انتخاب استراتژی مناسب زنجیره تامین: ناب بودن یا چابک شدن؟
وبلاگ تین نیوز | امروزه شرایط متغیر بازار از یک سو و درخواستهای متنوع مشتریان در کنار رقابت فشرده بین تولیدکنندگان کالاها و خدمات در بازار از سوی دیگر ایجاب میکند تا زنجیرههای تأمین با ایجاد نگرشهای ناب در راستای کاهش هزینهها و نگرشهای کیفیتی، برای بقا در شرایط مختلف به افزایش میزان چابکی خود نیز بپردازند. محققان نیز تلاشهای خود را در راستای ایجاد زنجیرههای ناب در کنار افزایش چابکی و انعطافپذیری زنجیرههای تأمین آغاز کردهاند و در تلاشند تا زیر بنا و راهکارهای مناسب جهت ایجاد زنجیرههای تأمین منعطف را به وجود آورند.
موفقیت و شکست زنجیره تأمین در نهایت توسط مشتری یا مصرفکنندة نهایی تعیین میشود.
رساندن کالای درست، در قیمت و زمان مناسب به مصرفکننده، نه تنها مهمترین عامل برای موفقیت رقابتی است بلکه نقش کلیدی در بقای یک نهاد تجاری دارد. بنابراین در راستای برقراری یک استراتژی جدید زنجیره تأمین، رضایت مشتری و شناخت بازار عناصر حیاتی و ضروری در این عرصه هستند. تنها زمانیکه محدودیتهای بازار شناخته شده باشند، یک واحد میتواند به تهیه، استخراج و توسعة استراتژی در جهت پوشش نیازهای زنجیره تأمین و در واقع مشتری نهایی اقدام کند.
در این راستا شیوهها و ایدههای نو جهت بهبود عملکرد زنجیره تأمین در تلاش جهت کاهش هزینهها و ارتقای سطح رضایت مشتری به طور همزمان ارایه شدهاند. این مهم همیشه نیازمند کاهش هر چه بیشتر عدم اطمینان برای امکانپذیر ساختن پیشبینی صحیح تقاضای بالا دست بوده است. ولی گاهی اوقات حذف کامل عدم اطمینان از زنجیره تأمین به علت طبیعت و نوع محصول ناممکن است. برای مثال اگر یک محصول بسیار وابسته به مد باشد، با توجه به طبیعت محصول تقاضای آن غیر قابل پیشبینی خواهد بود. بنابراین، زنجیرههای تأمین خاص که در چنین شرایطی عمل میکنند میبایست از استراتژیای
برخوردار باشند که به آنها توانایی برقراری تعادل بین عرضه و تقاضا را بدهد.
شرکتهایی که با در نظر داشتن عدم اطمینان، استراتژی تجاری خود را طراحی میکنند، نتیجه این دوراندیشی خود را در قالب بهترین عملکرد در مقابل رقبایشان با رویکرد واکنشی خواهند دید. جالب است بدانید بخش عمدهای از عدم اطمینان در زنجیره تأمین توسط خود سیستم ایجاد، القا و توسط اثر «شلاق چرمی» شدیدتر نیز میشود. عدم اطمینان ناشی از خود سیستم، اغلب ناشی از استراتژیها و روابطی است که سیستم درگیر آنهاست؛ بنابراین، تحت کنترل مستقیم سیستم و مدیریت قرار دارند و لذا میتوان بسیاری از نتایج نامساعد آنها را با تلاش زیاد کاهش داد. اگر این فاز از مسئولیت به
خوبی برآورده شود زنجیره تأمین تنها با چالش عدماطمینان موجود در بازار مواجه خواهد بود که به خودی خود شرایط را بسیار سادهتر میکند.
آنچه مشخص است اینکه میتوان از تفکر ناب برای حذف ضایعات در جهت بهبود عملکرد تجاری به طریق سودمندی بهره جست. در گذشته نه چندان دور خیلی از سازمانها، تفکر ناب را برای مدیریت و بهبود جایگاه رقابتی خود برگزیده بودند. بعد از آن نیز ایدة تولیدی چابک به عنوان یک جایگزین برای شیوه ناب مورد توجه واقع شد. در بعضی از فازبندیها، چابکی را قدم بعد از ناب بودن معرفی میکردند. این میتواند بدین معنا باشد که به محض اینکه خصوصیات ناب حاصل شد، یک نهاد میتواند برای چابکی تلاش و برنامهریزی کند. رویکرد عرضه ناب به ما اهمیت کاهش تغییرات، بهبود جریان و در نتیجه کاهش
نیاز به موجودی و ظرفیت اطمینان را نشان میدهد. ولی با افزایش حساسیت بازار نسبت به مد و متعاقب آن عدم اطمینان تقاضا، زنجیره تأمین نیازمند مکانیابی استراتژیک موجودی و ظرفیت برای بهبود جریان است. انجام چنین کاری نیازمند دیدی جامع و تخصصی است، به ویژه آنکه همانگونه که گفته شد تصمیمات داخلی، نوسان و ضایعات بیشتری را نسبت به سایر عوامل القا میکند. سرمایهگذاری در ظرفیت به جای موجودی برای بهبود جریان مواد در واقع همان رویکرد عرضه چابک است.
چابکی زنجیرههای تأمین، یک استراتژی عملیاتی محسوب میشود که بر سرعت و انعطافپذیری در زنجیره تأمین تمرکز دارد. رمز موفقیت یک زنجیرهتأمین چابک در پاسخدهی بهموقع و دایمی به خواستههای مشتریان در شرایط مختلف است. دستیابی به چنین توانمندی نیازمند آن است تا تمامی امکانات فیزیکی و لجستیکی در زنجیره تأمین به صورتی چابک، دقیق و اثربخش عمل نمایند. هرچقدر اجزاء، اطلاعات و جریان تصمیمگیری در سازمانهای یک زنجیره سریعتر باشد، قادر خواهیم بود تا با سرعت بیشتری به خواستههای مشتریان پاسخ دهیم.
زنجیرههای تامین چابک، بازار محور هستند، از تحقیقات بیشتری برای محصول برخوردار بوده و سیکل توسعه و معرفی محصولاتشان کوتاه است. در این زنجیرههای تامین، تمرکز بر انجام سریع زنجیرهای از فعالیتها از زمان صدور سفارش مشتری تا برآوردهکردن کامل آن است. دستیابی به چابکی در زنجیرهها از اصلاح جریان فیزیکی موجود از نقطه تأمین تا تحویل به مشتری شروع میشود. ایجاد چابکی، فاصله بین نقاط مختلف زنجیره را کم میکند. برای این منظور لازم است تا فعالیتهای بدون ارزش افزوده شناسایی و حذف گردند. همچنین در زنجیرههای تأمین چابک، زنجیره اطلاعات تمامی
نقاط را به یکدیگر متصل میسازد و لذا اطلاعات بدون تأخیر یا توقف پیوسته در حال مبادله شدن هستند. فعالیتهای کسبوکار به زمان واقعی که نیاز دارند کاهش پیدا میکنند. چابکی نیازمند آن است تا سازمانها در پاسخدهی به تغییرات بازار به سرعت عمل کنند. در این زنجیرهها، زمان پاسخدهی کوتاه است و اعضای زنجیره تامین آمادگی هر نوع تغییری را دارند؛ بهطوریکه برای مثال کارخانه قادر است به سرعت از تولید یک محصول به محصول دیگر شیفت کند.
با این توضیحات در جدول زیر برخی از تفاوتهای کلیدی دو استراتژی پرکاربرد ناب و چابک ارایه شده است که میتواند راهنمایی برای سازمانها و زنجیرههای تامین در انتخاب استراتژی مناسبشان باشد.
ویژگی | در زنجیره تامین ناب | در زنجیره تامین چابک |
نوع محصول | محصولات پرکاربرد | محصولات مبتکرانه |
تنوع محصولات | کم | زیاد |
دوره عمر محصول | طولانی | کوتاه |
تقاضای بازار | قابل پیشبینی | متغیر – ناپایدار |
جذابیت برای مشتری | قیمت پایینتر | دسترسی سریعتر |
سود حاشیهای کل | پایین | بالا |
هزینه اصلی در سیستم | هزینههای فیزیکی | هزینههای خرید و فروش |
جریمه کسری کالا در سیستم | قراردادهای بلندمدت | فوری و متغیر |
سیاست خرید زنجیره | خرید کالا | تخصیص ظرفیت |
توانمندی اطلاعاتی سیستم | مطلوب | اجباری |
مکانیسم پیشبینی سیستم | الگوریتمی | مشورتی |
ملزومات عرضه چابک و ناب اگر چه در تضاد با یکدیگر هستند ولی امروزه ترکیب این دو استراتژی با اعمال برخی تعدیلات امکانپذیر شده است و از آن به استراتژی ناب-چابک یاد میشود. استراتژی ناب-چابک بودن غالبا توسط مفهوم نقطه جداسازی[1]در یک زنجیره تامین بکار گرفته میشود. چنین زنجیره تامینی میتواند از منافع هر دو راهبرد استفاده کند. نقطه جداسازی، نقطهای در مسیر جریان فیزیکی کالا است که در دو سوی آن نوع سفارشات مشتریان تفکیک میگردد. در زنجیرههای ناب-چابک، نقطه جداسازی نقطهای است که فعالیتهای مبتنی بر سفارش مشتریان (کششی[2]) و فعالیتهای مبتنی بر
پیشبینی تقاضا (فشاری[3]) بهم میرسند. در واقع معمولا نقطه جداسازی منطبق بر یک نقطه انبارش مهم در زنجیره تامین است که سفارشات مشتریان براساس آن تامین میگردد. در نقطه جداسازی باید شکل موجودی نگهداری شده نیز تعیین گردد. اگر نقطه نفوذ تقاضا در کنار نقطه تولید زنجیره باشد در اینصورت موجودی به شکل یکسری قطعه یا کالای آماده نهاییسازی نگهداری میشود؛ در حالیکه اگر تقاضا تنها در انتهای زنجیره قابل رویت باشد در اینصورت موجودی به شکل محصولات نهایی نگهداری خواهند شد.
در واقع نقطه جداسازی در حکم یک ذخیره اطمینان در بین تقاضای متغیر برای یک تنوع بالا از محصولات و برنامه زمانی سطح تولید برای قطعات سازندهای با تنوع پایین است. زنجیرههای ناب-چابک سعی دارند که استراتژی ناب را برای بالادست زنجیره تا نقطه جدایش پیاده کنند و استراتژی چابک بودن را برای قسمت پاییندست زنجیره تامین پس از نقطه جدایش بکار گیرند. در این حالت جریان مواد تا نقطه جداسازی مبتنی بر پیشبینی خواهد بود و جریان مواد بعد نقطه جدایش مبتنی بر تقاضای بازار خواهد بود. در واقع بالادست نقطه جداسازی به صورت سیستمی ناب طراحی میشود و پایین دست آن بهصورت یک
سیستم چابک. رویکرد ناب-چابک باعث امکان بهرهگیری حداکثری از مزیتهای این دو راهبرد به ظاهر متضاد و در عین حال کمینه کردن آثار سوء آنها در زنجیرههای تامین میشود.
--------------------------------------------------------------------------
[1] Decoupling point
[2] Pull
[3] Push
منتشر شده در سرمقاله ماهنامه لجستیک و زنجیره تامین (شماره 31-مهر 93)
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.