پیششرطهای احیای سازمان مدیریت از زبان ستاریفر
تین نیوز | رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی در روزهایی که این سازمان در آستانه احیا قرار گرفته از دغدغه و نگرانیهایش نسبت به نحوه تشکیل سازمان مدیریت و برنامهریزی میگوید.
محمد ستاریفر، رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی در فاصله سالهای 1380 تا 1383 در دولت خاتمی بوده است و برنامه چهارم توسعه بهعنوان یکی از جنجالیترین برنامههای توسعه کشور در زمان ریاست وی در این سازمان تهیه شد، برنامهای که منتقدانش آن را آمریکایی میدانستند.
از یکسال قبل و با مطرح شدن بحث احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی از اظهارات هرچند محدود ستاریفر اینگونه به نظر میرسید که وی دید مثبتی نسبت به آنچه قرار است به عنوان سازمان تشکیل شود نداشته و از نحوه احیا و نقشی که باید برای آن تعریف میشد ابراز نگرانی کرده بود.
اکنون نیز بسیاری از کارشناسان با وجود اعتقاد به شکلگیری سازمان و نقش موثر آن در توسعه کشور، همواره نسبت به ساختار تشکیلاتی و سهم اصلی این سازمان در روند توسعه کشور هشدار دادهاند.
در همین حال ستاریفر، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: در حالی اکنون همه منتظر احیای سازمان برنامه هستند که فراموش کردهاند باید نقش اصلی خود را در برپایی مجدد آن ایفا کند.
وی افزود: در حال حاضر که چالش اصلی مورد بررسی در میان تصمیمگیران تشکیل سازمان برنامه درباره شکل قضیه و یارگیری آن است نه محتوای سازمان، تاکید دارم که اگر دولت محتوای دقیقی تصویب کند دیگر مهم نیست که به چه کسانی سپرده شود اما اینکه قرار باشد اسمها را بین خود تقسیم کنیم مشکلات را چند برابر خواهد کرد.
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد :کشورها را میتوان در دو گروه تقسیم کرد؛ اول کشورهای توسعهیافته نظیر آمریکا و کشورهای اروپایی نظیر انگلستان هستند که برخی از صاحبنظران و سیاستگذاران داخلی عنوان میکنند مگر رشد و توسعهیافتگی آنها به دلیل وجود سازمانهای برنامه آنها بوده است؟
وی افزود: باید یادآور شوم در کشورهایی که متقدم توسعه بوده و بسترسازی و فرآیند تاریخی 400 تا 500 ساله داشتهاند، مردم و نهادهای بازار و بخشخصوصی آنها امر توسعه را پیش بردهاند. در این کشورها دولت هم نقش مهمی دارد اما تمامی اقتصاد و توسعه را برعهده نمیگیرد و با توجه به اینکه قاعده رشد و تحرک دست بازار و مردم است، دولتها به این نتیجه رسیدهاند که در این شرایط به گفتمانی به نام «نهاد برنامه» نیاز دارند.
ستاریفر گفت: در عین حال در برخی کشورها نهاد برنامه مسوولیت توسعه را برعهده ندارد ولی این را در نظر قرار داده که چون بخشی از مراحل توسعه برعهده دولت است باید دو اقدام مهم را انجام دهد؛ اول اینکه به دولت برنامهای ارایه کند که در چه زمانی چه کاری انجام دهد و دیگر این نظمبخشی به تشکیلات را برعهده گیرد که در این حال برنامه در حوزه برنامهریزی و نظم و تشکیلات در بخشی مثل اداری و استخدامی شکل گرفته است بنابراین دولتها برای چابکسازی، اثربخشی، نظم، سرعت، کارآمدی دو بال موزون تشکیلات و برنامه انتخاب کردهاند.
وی در ادامه گفت: این درحالی است که دولتها در کشورهای توسعهیافته بهویژه در کشورهای اروپایی یا در آسیا ژاپنیها توانستهاند منظم، همگرا و دارای تقسیم کار باشند. به همین جهت است که باید گفت اگر میخواهیم در جایی که عقبافتادگی وجود دارد به توسعهیافتگی برسیم باید اول تکلیف برنامههای دولت و چگونگی منضبط بودن آن مشخص باشد. بر این اساس ما هم باید بنشینیم تکلیف را تعیین کنیم که چرا اکنون تکالیف معلوم نیست.
رمز توسعهیافتگی
ستاریفر بیان کرد: رمز توسعهیافتگی این قبیل کشورها این است که اول گفتمان توسعه را تعریف کردند و بعد از آن نه روی کاغذ بلکه رهبران حاکمیت نهاد برنامه را شکل دادند که این نهاد در داخل حکمروایی دو کار مهم انجام داد و به آنها برنامه داد و مسیر را مشخص کرد و دیگر اینکه نظم و تشکیلات را برای آنها تعریف کرد. این درحالی است که کشورهایی که در دوران در حال گذار بعد از جنگ جهانی دوم به توسعه فکر کرده و نهاد برنامه شکل دادند را میتوان به دو گروه تقسیم کرد؛ کشورهایی در تیپ کره، تایوان، سنگاپور و با تاخیر بیشتری مالزی و گروه دیگری مثل ایران.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: یکی از دلایل پس رفتن کشور ما نبود چسبندگی بین قوا، سازمانها و وزارتخانههاست. در واقع باید تقسیم کار بهگونهای روان، شفاف، صریح و کمهزینه انجام شده و از چسبندگی لازم برخوردار باشد. تصور داشتن توسعه با مجموعهای واگرا غیرممکن است.
وی افزود: از مهمترین مسایل جاماندن ایران از توسعه، این است که این مدت در همگرا کردن قدرت و حکمروایی ضعیف کار کرده و متحد و برآینددار در برنامهها نبودهایم در صورتی که بخش اداری و استخدامی است که گروهها را همگرا میکند.
ستاریفر گفت: برنامه با توجه به فرصتها، امکانات و ظرفیتها باید مسیر را تعیین و هموار کند. شاید بتوان در برنامه بلندمدت هر جایی را برای مقصد انتخاب کرد اما در برنامههای پنج ساله نمیتوان به هر جایی سرک کشید. این درحالی است که نقطه اجرایی برنامهها دستگاههای اجرایی و وزارتخانهها هستند نه اینکه برنامهها را در یکی از اتاقهای سازمان برنامه بنویسیم و بعد از تصویب دستگاهها بگویند که این برای سازمان برنامه است و ما اعتقادی به آن نداریم.
این استاد دانشگاه بر این باور است که کشورهایی که برنامه و بودجه و را فراهم کردند، توانستند در سه مورد اقدام کنند؛ اول دولت همگرا با انضباط و تشکیلات ایجاد کنند. بعد فکری هم برای اقدام دولت در مورد بخشخصوصی و بازار کردند چراکه توسعه کشور از بازی دولت و بخشخصوصی شروع میشود؛ یعنی تکلیف دولت در برنامه توسعه با بخشخصوصی مشخص باشد. سومین مرحله هم اینکه سهم نفت از توسعه مشخص شده و برای درآمد آن برنامهای چیده شود.
وی در ادامه گفت: پس اگر جمعی قرار است سازمان برنامه شکل دهند باید اول گفتمان دولت و حکمروایی آن را مشخص کنند که اکنون معلوم نیست و دیگر اینکه سازمان برنامه چه رسالتهایی برای همگرا کردن و اثر بخش کردن سه قوا داشته و چه نقشی در پیکره دولت برای ارتباط فعال با بخشخصوصی دارد و مساله آخر هم اینکه باید پول نفت را چگونه هزینه کرده و در مسیر توسعه قرار دهد.
ستاریفر گفت: بنابراین وظایف برداشت و سرنوشت توسعه در کشورهایی مثل ایران که خواب بودند از بیدار شدن دولت شروع میشود بنابراین باید دولت گفتمان تشکیل دهد.
لازمه رشد اقتصادی
رییس سابق سازمان مدیریت و برنامهریزی بیان کرد: در این موضوع هم باید دو مساله مورد توجه باشد؛ اول اینکه باید در این گفتمان حداکثر رقابت بین افراد شکل گیرد تا رشد اقتصادی ایجاد شود چراکه رقابت موتور رشد است.
وی گفت: از سوی دیگر حداکثر رشد ممکن است بین مناطق عدم تعادل و فقر ایجاد شود که در این حالت باید مرحله دیگر اجرایی شود، یعنی حداکثر اشتراک و تعاون در فضایی که موجب ایجاد عدالت اجتماعی میشود که در مجموع کشور را به جایی میرساند که گفتمان پیدا کرده است.
شما در اوایل دهه 80، رییس سازمان مدیریت و برنامهریزی بودید. مسایلی که اکنون اعتقاد دارید باید در شکلگیری سازمان موردتوجه باشد را در آن دوره هم مورد توجه قرار دادید؟ گامی برای شکلگیری این گفتمان برداشتید؟
ستاریفر اظهار کرد: کشوری به توسعه میرسد که تمامی کارها و ابعاد آن قانونی و نهادی شود اما همیشه در کشور ما این گونه نبوده است. این درحالی است که اصل «110» قانون اساسی نسبت به تعلق سیاستهای کلی به رهبر معظم انقلاب تاکید دارد، یعنی تمامی راهبردها و مسایل کلیدی در اختیار رهبر است. از سوی دیگر در اصل «27» قانون اساسی برنامه و بودجه در اختیار دولت است.
وی افزود: اما در حالی قانون برنامه20 ساله، پنج ساله و یکساله بودجه تصویب شد که برنامه 20 ساله یک سیاست کلی است که در مجموع نشان میدهد هنوز بین هر دو اصل همپوشانی وجود ندارد.
در مجلس ششم هم قرار بود تصمیمی برای حل این مشکل بگیرند اما با مخالفتهایی که مطرح شد به جایی نرسید. در آن زمان با توجه به اینکه قانون نبود و وظایف اصل «110» مشخص نبود گفتم وارد مناقشات نمیشوم اما انتخاب سختی را پیشنهاد کردم. گفتیم تنها راهی که میتواند در برنامهریزی این دو اصل را به هم گره بزند، نگاه چشمانداز است.
ستاریفر در پایان خاطرنشان کرد: مسایل و مراحل زیاد و سختی باید طی شود تا گفتمانی شکل گیرد اما به هر حال کشور ایران در ماههای مرداد و شهریور سال 1382 که سند چشمانداز ابلاغ شد گفتمان توسعه را در قانون داشت. بنابراین وقتی که 500 تا 600 کارشناس مملکت، دورهای را بررسی و چشمانداز تهیه کرده و بعد در سازمان برنامه، کمیسیون دولت وقت، وزارتخانهها، رهبری، مجمع و دوباره دوماه در اختیار مقام معظم رهبری قرار گرفت میتواند بیانگر مسیری باشد که در نهایت به شکلگیری گفتمان انجامیده است.
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.