| کد خبر: 57812 |

دولتی شدن خیریه‌ها انگیزه‌های داوطلبانه آنها را از بین می‌برد

وبلاگ تین نیوز | مهم‌ترین مشخصه خیریه‌ها، غیردولتی بودن آنهاست. یعنی زمانی آنها می‌توانند در جای خودشان موثر واقع شوند که بتوانند در وهله نخست اعتماد جامعه را به سمت خود جلب کنند.

در کشور ما از گذشته‌های دور خیریه‌های مردمی همیشه وجود داشته اند. بعد از انقلاب بنا به دلایلی که می‌خواهم شما توضیح بدهید حکومت دست به کار شد و خیریه‌های دولتی مثل کمیته امداد، سازمان اوقاف و حتی بهزیستی که در بخشی از فعالیت هایش به همین امور می‌پردازد را تشکیل داد.
اینکه چرا به جای تقویت و گسترش خیریه‌های مستقل، چنین تشکیلاتی به‌وجود آمد، یک مساله است و اینکه آیا این دولتی شدن، توانست به کاهش آسیب‌ها، نابرابری‌ها و سایر کارکردهایی که قرار بود داشته باشند، کمک کند، مساله‌ای دیگر. اساسا مهم‌ترین مشخصه خیریه‌ها، غیردولتی بودن آنهاست. یعنی زمانی آنها می‌توانند در جای خودشان موثر واقع شوند که بتوانند در وهله نخست اعتماد جامعه را به سمت خود جلب کنند و دوم اینکه غیردولتی باشند. عموما دولت یک درآمدهایی دارد و تا حد زیادی منابع تامین این درآمدها، مستقل از مردم است.

البته در کشورهای توسعه یافته، این منابع را عموما از طریق مردم تامین می‌کنند. با این حال یک انتظارات و توقعاتی از دولت هست که از نهادهای خیریه نیست. دولت جایی است که در آنجا افراد حقوق بگیرند و متناسب با کار و شرح وظایفی که دارند، درآمد خواهند داشت؛ در حالی که در موسسات غیردولتی، اصل داوطلبانه بودن در آنها وجود دارد و به این معنا نیست که افراد در قبال خدماتی که ارائه می‌کنند، باید حقوق دریافت کنند، بلکه برعکس، ممکن است در قبال کارها و خدماتی که انجام می‌دهند، از جیب خودشان هم مایه بگذارند، یعنی به جای اینکه پول بگیرند، پول هم بدهند. حالا اگر بیشتر افرادی که این موسسات را تشکیل می‌دهند با همین رویکرد داوطلبانه و خیرخواهانه وارد کار شوند، طبیعی است که دیگر درگیر رقابت‌ها و تلاش برای کسب منافع فردی نخواهند شد، برعکس، در این نهادهای خیریه‌ای رقابت باید بر سر ایثار یا امر خیر باشد و همواره پیش قدم خدمات بیشتر و کارهای عام المنفعه بیشتر باشند. اما در نهادهای دولتی این اتفاقات برعکس است. در اینجا افراد رقابت دارند بر سر اینکه پول بیشتر و خدمات بیشتری دریافت کنند. در نتیجه وقتی ما یک نهاد خیریه‌ای را دولتی می‌کنیم که از منابع دولتی ارتزاق می‌کند، عملا آن را از آن وظیفه اصلی‌اش خارج کرده ایم و انگیزه‌های افراد هم در آنجا عملا دگرگون می‌شود.

در حقیقت شما بخشی از کاهش اعتماد عمومی به خیریه‌های دولتی مثل کمیته امداد را از همین منظر تحلیل می‌کنید.
بله. البته موضوع دیگری را هم باید مطرح کنم و آن هم تجربه فعالیت سازمان‌های خیریه به عنوان پشتوانه فعالیت‌های سیاسی است که موارد متعددی از آن قابل اشاره است. در حقیقت ممکن است افرادی پشت کمک‌های داوطلبانه، اهدافی سیاسی داشته باشند، مثلا اخوان المسلمین در مصر یا جاهای دیگر زمانی که قدرت سیاسی را در اختیار نداشتند برای جذب مردم و به‌دست آوردن حمایت آنها، وارد امور داوطلبانه و کمک به مردم شدند، این شاید مشابه کاری باشد که پیشینیان کمیته امداد انجام می‌دادند، یعنی بازاریانی که با کمک به مردم، ایتام، زنان بی‌سرپرست و… به تدریج مردم را به خود و در نهایت اهداف سیاسی مخالف با حکومت وقت جلب می‌کردند؛ یعنی نهادی تشکیلاتی بشوند که این گونه امور در نهایت معطوف به یک فعالیت سیاسی شود.

امروز خیریه‌های دولتی با مشکلات بسیاری روبه رو هستند. غیردولتی‌ها هم چند وقتی هست که به‌شدت زیاد شده اند و سر هر کوچه یا ایستگاه مترویی، در قبال یک رسید که معلوم نیست تا چه حد قابل اعتناست، وجوهی به نام ایتام، مبتلایان به سرطان و… مطالبه می‌کنند. چگونه می‌توان فعالیت این سازمان‌ها را سروسامان داد؟
ما خیریه‌هایی در برخی شهرهای ایران داریم که بسیار باسابقه اند، خوشنام هستند و مردم هم به راحتی به آنها اعتماد می‌کنند. در اصفهان، یزد، تبریز و.. نمونه‌های این خیریه‌ها کم نیستند و ما آثار خیر فعالیت‌های آنها را به عینه شاهد بوده ایم. اما من یک مشکل دارم. به نظرم آن شهرها چون دارای سابقه اجتماع مدنی و سنتی بوده اند، این نوع فعالیت‌ها هم با آن ریشه‌ها و پیوندها، توانسته موثر واقع شود و کمتر محل سوءاستفاده باشد.

اما شما وقتی وارد کلانشهرهایی مثل تهران می‌شوید که فاقد آن زمینه‌ها و پیوندهای سنتی بوده، در اینجا با این همه گوناگونی و تنوع جمعیتی، اعتماد کمرنگ می‌شود. وقتی خودم با این گونه موارد خیریه‌ای مواجه می‌شوم، با شک و تردید دست به گریبانم. اساسا در جامعه‌ای که متاسفانه آن تعاملات اجتماعی کم فروغ شده، که آدمها کم کم به پیوندهای خانوادگی تقلیل یافته اند، پیوندهای محله‌ای سست شده و پیوندهای اجتماعی در عرصه‌های عمومی سست بنیاد است، در چنین فضایی حق هم هست که افراد به چنین فعالیت‌هایی تردید کنند. از کجا می‌شود تشخیص داد که آنها درست عمل می‌کنند. متاسفانه از آن طرف هم وقتی اخبار کلاهبرداری‌های متعدد را حال چه در این قالب یا اشکال دیگر می‌شنوید، به تدریج اعتمادتان را از دست می‌دهید. وقتی می‌بینید که دیگران بارها از این امر خیرخواهانه سوءاستفاده کرده اند، وقتی می‌بینید کسی با تکدی‌گری و برانگیختن شما که مثلا در سفر مانده و بعد متوجه می‌شوید که شیاد بوده چطور می‌شود اعتماد کرد.

با کاهش تعاملات در عرصه‌های مختلف اجتماعی، حق هم این است این نهادها که گاهی فقط یک فرد است، نتوانند اعتماد مردم را جلب کنند. بنابراین یک چیزی که می‌تواند زمینه اعتماد را بین این نهادهای خیریه و مردم تقویت کند، گسترش زمینه‌های تعاملات اجتماعی است. اگر نتوانیم پیوندهای محله‌ای، پیوندهای در قالب انجمن‌ها، صنوف و… ایجاد کنیم، نمی‌شود انتظار گسترش امور خیریه را هم داشت. از یکسری عرصه‌های فعالیت‌های اجتماعی و مدنی می‌توانیم به خیریه‌های بزرگتر برسیم. خیریه‌های اولیه هم به همین روال از پیوندهای محلی، کانون‌های شناخت متقابل و… شکل گرفتند و گسترش یافتند.

این تعاملاتی که شما از آن اسم می‌برید را یک کسی، نهادی باید مدیریت کند. من چند روزی هست که سعی می‌کنم از بهزیستی، وزارت کشور یا نیروی انتظامی آماری بگیرم که به ما بگویند تخلف‌ها کجاست. اما حتی نمی دانند چه تعداد خیریه در کشور داریم؟
این نظارت‌های دستگاهی که به درد نمی‌خورند. مدیریت‌ها باید از سوی جامعه باشد. ما موانع جدی داریم. اخیرا وزارت کشور یک طرحی را در مورد سازمان‌های غیردولتی و مدنی به دولت داده که خواسته شکل‌گیری نهادهای مدنی و نه فقط خیریه را تسریع کند. اما عملا می‌بینیم لایحه‌ای که آنها برای ایجاد و تقویت نهادهای مدنی داده اند، محدودیت‌های بیشتری را ذکر کرده که باید بر این نهادها وجود داشته باشد. نهایتا هم آن را به کمیسیون امنیتی یا مثلا دفاعی دولت فرستاده اند.

این نشان می‌دهد که متاسفانه در کشور ما نوعی ترس و واهمه از تعامل میان مردم در قالب تشکل‌های حزبی، صنفی، علمی و.. وجود دارد. خود این نوع نگاه نسبت به این فعالیت‌ها موجب ایجاد گسل‌هایی میان مردم شده و این جداشدن‌ها و بیگانگی‌ها امروز بلایی بر سر کلانشهرهای ما آورده که آسیب‌هایش را همه جا می‌بینیم. حالا باز در شهرهای کوچک ما نوعی روابط محله‌ای، قومی، طایفه‌ای هنوز برقرار است که در قالب آن افراد می‌توانند شناخت متقابلی از یکدیگر کسب کنند و امور خیریه‌ای را هم به تناسب همین شناخت توسعه بدهند.

اما همان طور که گفتم در شهرهای بزرگ ما نگاه بدبینانه دولت به نهادهای مدنی و تعاملات اجتماعی هر روز کار را دشوارتر کرده. بنابراین به نظر من نه تنها در این زمینه یعنی توسعه فعالیت‌های خیرخواهانه، بلکه در امور دیگر هم اگر دولت می‌خواهد کارایی را بالا ببرد، مشکلات اجتماعی، حتی اقتصادی و فرهنگی حل شود، باید زمینه مشارکت مردم را در فعالیت‌های مدنی تقویت کند و موانع را بردارد. به من گفتند چندی پیش کسی مراجعه کرده به بهزیستی و گفته که نذری دارد برای اینکه چند روزی به یک سالمند کمک کند و پرستارش باشد. به او گفته بودند که شما باید صلاحیتت ثابت شود، گزینش بشوی و الی آخر. او هم قضیه را بی‌خیال شده بود.

به نظر می‌رسد ما همه امور را دولتی و بدتر از آن امنیتی دیده ایم. به یک عبارت قبلا در محل کار و زندگی، خیرینی شناخته شده پیدا می‌شدند و مشکلات ریز و درشت مردم را رسیدگی می‌کردند، اما حالا دولت‌ها خواسته اند همه امور را خودشان به عهده بگیرند. حتی کمیته امداد هم که یک روزی پیشینیان‌اش غیردولتی عمل می‌کردند، آنها را هم دولت زیر چتر خودش آورد. یعنی امری که اجتماعی بوده، هر روز بیشتر دولتی شده است. در واقع شیپور را از سر گشادش نواخته اند.

به عنوان مثال می‌گویم که قبل انقلاب در هر مسجدی افرادی احساس می‌کردند جوانها احتیاج به یک نوع همفکری و تعامل میان نسل‌ها برای احیای هویتشان دارند، در خانه یا مسجدی، یک معلمی، روشنفکری، روحانی یا تحصیلکرده‌ای عده‌ای را جمع می‌کرد و برایشان برنامه داشت، ایده می‌دادند و همین باعث همکاری بین‌نسلی می‌شد. امروزه در مسجد هم این‌گونه کارها با یک رویکرد دولتی انجام می‌شود. همه مناسبت‌ها را هم که قبلا مردم پیش قدم انجامش بوده‌اند زیر چتر دولت قرار گرفته است. هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه بگذارند مردم خودشان امور مابین خود را اصلاح کنند.

خواندنی ها

ارسال نظر

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.

  • تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمی‌کند.

  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

  • انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.

  • جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.