هیچ سازمانی برای استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری در کشورهای دیگر نداریم
وبلاگ تین نیوز | فرصتها یکبهیک در حال گذر هستند و هنوز توافقی در باب خاتمه دادن به مناقشات پرونده هستهای حاصل نشده است. به نظر میرسد که اعضای گروه 1+5 ترجیح دادهاند با تغییر در برخی از مواضع خود با صبر و حوصله بیشتری به تنظیم مفاد توافقنامه نهایی بپردازند که شاید یکی از دلایل این تغییر دیدگاه نزدیک شدن ایران به روسیه باشد که به دلیل قضایای اوکراین به صفآرایی در برابر اروپا و آمریکا پرداخته است. «علی خرم» مشاور وزیر امور خارجه و «حمید حسینی» خزانهدار اتاق بازرگانی تهران در یک میزگرد به بررسی دلایل عدم موفقیت نشست وین و
دورنمای مذاکرات در سوم آذرماه پرداختهاند.
سناتور دموکرات کنگره «دایان فینشتاین» معتقد است برنده توافق ژنو آمریکاییها هستند چرا که در عین حال که ایران را وادار به توقف برنامههای هستهایاش کردهاند اما در مقابل امتیاز خاصی نیز به این کشور ارائه ندادهاند. این سناتور معتقد است اینکه ایران همچنان هر ماه حدود چهار تا پنج میلیارد دلار از درآمدهای نفتیاش را از دست میدهد و در عین حال به جهت تداوم اعمال تحریمها به حدود صد میلیارد دلار از داراییهای خود دسترسی ندارد، بزرگترین دستاورد برای کشورهای غربی و به ویژه آمریکاست.
در پاسخ به این موضوع ابتدا میخواهم
بگویم که قاعدتاً تحریم یک تهدید است. تحریم فرصت نیست. برخی اینطور عنوان میکنند که تحریم یک فرصت است، نه یک تهدید در حالی که به اعتقاد بنده بر مبنای هیچیک از علوم مدیریتی دنیا، تحریم هیچگاه فرصت نبوده و نیست. تحریم قطعاً یک تهدید است که ما بر مبنای مذاکرات ژنو توانستیم از ادامه آن جلوگیری کنیم. این توافق قطعاً موفقیت بسیار بزرگی برای دیپلماسی کشور بوده است. کمتر کسی تصور میکرد که دولت در دو سه ماه ابتدایی مذاکرات بتواند تشدید تحریمها را متوقف کند، بتواند در برابر ایرانهراسی برخی از کشورها بایستد و جو شدیدی را که علیه ایران در رسانههای
غربی وجود داشت، کاهش دهد. علاوه بر این دنیا را قانع کند که ما به دنبال ساخت سلاح هستهای و نظامی نیستیم و میخواهیم در قالب یکی از اعضای آژانس بنشینم و مشکلاتمان را حلوفصل کنیم. همه اینها از دستاوردهای توافق ژنو بود که منجر به بازگشت ایران به دامان جامعه جهانی شد. تراکم هیاتهای خارجی که در طول یکسال گذشته به ایران آمدند نیز گویای این امر است که توافق ژنو به بخشی از اهداف خود دست یافته است. در طول شش ماه نخست پس از انعقاد این قرارداد، به اندازه پنج سال گذشته هیات خارجی به ایران آمده است. این رفت و آمدها موجب میشود فشاری علیه سیاستمداران کشورهای
غربی اعمال شود تا از حجم تحریمهایشان علیه ایران بکاهند. اینها همه فرصتهایی بود که در آن مذاکرات ایجاد شد. اگر دنبال فرصتهای ملموس هستیم، باید به این موارد اشاره کنیم. ضمن اینکه توافق ژنو زمینهای را فراهم آورد که از تشدید تحریمهای ایران جلوگیری شود. اینکه ما توانستهایم یک میلیون بشکه نفتمان را صادر کرده و در دیگر سوی هم هفت میلیارد دلار از منابعمان را آزاد کنیم کار بسیار بزرگی را انجام دادهایم. این امر زمانی به وقوع پیوست که ما داشتیم به سمت بیثباتی اقتصادی حرکت میکردیم. اگر روند تحریمها ادامه مییافت، با آن فضایی که در
اعمال تحریمها تعبیه کرده بودند، با آن کنترلی که بر همه راههای خروجی-ورودی ارز داشتند و کنترل هوشمندی که به کار بسته بودند به صورت اتوماتیک ما در فضای نامساعدی قرار میگرفتیم. اما با این توافق یک قدرت تنفسی یافتیم و امکان احیای مجددی پیدا کردیم و توانستیم اقتصادمان را رشد دهیم. همه اینها از نتایج توافق ژنو بوده است. عدم موفقیت مذاکرات هستهای برای کشورهای اروپایی و آمریکا چندان غیرمنتظره و فاجعهبار نبود. اما این توافق فرصتی را ایجاد کرد تا ما توان تقویت بنیه اقتصادیمان را داشته باشیم.
اما بر اساس گفتههای مقامات وزارت نفت ما هنوز نتوانستهایم به برخی مطالباتی که از انعقاد توافق ژنو دنبال میکردیم دست پیدا کنیم. مثلاً در همین بخش پتروشیمی هنوز مشتریهای گذشته ما نگران همکاری با ایران هستند. این را علی ماجدی میگوید معاون امور بینالملل وزارت نفت یا اینکه ما شاهد بودیم که تنها دو روز بعد از توافق ژنو یک شرکت خدمات نفتی سوئیس، به علت نقض تحریمها از سمت آمریکا به پرداخت 250 میلیون دلار محکوم شد. همین امر است که موجب میشود نتایج توافق ژنو به چشم نیاید. هر چند که گفته میشود بعضی از مقامات ایرانی نیز در این زمینه تاثیرگذار
بودهاند. مثلاً برای ارائه قطعات هواپیماهای ایرباس و بوئینگ با وجود آماده بودن طرف غربی، ایرانیها حاضر به پرداخت مبلغ موردنظر نبودند و همین امر پروسه تحویل این قطعات را به تاخیر انداخت.
در پاسخ به این سوال ابتدا میخواهم به این نکته اشاره کنم که در موضوع پتروشیمی ما با دو بحث مواجه هستیم. ابتدا بحث توسعه صنعت پتروشیمی و سرمایهگذاری و دانش فنی که ما به آن نیاز داریم. که در این بحث به جهت نبود دانش فنی و تکنولوژیهای مورد نیاز ما نتوانستهایم به این صنعت عمق بدهیم. هر چند که با مشکل خاصی هم مواجه نبودیم. به طوری که با وجود اعمال تحریمها ما
با حداکثر ظرفیت در بازارهای جهانی حاضر بودیم. احتیاجی هم به فروش محصولاتمان به کشورهای اروپایی نداشتیم چرا که به جهت بازار بزرگی که در هند، چین، کره جنوبی و جنوب شرق آسیا داشتهایم، همه محصولاتمان را در این بازارها به فروش میرساندیم. اگر همین حالا هم صادرات محصولات ما به اروپا آزاد شود، اصلاً محصولی نداریم که به بازار اروپا صادر کنیم. ما ماهانه بیش از یک میلیارد دلار محصولات پتروشیمی تولید میکنیم که همه به فروش میرسد. کشورهای خریدارمان نیز بیتوجه به تحریمهای کشورهای غربی با ما وارد معامله میشوند. خوشبختانه به جهت اینکه امور این بخش
تماماً در دست بخش خصوصی بوده است ما با مشکل خاصی مواجه نبودهایم. والا اگر این بخش هم دولتی میشد مانند بخشهای دیگر تاثیر میپذیرفت. به عبارتی هر جا دولت دست در اندر کار بوده است، تحریمها به ما آسیب زده است.
آیا فکر میکنید که مثلاً تیم دیپلماسی کمکاری کرده است؟ یا مثلاً علاقه نداشته است این موضوع سرانجام پیدا کند.
نه، موضوع بر سر این است که چه شد توافقی صورت نگرفت.
نمیگذارند فعال باشد. اگر کسی هم باشد و توان و ظرفیتی داشته باشد، از آن استفاده نمیکنیم. مثلاً یکی از لابیهای پرقدرت در دنیا، لابی سعودی است. لابی سعودی نمیخواهد که مساله هستهای ما حل شود. اما ما نیز برای بهبود روابطمان با سعودیها کاری انجام ندادیم تا از تحرکات این لابی پرقدرت بکاهیم و روابطمان با عربستان را بهبود بخشیم؟ چرا از شخصیت افرادی چون آقای هاشمی استفاده نکردیم. او دو مرتبه برای انجام این کار اعلام آمادگی کرد و گفت من حاضرم ولی باید به من ماموریت داده شود. من نمیتوانم بروم آنجا حرفی بزنم و فرد دیگری در ایران موضع دیگری اتخاذ
کند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای این کار اعلام آمادگی کرد اما هیچ پاسخی از مسوولان امر نشنید. تقریباً بیشتر مشکلات ما در جامعه جهانی از همین عدم لابیگری ناشی میشود حتی با وجود عدم قدرت کافی اتاقهای بازرگانی، ما به آنها هم اجازه فعالیت ندادیم تا بروند با اتاق بازرگانی آمریکا بنشینند و مذاکره کنند. به خاطر میآورم که در دوره آقای خاتمی ما توانستیم از لابی نمایندگان کشاورز کنگره استفاده کنیم. در کنگره آمریکا دو گروه فعال هستند. یک گروه به صنف صنعتگران و نظامیان وابسته است و گروه دیگر نیز به کشاورزان این کشور. لابی ما با گروه کشاورزان آمریکایی بسته
بود. ما در زمان آقای خاتمی، تلکسی به آنها زدیم و اعلام کردیم که خواهان خرید گندم از شما هستیم. با وجود آنکه این کار را انجام ندادیم اما همین درخواست موجب شد 100 نماینده کنگره نامهای بنویسند و خواستار لغو تحریم مواد غذایی ایران شوند. ما نه از قدرت چنین گروههایی استفاده میکنیم و نه در زمان حضور مسوولان کشورمان در نیویورک حرفی از معاملات جدید با طرف آمریکایی میزنیم تا از قدرت آنها استفاده کرده باشیم. در داخل هم که مدام کارشکنی میشود. انتظار هم داریم که فرصتی برای بهبود اوضاع فراهم شود. در حالی که همه از بهبود اوضاع حرف میزنند مدام بر طبل ناامیدی
میکوبیم و میگوییم که حل نمیشود. بعد هم به گونهای عمل میکنیم که به هیچوجه در راستای مذاکرات و کاهش تحریمها نیست.
اما به نظر میرسد که 1+5 و به ویژه آمریکاییها هم مانند گذشته برای دستیابی به توافق جدی نیستند.
به هر حال فشار لابی سعودی و اسرائیلی را نباید دست کم گرفت.
ما از ژنو 4 و 5 سیاستی را در دیپلماسیمان اتخاذ کردیم که سازنده نبود. نه در عراق، نه افغانستان و نه اوکراین. ما در عراق میتوانستیم با انعطاف نشان دادن در بحث انتخابات عراق، نگذاریم که این اتفاقات در منطقه رخ دهد. در همین توافقنامه جدید با مسکو هم روسها از برگ برنده ما استفاده کردند و یک تفاهمنامه گنگ و مبهم با ایران بستند که معلوم نیست چه معنایی دارد.
البته اگر ما از فرصتی که غرب به روسیه تحمیل کرده بود استفاده میکردیم و بخش خصوصیمان را وارد میدان میکردیم قطعاً موفق میشدیم. نه دولتمان رودرروی غرب قرار میگرفت و نه به روسها اجازه میدادیم با کارت ما بازی کنند. باید به اتاق بازرگانیمان ماموریت میدادیم که با اعضای اتاق بازرگانی روسیه بنشینند و مذاکره کنند. مگر روسها با تجار و بازرگانانشان نیامده بودند چرا ما تجار و بازرگانانمان را وارد صحنه نکردیم. اصلاً دلیلی نداشت که این کار را دولتی و سیاسی کنند.
اما چرا ما با کشوری وارد اینگونه مراودات میشویم که هر گونه مناسبات اقتصادی با ما را موکول به لغو تحریمها میکند. هنوز که هنوز است تجار و بازرگانان ایرانی در دریافت روادید ورود به روسیه مشکل دارند. حتی بخش پولی و بانکیاش هم تمایل چندانی به رابطه با ما ندارد.
قطعاً اگر قرار بر ارتقای مناسبات تهران و مسکو باشد روسها باید در سیاستهایشان تجدید نظر کنند. در صدور روادید، مسائل بانکی و دیگر موارد باید تجدید نظر کنند. چون الان احتیاج به ما دارند. منافعشان ایجاب میکند که بالاخره بخشی از این 65 درصد بازار مواد غذایی را که پیش از این به اروپا صادر میشد روانه کشورهای دیگر کنند. بازار صیفیجاتشان، بازار گلشان، بازار منسوجاتشان را باید حفظ کنند. میخواهم بگویم حالا که روسها تحت تحریمهای کشورهای اروپایی قرار گرفتهاند آنها باید به سمت ما بیایند. ما میتوانستیم همان کاری را که ترکها
انجام دادند صورت دهیم. ترکها قرارداد 100 میلیاردی با روسها بستند. اما به هیچوجه حساسیت دیگران را برنینگیختند. حالا 30، 40 میلیارد دلار مراوده با یکدیگر دارند و میخواهند آن را به صد میلیارد دلار برسانند. اما بخش خصوصیشان را وارد میدان کردهاند. تیمی که همراه اردوغان به مسکو رفت از فعالان بخش خصوصی ترکیه بود. روند توافق نیز مشخص بود. گفتند آمدهایم گاز بخریم و این خدمات را ارائه کنیم. این در حالی است که ما به عنوان اعضای اتاق بازرگانی کشورمان هنوز دقیقاً نمیدانیم چه قراردادی میان تهران و مسکو امضا شد و چه کالایی مورد مبادله قرار گرفت.
من هنوز به حصول توافق بدبین نیستم و میگویم شانس و فرصت وجود دارد که ما از این موقعیت استفاده کنیم. و اعتقاد هم ندارم که ما به دوران قبل بازگردیم چرا که هیچ بازگشتی وجود ندارد. نه برای ما، نه برای آمریکا و نه برای اروپاییها و معتقدم که غرب به سه علت، خواهان حلوفصل پرونده هستهای ایران است. ابتدا اینکه اگر دکتر روحانی موفق نشود مساله هستهای را حل کند، هیچ بعید نیست که دوباره جریان رادیکال در ایران حاکم شود و یک جریان 10، 15 سال در کشورمان به روی کار آید که میتواند وضعیت ایران را به سالهای قبل بازگرداند. اگر این جریان رخ دهد، ممکن است دیگر
هیچوقت غرب نتواند با ایران توافق کند. بعد هم مساله داعش و سلفیگری در منطقه است. همه معترف به این موضوع هستند که تنها کشوری که میتواند با داعش مبارزه کند و عراق را نجات دهد ایران است. سومین مساله هم قطببندی جدید جهانی است. اگر ما نشان دهیم که توافقمان با روسیه، یک توافق بسیار معمولی است و یک بحث استراتژیک نیست و تنها میخواهیم از فرصت تجاری همکاری با روسها استفاده کنیم، شاید بتوانیم جریان مذاکرات را به وضعیت گذشته خود بازگردانیم. در هر صورت اگر قرار بر موفقیت دموکراتها در انتخابات سال آینده کنگره باشد، توافق هستهای با ایران بهترین
کارنامه برای نشان دادن موفقیت سیاست خارجی دولت اوباماست.
اگر ما نتوانیم تا سوم آذر به توافق با غرب برسیم چه اتفاقی رخ می دهد؟
ما در سیاست خارجی با دو بحث و مبنا مواجه هستیم. یکی سیاست خارجی آشکار و دیگری سیاست خارجی پنهان. شاید در سیاست خارجی آشکار عملکرد چندان غیرمعقولی نداشتهایم اما در سیاست خارجی پنهان خود چندان موفق نبودهایم. این سیاست خارجی هر چند هدفگیریهای درستی داشته اما ارزیابیها و کارشناسیهایش درست نبوده است.
حالا چه باید کرد؟
من میخواهم از زاویه دیگری به سوال شما پاسخ دهم و این بحث را به سمت فرصتهای سرمایهگذاری ما در اقتصاد دنیا هدایت کنم و از تجارب کشورهای دیگر بگویم. با نگاهی اجمالی به طرحهای توسعهای همه کشورها درمییابیم که آنها توانستهاند با سود جستن از یک موقعیت زمانی مناسب به پیشرفت برسند. مثلاً برای کشوری چون امارات این اتفاق با پیروزی انقلاب رخ داد. این کشور تا 5، 6 سال بعد از پیروزی انقلاب چند جزیره متروکه و عقبافتاده بود که توانست از فرصت فاصله گرفتن کشورهای جهان از ایران استفاده کند و به جایگاه فعلی خود برسد. متاسفانه
بروز جنگ به همان اندازه که بنادر خرمشهر، کویت و بصره را بیرونق کرد در توسعه بنادر اماراتی تاثیرگذار بود. البته سرمایهداران اماراتی نیز با هوشمندی بسیار توانستند از این فضا برای جذب سرمایهگذاریهای خارجی استفاده کنند و طولی نکشید که بندر دوبی به اصلیترین بندر تجاری منطقه تبدیل شد. اماراتیها فرصتها را میشناسند و با فراهم کردن بسترهای مناسب تمام امکاناتشان را در دستیابی به هدف موردنظرشان بسیج میکنند. البته علاوه بر اماراتیها سیاستمداران بسیاری از کشورهای دیگر نیز اینچنین عمل میکنند. مثلاً در دوران جنگ سرد، ترکیه با
شناسایی موقعیت مناسب و حمایت از آمریکا توانست از پشتیبانی این کشور در موقعیتهای دیگر برخوردار شود. یا در زمان توسعه چین، هنگکنگ و سنگاپور با بهرهبرداری از فضای مناسب و موقعیت زمانی به وجود آمده در کنار چینیها مسیر توسعه را طی کردند و توانستند به جایگاه فعلیشان برسند. میدانید درایت و هوشمندی مسوولان این کشورها بود که موجب شد تا با بهرهبرداری از فرصتهای مناسب بتوانند حرفی برای گفتن داشته باشند. ما هم میتوانیم همین هوشمندی را در زمان اعمال تحریمهای کشورهای اروپایی علیه روسها داشته باشیم و از فضای مورد نظرمان استفاده کنیم. خوب
است بدانید که پس از واقعه یازدهم سپتامبر که آمریکاییها مدام در حال متهم کردن کشورهای مختلف نسبت به حمایت از تروریست بودند و با فشار بر مقامات سوئیسی از آنها خواستند اطلاعات حسابهای بانکی مشتریانشان را افشا کنند بسیاری از سرمایهگذاران پولهایشان را از بانکهای سوئیس خارج کردند و تنها کشوری که حاضر شد بدون هیچ سوال و پرسشی این سرمایهها را جذب کند سنگاپور بود. الان اوضاع به شکلی درآمده است که سنگاپور با وجود جمعیت کم آن به یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا مبدل شده است. روند فروپاشی شوروی و شکلگیری کشورهای آسیای میانه، جنگ عراق و افغانستان
هر یک به تنهایی پتانسیل فراوانی برای فرصتسازی داشت. اما ما یا نتوانستیم یا نخواستیم از این فرصت استفاده کنیم. حتی به بخش خصوصیمان هم اجازه ورود ندادیم، این در حالی است که بازرگانان ایرانی به واسطه شرایط کشورمان از قدرت ریسکپذیری بالایی برخوردارند و تقریباً نخستین افرادی هستند که وارد بازارهای جدید میشوند. مثلاً در همین کشور ترکمنستان ما بارها و بارها خواستیم که وارد بازار این کشور شویم و در حالی که کل قراردادهای ما با ترکمنستان به سالی یک میلیارد دلار نمیرسد، ترکها 10 تا 12 میلیارد دلار در این کشور سرمایهگذاری میکنند. یا مثلاً در حوزه
راهسازی با اینکه ما در زمینه فنی و مهندسی و راهسازی بسیار بهتر از ترکها عمل میکنیم میبینیم که بیشتر پروژهها را آنها میگیرند و ما هم نمیتوانیم کاری انجام دهیم. میدانید دلیل این امر چیست؟ دلیل آن، این است که دولت این کشور مناسبات خوبی با همه کشورها دارد. حضرت علی جمله قصاری دارند و میفرمایند: «اگر فرصتی پدید آمد آن را دریابید وگرنه همچون ابر از بالای سرتان میگذرد و ناپدید میشود.» ما حتی نتوانستهایم به این سفارش مولایمان عمل کنیم. فرصت بازار عراق را درنیافتیم. در زمان سقوط طالبان و سرنگونی صدام از بازارهای بزرگی
که در اختیارمان قرار گرفت استفاده نکردیم. ما و ترکیه دو کشور هممرز با عراق هستیم و در حالی که ترکها 14 رایزنی بازرگانی در جایجای این کشور دارند ما فعالیتهای اقتصادیمان در عراق را ساماندهی هم نمیکنیم. وسعت عملکرد تجار ترک در عراق به صورتی است که با وجود آنکه بغداد و آنکارا دیدگاههای سیاسی یکسانی ندارند اما به جهت منافع اقتصادی ترکیه در عراق سیاستمداران این کشور تلاش میکنند این تفاوت دیدگاههایشان را آشکار نکنند. متاسفانه به جهت نفتی بودن بازار ایران ما نیاز چندانی برای ورود به بازارهای کشورهای دیگر احساس نمیکنیم و لذا بسیاری از
فرصتهای منطقهایمان را از دست دادهایم.
اما بخش خصوصی خود میتواند به صورت مستقل وارد عمل شده و مناسبات خود با تجار کشورهای موردنظر را تنظیم کند.
به هر حال بخشی از دولت باید زمینههای سرمایهگذاری در دیگر کشورها را به بخش خصوصی معرفی کند یا زمینههای سرمایهگذاری ما در این کشورها را مهیا سازد. اما متاسفانه ما از نبود سازمانهای چابک و پرقدرتی که بتواند فرصتهای سرمایهگذاری را دریابد در مضیقه هستیم. ما از سازمان توسعه تجارتی که در کارهای روزمرهاش مانده است، انتظار داریم که مثلاً برود و برای ما معجزه کند. اتاقهای بازرگانی ما هم این توان را ندارند و همانطور که در
دیدار اخیر با آقای جهانگیری معاون اول دولت مطرح کردیم ایشان باید به جای ورود به فعالیتهای وزارتخانههای دیگر در تشکیلات ذیربط خود ستادی را ایجاد کند که روند ورود تجار ایرانی به بازارهای کشورهای دیگر را تسهیل سازد. این امر میتواند تاثیر عمیق و شگرفی در بهبود وضعیت اقتصادی کشور داشته باشد و فرصتهای سرمایهگذاری را دریابد. البته در زمان دولت قبل معاونتی تحت عنوان امور بینالملل در دولت فعال بود که به پیگیری این امور میپرداخت که ما همان معاونت را هم در دولت آقای روحانی نداریم.
اما هر وزارتخانهای معاونتی تحت عنوان معاونت امور بینالملل دارد که مسوول پیگیری روند سرمایهگذاری ایران در کشورهای دیگر است.
این معاونت در وزارت امور اقتصادی و دارایی که وجود ندارد. در وزارت بازرگانی هم که سالهاست منحل شده و همه امور به سازمان توسعه تجارت سپرده شده که خود در انجام کارهایش درمانده است. بنابراین مشاهده میکنید که ما هیچ سازمانی برای استفاده از فرصتهای سرمایهگذاری در کشورهای دیگر نداریم و در کنار آن آمدهایم سازمانهای نظارتی را تشکیل دادهایم که همان میزان شجاعتی را هم که در برخی از مدیران ما برای
سرمایهگذاری در کشورهای دیگر وجود دارد از آنها میگیرد. یعنی مدیر جرات نمیکند تصمیم بگیرد. فلان آییننامه، فلان قانون دست و پای او را میبندد یا از تجربه و شناخت بینالمللی برخوردار نیست.
اما با این وجود هنوز که هنوز است تحریمها سد بزرگی در روند جذب سرمایهگذاری یا مشارکت در طرحهای اقتصادی کشورهای دیگر ایجاد کرده است.
خرم: کاملاً درست است اما این تحریمها که همیشگی نیست و با تعقل و درایت مقامات ما قابلیت توقف دارد.
من نیز این موضوع را میپذیرم اما میگویم به گونهای عمل کنیم که حتی دشمنانمان هم چارهای جز واردات کالا از ما نداشته باشند. بعد هم ما نمیگوییم که با کشورهای اروپایی یا آمریکا وارد معامله شویم. میخواهم با ذکر یک مثال این موضوع را بهتر توضیح دهم. مگر ما در جهان کشوری منفورتر از اسرائیل هم داریم که بیشتر کشورهای جهان هم واردات کالا از آن را تحریم کردند اما همین حالا بیشترین کالای نرمافزاری دنیا اسرائیلی است که هیچیک با عنوان اسرائیل وارد بازار نمیشود.
از طریق شرکتهای چندملیتی تولید میشوند؟
بله، شرکتهای آنها در کانادا ثبت شده و به اسم کالای کانادایی صادر میشود. معلوم نیست ما چه اصراری داریم که کالا حتماً باید به اسم ایران باشد و از ایران صادر شود.
با وجود منفور بودن اسرائیل بیشتر کشورهای غربی چون آمریکا، انگلیس و فرانسه یا همان کانادایی که شما به آن اشاره کردید از تلآویو حمایت میکنند اما چه کشوری از ایران حمایت میکند؟
خب همینجاست که میگویم ما باید ظرفیتسازی کنیم. ما قدر آدمها و فرصتهایمان را نمیدانیم والا الان دوستان بسیاری در کنار خود داشتیم. اینقدر که ما علیه خودمان، ظرفیتهایمان، نیروهایمان فعال هستیم در کشورهای دیگر اینچنین نیست. مثلاً همین رضا ضرابی که اینقدر از او انتقاد کردیم با ارتباطاتی که داشت توانست بخشی از منابع ما را آزاد کند. اما میبینیم
که هنوز مسوولان ایرانی علیه او مصاحبه میکنند. خب، این کارها چه نفعی برای ما دارد؟ یا میآییم رضا ضراب را به بابک زنجانی متصل میکنیم. برای چه؟ ضراب را در ترکیه میسوزانیم که دیگر کاری برایمان انجام ندهد. همین رضا ضرابی که این همه بر سر او میزنیم چند هفته پیش که آقای زنگنه به ترکیه آمده بود و میخواست با اردوغان دیدار کند زمینه این دیدار را فراهم کرد. حالا ما فردی را که از چنین نفوذی برخوردار است میسوزانیم. قطعاً قدرت و اختیار ضراب در ترکیه از سفیر ما بیشتر است که کاری که او نتوانست انجام دهد را ضراب انجام داد. ما در همه کشورهای جهان از این
آدمها زیاد داریم. اما جریانی در کشور سعی میکند این افراد را وابسته به سرویسهای جاسوسی و اطلاعاتی کشور میزبان نشان دهد. آدمی که میتواند رابطه برقرار کند و کمککننده باشد یک سرقفلی برای کشور است. احمد رمضانی را به خاطر میآورید که چه نفوذی در روسیه داشت. چه بر سر او آمد؟ ما در تمام کشورها ظرفیتهای بیشماری داریم اما به جای استفاده از این ظرفیتها، آنها را از بین میبریم. نه سازمانهای قانونگذار ما آشنایی به محیط بینالمللی دارند و نه مجریانمان. کسی نمیپرسد رشد ششدرصدی اقتصاد کشور در سالهای 1383 و 1384 به چه سرانجامی رسید؟
دو، سه سال است که داریم دو بحث را با ترکها پیگیری میکنیم. ابتدا به اصطلاح یک تهاتر در نحوه پرداختهایمان است و دیگر بحث تعرفههای ترجیحی است. ما از آنها خواستیم تا برای کالایی که ما تولید نمیکنیم تعرفه ترجیحی قائل شوند و کالایی که آنها تولید نمیکنند را شامل تعرفه ترجیحی ما کنند که تاکنون موفقیتی نداشتهایم. یا ببینید فرصتسوزی دیگر از دست دادن فرصت همین پنجره جمعیتی است که به روی کشور گشوده شده است. این فرصت طلایی در کشورهایی که جمعیت نیروی آماده به کار آنها حدود 70 درصد باشد، ایجاد میشود. ما سال 2005 تا 2045، با این وضعیت مواجه هستیم. الان ما
این فرصت را در اختیار داریم اما هیچ برنامهای برای بهرهبرداری از آن نداریم. سند چشماندازی که ترسیم کردهایم در مواردی خلاف سیاستهای دیگرمان است. ما نمیتوانیم به دنبال جایگاه نخست منطقهای باشیم اما همزمان بخواهیم سیاستهایی را به پیش بریم که امکان همکاری ما را با بیشتر کشورهای جهان منتفی میکند. ما فرصتهایمان را به همین شکل از دست میدهیم. حتی در مورد مناسبات ایران و روسیه که تا این اندازه خبرساز شده است نیز نتوانستهایم خواستههایمان را به کرسی بنشانیم. به گونهای عمل کردیم که خود تجار روسی نیز از آن ابراز نارضایتی کردند.
یک جلسه بیربطی برگزار شد با ترجمه نامناسب که نه تجار روس از آن سر درآوردند و نه ایرانیها. بخش دولتیمان کاری را انجام داد که حالا باید پاسخگوی آن باشد، این در حالی است که میتوانستند مانند همه کشورهای دنیا کار را به بخش خصوصی واگذار کنند. مگر هیات روسی را تجار و بازرگانان این کشور تشکیل نمیدادند چرا ما نباید میزبانی آنها را به تجار ایرانی بسپاریم. به جای تقویت بخش خصوصی میآییم و کار را به دولتیها یا صندوقهای بازنشستگی میسپاریم. چون فکر میکنیم نباید اجازه دهیم بخش خصوصیمان پرقدرت شود. الان هم برای اینکه با غرب توافق کنیم باید
به بخش خصوصیمان پر و بال دهیم. اما مسوولان ما این تفکر را ندارند و این در حالی است که غربیها همه برنامههایشان هماهنگ با بخشهای خصوصیشان و با همکاری آنها تنظیم میشود.
هیاتهای تجاری خارجی که در این مدت به ایران آمدهاند نیز عمدتاً خواستار همکاری با تجار و بازرگانان ایرانی بودند.
قاعدتاً هیچ تاجر و بازرگان خارجی خواهان همکاری با بخش دولتی یا عمومی نیست. این افراد هم بر همین اساس بحث همکاری با بخش خصوصی ایران را مطرح کردهاند. هر چند که نباید در همه موارد تنها دولت را مقصر دانست. اگر بخش خصوصی از ارتباطات قوی برخوردار باشد و بداند که چگونه وارد مراودات بینالمللی شود دیگر با این مشکلات مواجه نمیشود. شرکتهای ما باید به اقتصاد بینالمللی وصل شوند و تنشان به اقتصاد بینالمللی بخورد.
نقل از تجارت فردا
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تین نیوز در وب منتشر خواهد شد.
تین نیوز نظراتی را که حاوی توهین یا افترا است، منتشر نمیکند.
پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
انتشار مطالبی که مشتمل بر تهدید به هتک شرف و یا حیثیت و یا افشای اسرار شخصی باشد، ممنوع است.
جاهای خالی مشخص شده با علامت {...} به معنی حذف مطالب غیر قابل انتشار در داخل نظرات است.