنبال کار است، او سرمایهای برای خودش نیاندوخته بود و به جز یک آپارتمان کوچک در یک محله متوسط تهران که با وام بنادر خریده بود و قطعه زمینی اشتراکی در چالوس که آنهم توسط سازمان به آنها واگذار شده بود و چندان هم پر ارزش نبود، هیچ برجی را در بندر عباس بالا نبرده بود، بزرگترین هنرش هم مشغول کردن پسران تحصیلکرده و باسواد و مهندسش به صورت کارمند و با حقوق جزء کارمند ، در دو شرکت در بندرعباس بود!
من به مهندس بابک ماشینچی حق میدهم که از پدر بپرسد: شما مگر چه چیزتان از مدیران عامل این 500 شرکت فعال و ثروتمند در بندرعباس کمتر بود که ما الان باید برویم با یک حقوق کارمندی کارگری، مشغول باشیم!
من در جواب بابک عزیز میگویم پدر خوبتان هیچ چیزی کم نداشت الا اینکه زیاد هم داشت و آن تواضع و وفاداری به آرمانهای خود بود که اجازه نمیداد در شرایطی که در جلسات شورای بندر شرکت میکرده و اطلاعات دقیق طرحهای گسترش و توسعه بندر را طراحی میکرده و دقیقا میدانسته کدام کار سود آور است و میشود با تاسی به آن در آینده بندر، پول پارو کرد، راه را برای دیگران هموار کرده تا آنان بندر را گسترش دهند و امثال پدر شما لذت ببرد که در رشد و آبانی کشور سهیم بوده است!
من و قائم مقامی از او دعوت کردیم که به شرکت بکت بیاید، مردانگی کرد و آمد و تا زمانی که من تایدواتر بودم، او هم در بکت به عنوان مدیر عامل خدمت کرد، الان فکر کنم به شرکت دیگری رفته و زندگیش را از طریق حقوقی که هر ماه به حسابش واریز میکنند، میگذراند.
غلامرضا از آن دسته انسانهای خالص و بیادعایی است که در سازمان به حق خودش نرسید، زمان دکتر دنیامالی پیشنهاد مدیر کلی گیلان را رد کرد، شاید اگر مثلا یک حامی بزرگ در ارگانها داشت، خود را در پستهای بالاتر میدید.
غلامرضا ماشینچی یک مرد خوب و ارزشمند است، او هنوز هر روز شنا و قایقرانی میکند و تنها خلافش هم کلاه گذاشتن سر گارد بنادر است که یواشکی شبهای تعطیل به روی سنگهای اسکلهها برود و تا صبح ماهیگیری کند.
من غلامرضا را دوست دارم و میدانم که عمرش را به بطالت نگذرانده و هم او عاشق خانوادهاش است و هم همسر و دختر گرامی و دو پسر خوبش، قدر این پدر فداکار را میدانند و عاشقش هستند. دعا میکنم غلامرضا سالهای سال با همین شادابی و طراوت ورزشی زندگی کند و خدا یار و یاورش باشد».
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.